نگاهی به پژوهشهای انجامشده درباره : طراحی استراتژی توسعه ... |
به عقیده الوانی (۱۳۹۱) با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی، برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های آن برای نیل به اهداف و رسالتهای بلند مدت (۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
هرناندز[۱۱] برنامه ریزی استراتژیک را برنامه یا طرح کلی سازمان عنوان کرده است که از طریق آن سازمان تصمیم میگیرد که چه نوع اقداماتی باید صورت گیرد و اینکه برای ارائه نتایج مطلوب به اعضای تشکیل دهنده سازمان و تحقق اهداف و مأموریت سازمانی چه عملیات درونیای باید انجام شود (۲۹).
از دیدگاه گودرزی (۱۳۹۱) برنامه ریزی استراتژیک نگاه به آینده دارد و تمرکز آن بر آینده پیش بینی شده است و به این مسأله توجه دارد که جهان بعد از ۵ الی ۱۰ سال چه تفاوتهایی با اکنون خواهد داشت و درصدد خلق آینده سازمان بر مبنای آن چیزی است که احتمال میرود در آینده ایجاد شود. برنامه ریزی راهبردی نقش کلیدی در موفقیت سازمانها در میدان رقابت دارد. این نوع برنامه ریزی اگر به درستی تدوین شود، به انتخاب راهبردهایی منجر می شود و در صورت اجرای صحیح و به موقع، به تعالی سازمان میانجامد (۴۹).
۲-۱-۱۳-ویژگیهای برنامه ریزی استراتژیک
در متون مختلف، ویژگیهای گوناگونی برای برنامه ریزی استراتژیک عنوان شده است. از نظر آقازاده برنامه ریزی به عمل ختم می شود؛ بینش مشترکی بر مبنای ارزشها ایجاد می کند؛ فرایندی همگانی و مشارکتی است که کارکنان و مدیران احساس مالکیت مشترک نسبت به آن دارند؛ مسئولیت در قبال جامعه را میپذیرد؛ نسبت به محیط خارجی سازمان حساس بوده و بر آن تمرکز دارد؛ بر مبنای داده های بسیار کیفی طرحریزی می شود؛ و بخش کلیدی مدیریت اثربخش محسوب می شود (۶۰).
از دیدگاه الوانی (۱۳۹۱) برنامه ریزی جامع، انعکاسی از ارزشهای حاکم بر جامعه است؛ معطوف به پرسشهای اصلی و مسائل اساسی سازمانها است؛ با مطرح ساختن اهداف بلند مدت و تبیین رسالتهای سازمان، مدیران را در انجام فعالیتهایشان همجهت و هماهنگ میسازد؛ دارای دید درازمدت است و افقهایی دورتر را در سازمان مطرح میسازد؛ عملیات و اقدامات سازمان را در دوره های زمانی بالنسبه طولانی هماهنگ می کند و به آنها پیوستگی و انسجام میبخشد؛ در سطوح عالی سازمان شکل میگیرد، زیرا در این سطح است که تقریباً به گونه ای همه جانبه اطلاعات لازم در مورد امکانات و منابع سازمان و انتظارات و توقعات از آن متمرکزاند؛ فراگیر است و برنامه های عملیاتی سازمان را در بر میگیرد و به آنها جهت میبخشد؛ و در نهایت امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی سازمان را مد نظر دارد و پیش بینیهای خود را با توجه به آنها انجام می دهند (۹).
در این خصوص، اذعان شده است که برنامهریزی استراتژیک روی شرایط محیط خارجی (مانند ویژگیهای جمعیتشناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و تکنولوژی) که بر ماهیت و اعتبار سازمان تأثیر گذارند، تأکید ویژهای دارد؛ معمولاً شامل یک دوره زمانی ۵-۳ ساله میباشد؛ فرایندی پویاست؛ روی محیط رقابتی تأکید دارد؛ و توجه ویژهای نیز به اختصاص منابع دارد. یقیناً، شناخت این ویژگیها و درک مناسب آنها توسط مسئولین و دستاندرکاران یک سازمان به تدوین برنامه های استراتژیک و عملیاتی صحیح کمک فراوانی مینماید؛ لذا، شایسته است که مورد توجه قرار گیرند. در غیر این صورت برنامه های تدوین شده از جامعیت برخوردار نخواهند بود (۲۹).
