نظریه های گوناگون شکست بازار، از جمله پیروان کینز معتقدند بازار به تنهایی قادر به ایجاد تعادل‌های بهینه نیست و شکست بازار را باید با نظارت‌ها و دخالت‌های دولت جبران کرد. با این حال پیروان مکتب اتریش همچون هایک معتقدند بازار یک نظم خودجوش و قاعده-محور همانند زبان است که حیثیت وجودی مستقل از آن خود ندارد و به اعتبار رعایت برخی قواعد کلی شکل گرفته و منشا اثر در روابط میان انسان‌ها می‌شود. همان طور که هیچ زبانی را به هیچ اتهامی در هیچ دادگاهی نمی‌توان محکوم کرد، سخن گفتن از تقصیر نظم بازار نیز بی‌معنی است. البته منظور این نیست که اینگونه نظم‌ها کامل و بی‌عیبند بلکه مقصود روشن کردن جایگاه معرفت شناختی آن ها است. هیچ نظمی در عالم انسانی بی‌عیب و نقص نیست، نظم بازار را نیز نمی‌توان از این قاعده مستثنا دانست.

مکانیسم بازار، یک نظم بنیادی است که از طریق آن مردم می‌توانند با یکدیگر مراوده داشته باشند و به فعالیت هایی که منافع متقابل دارد بپردازند. در پرتو این کارکرد، چگونه یک فرد منتقد معقول می‌تواند مخالف مکانیسم بازار باشد؟!همواره میان مفهوم ‌بازار به عنوان یک نهاد و به عنوان نظام، آمیزشی به وجود می‌آید که منجر به برداشت های اشتباه آمیزی می شود.: برای تعریف بازار به عنوان یک نهاد، باید سه شرط وجود داشته باشد: بازار به عنوان فرآیندها و مکانیزم های تنظیم کننده داد و ستد، بازار به عنوان یک مجموعه شرایط و ساختارهای داد وستد و بازار به عنوان مکان داد و ستد. بازار با هر تعریف و هرماهیتی در نظر گرفته شود، آنچه از آن مراد است، فرآیندی است که معمولا ازمیان آن رقابت برمی خیزد ونتیجه ای است که انتظار می رود از این فرایند کارایی حاصل شود. مشکلاتی که برای بازارمطرح می‌شوند، مانند: نگرانی هایی همچون آمادگی ناقص برای استفاده از دادوستدهای بازار، مخفی نگه داشتن بدون ضابطه اطلاعات یا استفاده بی قاعده از فعالیت هایی که به افراد صاحب قدرت اجازه می‌دهد که برتری بی تناسب خود را تبدیل به سرمایه کنند و. . . نوعا از منابع دیگری سرچشمه می گیرند، نه از وجود خود بازار و باید این مسائل را حل کرد اما نه با سرکوب بازارها، بلکه با امکان دادن به بازار در اینکه بهتر ‌و عادلانه تر و با اقدامات تکمیلی کافی کار کند. فرآیندهای بازار تنها زمانی به نحو کامل و دلخواه عمل می‌کنند که این نهاد در یک اقتصاد بازاری مستقر باشد. چرا که در یک اقتصاد بازاری، نهادهای نابازاری کمتری وجود دارد و ‌بنابرین‏ موانع کمتری بر سر عملکرد آزاد مکانیزم بازار قرار دارد. بازار از طریق سه نقش اطلاع رسانی، ایجاد انگیزه و توزیع درآمدها، فعالیت های اقتصادی را به پیش می‌برد و هماهنگ می‌کند. بازار این سه نقش را بازی می‌کند تا دو وظیفه اصلی تخصیص و توزیع را انجام دهد و این دو وظیفه را از طریق به راه انداختن فرآیندهای اصلاح و انطباق انجام می‌دهد. اگر وظیفه توزیع را کنار بگذاریم، مکانیزم بازار وظیفه تخصیصی خود را در اقتصادهای پیشرفته بازاری خوب انجام داده است.