۲-۱-۱۴-مزایای برنامه ریزی استراتژیک
علاوه بر مزایای سابقالذکر موجود در بطن برنامه ریزی، خود برنامه ریزی استراتژیک نیز دارای مزیتهای فراوانی میباشد که به برخی از آنها اشاره می شود (۶۰).
به عقیده الوانی (۱۳۹۱) در سنوات اخیر با تغییرات شگفتآوری که سازمانها را احاطه کرده اند، مدیران به فراست دریافتهاند که با تعیین و تبیین اهداف و مأموریتهای سازمان، در درازمدت بهتر میتوانند برنامه های خود را به ثمر رسانند. سازمان بهتر کار می کند و نسبت به محیط خود واکنشهایی مناسبتر نشان میدهد. از اینرو استفاده از برنامه ریزی استراتژیک و جامع به عنوان یک ضرورت در سازمانها مطرح شده است. به کمک این برنامه ریزی، مدیریت می تواند جهتگیریهای خود را در آینده معین، و سازمان را در مقابل تغییرات و تحولات فردا مجهز سازد. برنامه ریزی جامع به مدیر کمک می کند تا از سازمان و هدفهای آن تصویری روشن به دست دهد و فعالیتهای سازمان را در لوای یک استراتژی واحد هماهنگ سازد (۹).
برایسون[۱۲] معتقد است برنامه ریزی استراتژیک می تواند به سازمانها در محیط متلاطم در روشن کردن مسیر آینده؛ بهرهمندی از فرصتهای کلیدی و کاهش تأثیر تهدیدات محیطی؛ پیش بینی و ایجاد تغییرات مورد نیاز؛ سرمایه گذاری روی قوتها و رفع ضعفهای داخلی سازمان؛ تدوین مبنایی منطقی و قابل دفاع برای تصمیم گیری؛ به وجود آوردن تفکر استراتژیک و تدوین استراتژی های مؤثر؛ توانایی پاسخ مؤثر به تغییرات سریع محیطی؛ تدوین اهدافی روشن برای کارکنان و افزایش انگیزش و رضایت آنها و بهبود عملکرد سازمانی کمک نماید (۶۰).
بوید[۱۳] نیز معتقد است این نوع برنامه ریزی از مزایای دیگری همچون اعمال کنترل بیشتر روی سازمان، بهبود عملکرد مالی و استفاده مؤثر از منابع، ایجاد چارچوبی معتبر برای تصمیم گیری، کسب بازخورد و ارزیابی از میزان پیشرفت سازمان، وحدت و یکپارچگی سازمان با ایجاد یک دیدگاه مشترک و توسعه کار گروهی برخوردار است. مرتبط ساختن اهداف سازمان با اساسنامه آن؛ بالا بردن حس مالکیت نسبت به برنامه تدوین شده؛ افزایش هماهنگی بین کارکنان و مدیران؛ حل مسائل اصلی سازمان؛ شناسایی یا محدود کردن حوزه های دارای عملکرد ضعیف؛ بهبود خدمات و افزایش توان پاسخگویی در برابر عملکرد به صورت کمی؛ و بهبود یا تسریع در رشد سازمانی از فواید دیگر برنامه ریزی استراتژیک عنوان شده اند (۲۹).
۲-۱-۱۵-محدودیتهای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک جزو فعالیتهای دشواری است که سازمانها با آن سر و کار دارند.برای تدوین برنامه استراتژیک موفق باید بر مسائل زیادی غلبه کرد. از نظر ملکی و طبیبی، برخی از این مسائل عبارتند از فقدان نیروی انسانی ماهر برای برنامه ریزی؛ صرف وقت ناکافی توسط همان نیروی انسانی معدود دستاندرکار برنامه ریزی؛ در اختیار نبودن اطلاعات کلی و تخصصی لازم؛ تدوین نامطلوب بیانیه رسالت، بیانیه چشمانداز، و تحلیل ارزشهای سازمان؛ کافی نبودن مشارکت کارکنان اجرایی؛ و قوانین و مقررات نامناسب در محیط خارجی. برایسون نیز به عواملی مانند ندیریت نامناسب اندیشه های استراتژیک؛ مدیریت نامناسب در بخش ساختاری و روابط بین جزء و کل برنامه؛ و مشکلات مربوط به بکارگیری فرایند تغییر اشاره کرده است (۲۹).
از نظر حمیدی زاده (۱۳۸۲) موضوعاتی همچون مشارکت دادن گروه های خارج از سازمان، بودجهبندی سالیانه، محدودیت برنامه ها، اتلاف وقت، علنی شدن مشکلات تخصیص منابع، و دشواری تعیین عوامل استراتژیک میتوانند زمینه های تعارض را در برنامه ریزی استراتژیک به وجود آورند (۲۴).
رضائیان به نارسائیهای جوهری که ناشی از فقدان توجه کافی به عوامل عمده برنامه ریزی استراتژیک است (مانند تحلیل رسالت و ارزشها، قوتها و ضعفها، و فرصتها و تهدیدها)؛ و نارسائیهای فراگردی که ناشی از مدیریت ضعیف مراحل گوناگون برنامه ریزی استراتژیک است (مانند فقدان تعهد افراد متنفذ برای اجرای اقدامات برنامه ریزی شده، تمرکز بیش از حد برنامه ریزی در سطح مدیریت عالی سازمان، تفویض بیش از حد فعالیتهای برنامه ریزی به نیروهای ستادی و واحدهای تخصصی، و تأکید بیش از حد بر جزئیات تفصیلی برنامه ها) اشاره کرده است (۶۰).
به عقیده الوانی (۱۳۹۱) عواملی مانند نیاز به هزینه زیاد، نیاز به زمان طولانی، نیاز به نیروی انسانی متخصص، عدم انعطاف و ثبات لازم، و آسیب به خلاقیت و نوآوری افراد نیز جزو محدودیتهای برنامه ریزی استراتژیک هستند (۹). بدیهی است هرچه یک سازمان موفقیت بیشتری در رفع اینگونه مسائل و مشکلات داشته باشد برنامه حاصله نیز از اعتبار و مقبولیت بیشتری برخوردار خواهد شد و ضمانت اجرایی بیشتری را برای مدیران، کارکنان و مخاطبان اصلی یک سازمان تأمین مینماید (۶۰).
۲-۱-۱۶-سبکهای مختلف برنامه ریزی جامع و تعیین استراتژی های سازمانی
تعیین استراتژی در سازمانهای مختلف به گونه هایی متفاوت انجام میپذیرد. در برخی سازمانها که مدیران فعال مایشاء هستند، تعیین اهداف کلی و مأموریتهای آینده سازمان، بر اساس نظر شخصی و قضاوت فردی آنها صورت میپذیرد؛ در سبکی دیگر، مدیران با توجه به استراتژی های وضع شده قبلی و با ایجاد تغییرات جزئی و تدریجی در آنها به تعیین استراتژی های سازمانی اقدام می کنند؛ در سبکی دیگر به نام برنامه ریزی استراتژیک یا جامع، تعیین استراتژی های سازمانی بر اساس نظم و قاعدهای خاص انجام میپذیرد و در این راه، مراحلی ویژه به طور منظم دنبال میشوند (۹).
۲-۱-۱۷-مدیریت استراتژیک
میتوان مدیریت استراتژیک را بدین گونه تعریف کرد: هنر و علم تدوین، اجرا، و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه که سازمان را قادر میسازد به هدفهای بلندمدت خود دست یابد (۴۳).
مدیریت استراتژیک مجموعه ای تصمیمها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک سازمان را تعیین میکند. مدیریت استراتژیک عبارتست از بررسی محیطی (محیط داخلی و خارجی) ، تدوین استراتژی (برنامه ریزی بلند مدت یا استراتژیک)، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصتها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف توجه دارد (۲۱).