از مدافعان نظام بازار آزاد در ایران نیز می‌توان از دکتر موسی غنی‌نژاد نام برد که انتقادهای وارد شده بر نظام بازار را این گونه توضیح می‌دهد”برخی اقتصاددانان بر این رأی‌ هستند که بازار آزاد (لسه فر) در همه شرایط به نحو مطلوب عمل نمی‌کند و برای رفع این عیب تصمیمات اداری- دولتی خارج از نظام بازار ضرورت دارد. مصداق‌هایی که در این خصوص ذکر می‌شود ازقبیل نابرابری در توزیع درآمد و ثروت یا آثار خارجی منفی ناشی از آلوده کردن محیط زیست و غیره، مباحث زیادی را در محافل آکادمیک دامن زده است. بدون وارد شدن در جزئیات این مباحث پیچیده فقط اشاره می‌کنیم که شکست بازار الزاماًً و همیشه ‌به این معنی نیست که راه‌حل جایگزین بهتر است. تجربه دولتی‌سازی دهه های پس از جنگ دوم جهانی نشان داد که شکست دولت در بسیاری از موارد بدتر از شکست بازار بوده است. درباره بحران مالی اخیر نیز می‌توان گفت که مسئله اساساً ریشه در دولت و تصمیمات سیاسی دارد. “

به گفته او القای شبهات و ترویج مغالطه‌های مفهومی منحصر به چپ‌ها نیست. اقتصاددانان حرفه‌ای و متعلق به جریانات مسلط آکادمیک، به ویژه آن ها که برای دولت‌ها یا نهادهای وابسته به دولت کار می‌کنند نیز از این آفت در امان نمانده‌اند. یکی از آموزه‌های اقتصاد خرد در توضیح ساختار بازار این است که در شرایط انحصار کامل که یک بنگاه کل تولید صنعت را در اختیار می‌گیرد بنگاه و صنعت یکی می‌شوند به طوری که بازار در هیات یک بنگاه ظاهر می‌گردد. از این بحث نظری اغلب این شبهه ایجاد می‌شود که بازار ممکن است در شرایطی تبدیل به بنگاه یا سازمان شود. این تصور خواه ناخواه یادآور تئوری سرمایه‌داری انحصاری مارکسیست‌ها است. واقعیت این است که نظم‌های حاکم بر بازار و بنگاه ماهیت‌های کاملاً متفاوت دارند. نظم بازار از نوع انتزاعی- اعتباری است حال آنکه بنگاه نظم انضمامی- سازمانی دارد. نظام تصمیم‌گیری در بازار دارای خصلت چند مرکزی و قاعده- محور است. در حالی که تصمیم‌گیری در بنگاه به نحو تک مرکزی و هدف- محور صورت می‌گیرد. خلط مفهومی این دو نظم می‌تواند به نتایج نظری گمراه‌کننده‌ای منجر شود. به عنوان مثال در جریان بحران مالی اخیر، تصمیم‌گیری‌های نادرست برخی بنگاه‌ها به حساب نظام بازار گذاشته شد و در کیفر خواست علیه این نظام گویا دادستان از این نکته بسیار مهم و اساسی غفلت کرد که متهم یک موجود انتزاعی- اعتباری و لذا فاقد قدرت تصمیم‌گیری است.

ساختار بازار

هر بازار در برگیرنده سه عنصر عملکرد، رفتار و ساختار می‌باشد و بسته به ماهیت و نحوه ارتباط این عناصر با یکدیگر شکل، نوع و سازمان بازار مشخص می شود.

ساختار بازار به معنای شکل و چگونگی یک ساختمان و یا ترتیب قرار گرفتن اجزای مختلف آن می‌باشد. ساختار بازار به مثابه نظامی متشکل از اجزای هماهنگ و به هم مرتبط است. قدرت بازار نشان دهنده میزان انحصار هر بنگاه و متأثر از کارکرد اجزای متشکله ساختار بازار و حدود کنترل بنگاه در زمینه قیمت، محصول و نوع کالاهای تولیدی است. اساسا ساختار هر پدیده مرکب، الگویی است که بر اساس آن اجزای متشکله جهت رسیدن به یک هدف معین سازماندهی شده و در کنار هم قرار گرفته اند.

ساختار بازار معرف خصوصیات سازمانی بازار می‌باشد و به کمک این خصوصیات می توان رابطه اجزای بازار را مشخص نمود که از این جمله می توان به رابطه بین فروشندگان با یکدیگر، رابطه خریداران با یکدیگر و نیز رابطه خریداران و فروشندگان در بازار و در نهایت رابطه بین فروشندگان فعال در بازار و فروشندگان بالقوه اشاره نمود.

ساختار بازار در واقع آن دسته از خصوصیات سازمانی بازار می‌باشد که با آشنایی آن ها می توان ماهیت قیمت گذاری و رقابت در بازار را مشخص نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...