۲-۱-۱۸-مراحل مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک دربرگیرنده سه مرحله می شود: تدوین استراتژیها، اجرای استراتژیها، و ارزیابی استراتژیها. مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند، شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت. مسألههایی که در زمینه تدوین استراتژیها مطرح میشوند، عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی که سازمان میخواهد به آن بپردازد، فعالیتهایی را که میخواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیم گیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها، تصمیم گیری در مورد ورود به بازارهای بینالملل، تعیین این که آیا سازمان بر آن است که در سازمانهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد و شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکتهای رقیب که در صدد بلعیدن آن بر میآیند.
اجرای استراتژیها ایجاب می کند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا درآید. اجرای استراتژیها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژیها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالودهریزی کند، تلاش های بازاریابی را هدایت نماید، بودجه بندی کند، سیستمهای اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده نماید، و سرانجام با توجه به عملکرد سازمان، خدمات کارکنان را جبران نماید (بین عملکرد و جبران خدمات کارکنان رابطه معقول برقرار کند).
در مدیریت استراتژیک، ارزیابی استراتژیها آخرین مرحله به حساب می آید. مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژی های خاص و مورد نظر آنان در چه زمانی کارساز واقع نمی شود؛ اصولاً ارزیابی استراتژیها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژیها دستخوش تغییرات آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند برای ارزیابی استراتژیها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام می شود: ۱٫ بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی های کنونی قرار گرفتهاند، ۲٫ محاسبه و سنجش عملکردها و ۳٫ اقدامات اصلاحی. بدان سبب باید استراتژیها را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمیتواند موفقیت فردا را تضمین نماید! موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود؛ سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار نخوت و تکبر شود، محکوم به فنا خواهد بود (۴۳).
در یک سازمان بزرگ فعالیتهایی که در زمینه تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژیها انجام می شود در سه سطح از مدیریت (سلسله مراتب سازمانی) انجام میگیرد که عبارتند از:
سطح کل سازمان
سطح وظیفه ای
سطح مربوط به تعامل کارکنان و مدیران دو سطح
مدیریت استراتژیک در قالب یک تیم رقابتی می کوشد با تقویت سیستم ارتباطات و روابط متقابل بین مدیران و کارکنان در سطوح مختلف سازمانی نقش یا وظیفه خود را به شیوهای عالی ایفا نماید. بسیاری از سازمانهای کوچک و برخی از سازمانهای بزرگ دارای واحدهای مستقل یا واحدهای استراتژیک نمیباشند. آنها تنها در دو سطح از سازمان فعالیت می کنند. در سطح کل سازمان و در سطح وظیفه ای. با وجود این، مدیران و کارکنان، در این دو سطح در فعالیتهای مدیریت استراتژیک نقشی فعال ایفا نمایند (۶۰).
۲-۱-۱۹-تدوین استراتژی
استراتژی از نظر لغوی به معنی سوق دادن، گسیل داشتن، فرستادن، بردن و پاییدن عنوان شده است. احتمالا این کلمه به دانش و هنر یک ژنرال قدیمی یونانی به نام استراتگوس اشاره دارد. در بعضی از منابع لاتین هم استراتژی از مفهوم استرتیوم و به معنای راه، مسیر و یا بستر رودخانه بیان شده است. واژه استراتژی سالهای سال به عنوان یک واژه و مفهوم نظامی (علم و هنر آرایش و استقرار سپاه یا ارتش یکی از طرفین متخاصم برای رسیدن به نتیجه) بکار برده می شود. استراتژی بعد از نیمه اول قرن بیستم میلادی جای خود را در داخل علوم اجتماعی در حیطه اقتصاد باز کرد. سپس، استفاده از آن در حیطه سازمان و مدیریت در نیمه دوم قرن بیستم میلادی آغاز شد (۶۰).
استراتژی به شیوه های مختلف تعریف و تجزیه و تحلیل می شود و برای برنامه ریزی مورد استفاده قرار میگیرد. به عقیده امیرکبیری استراتژیها در حیطههای مختلفی قابل تدوین هستند. در برخی منابع، از حیطههایی مانند بازاریابی، بهرهوری، منابع مالی، منابع انسانی، منابع فیزیکی، نوآوری، مسئولیت اجتماعی، و بازدهی (سودآوری) اسم برده شده است. از نظر رضائیان در تدوین استراتژی از شیوه هایی مانند قضاوت شخصی مدیران، مراجعه به استراتژی های قبلی و ایجاد تغییر تدریجی در آنها؛ و برنامه ریزی جامع یا استراتژیک استفاده می شود (۲۹).
اعرابی معتقد است از جامعترین شیوه های تدوین استراتژی همان برنامه ریزی استراتژیک است که از طریق آن میتوان به تدوین استراتژی برای کل سازمان، برای سطح کسب و کار، و برای سطح وظیفه ای پرداخت. برای تعیین استراتژی در سطح کل سازمان، بایستی چشمانداز و مأموریت سازمان و عوامل محیطی و داخلی آن در نظر گرفته شوند و متناسب با آنها اهداف بلندمدت تنظیم شده و استراتژیهایی بررسی و انتخاب شوند که موفقیت مجموعه سازمان را به ارمغان آورند (۶۰). همچنین به اعتقاد دیوید (۱۳۹۲) در تدوین استراتژی باید مأموریت سازمان تعیین شود، عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا عواملی که فرصتهایی را به وجود میآورند شناسایی شوند، نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان مشخص گردد، اهداف بلندمدت تعیین شوند، و برای این فعالیتها استراتژی های گوناگون شناسایی و انتخاب شوند. همچنین به نظر او، در تدوین استراتژی بر اثربخشی تأکید می شود و اصولا یک فرایند ذهنی است که مستلزم داشتن قضاوت شهودی خوب و مهارت های تحلیلی است. علاوه بر این، در مورد موضوعات مندرج در آن یعنی اصول، مفاهیم و ابزارهای تدوین استراتژی در بین سازمانهای کوچک، بزرگ، انتفاعی و غیرانتفاعی تفاوت چندان زیادی وجود ندارد؛ ولی با توجه به نوع و اندازه سازمانها، اجرای استراتژی در آنها بسیار متفاوت است (۴۳).
۲-۱-۲۰-فرایند برنامه ریزی استراتژیک
شکل ۲-۱٫ فرایند برنامه ریزی استراتژیک
در ادامه به شرح مختصر هر یک از فازهای برنامه ریزی استراتژیک میپردازیم.
۲-۱-۲۰-۱-فاز ۱: برنامه ریزی برای برنامه ریزی
-اولین مرحله از فرایند پروژه عبارت است از: آماده سازی جهت انجام پروژه قبل از شروع، یعنی برنامه ریزی برای برنامهریزی که -قدم اول مینامیم، تشکیل سازمان انجام پروژه، تشکیل کمیته راهبری و کمیته کارشناسی پروژه، آموزش و سازماندهی اجرای پروژه- برنامه ریزی و ….. از جمله مواردی است که در برنامه ریزی برای برنامه ریزی اتفاق میافتد و موفقیت برنامه ریزی استراتژیک را حتی پیش از اقدام به تهیه برنامه ریزی استراتژیک تضمین می کند. دو فعالیت کلیدی این مرحله در ادامه توضیح داده می شود.
تهیه رهنمودهای برنامهریزی: مصاحبه با صاحبنظران داخل برای دریافت نظرات اصلی و کلیدی در مورد مسایل کلیدی که باید روی آنها توجه خاص شود و مواردی که تمرکز فرایند برنامهریزی باید بدانها معطوف گردد. که این مهم با شناخت افراد صاحبنظر و با تجربه در این زمینه و برگزاری جلسات معارفه و مصاحبه و پر کردن پرسشنامه ها امکان پذیر است.
۲- تدوین منشور پروژه برنامه ریزی استراتژیک: دو قدم قبلی مقدمه ای است بر تدوین طرح (منشور) پروژه برنامهریزی استراتژیک ، بر طبق رهنمودهای دریافت شده از صاحبنظران و همچنین بررسی و ارزیابی عملکرد گذشته و دیگر مطالب باید طرح پروژه برنامهریزی استراتژیک نوشته شود که شامل موارد زیر میشود:
محدوده پروژه
مکانیزم های مدیریت کیفیت پروژه برنامه ریزی استراتژیک
موانع حتمی و احتمالی (ریسک های) پروژه و بررسی نحوه برخورد با آنها
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:59:00 ق.ظ ]
|