۲-۲-۷ ریشه‌هاى فرزندسالارى

۱ـ نابرابرى سطح تحصیلات والدین با فرزندان

در بین مردم کشورهاى در حال رشد ، معمولا پدران و مادران یا بى سواد و یا کم سواد‌اند ، در حالى که به اقتضاى توسعه و به روز اوضاع جدید ، فرزندان آنها با شتاب ، روى کرد به تحصیلات عالى و ارتقاى معلومات و اطلاعات خود دارند ، در نتیجه فرزندان با تکیه بر دانش بیشترشان ، پدر و مادرها و نظرات آنان را چیزى به حساب نمى‌آورند و آنها نیز با توجه به معلومات اندکشان ، تاب و مقاومت در برابر فرزندان تحصیل کرده خویش را رفته رفته از دست مى‌دهند و یا اینکه اساساً خود آنها چون فرزندانشان را آگاه‌تر و زمان شناس‌تر از خود مى‌دانند در برابر خواست و امیال آنان تسلیم خواهند بود و برآمد هر یک از این دو، چیزى جز فرزندسالارى نیست.

۲ـ توجه بیش از حد به خواسته ها و مطالبات اولاد

این کار نیز به طور شایع و رایج آن، پدیده‌اى نوظهور است که والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال فرزندان خود زیاده روى و افراط کنند، گرچه این گونه خواسته‌ها غیر منطقى ، بلندپروازانه و فراتر از توانایى و بنیه مالى خانواده و یا حتى بیرون از مرزها و حدود قانونى و دینى باشد. بدیهى است در پیش گرفتن چنین شیوه‌اى به تدریج به فرزندسالارى و تحکم اولاد بر والدین خواهد انجامید.

۳ـ ضعف اخلاقى در درون خانواده

نزاع‌ها و مشاجره‌هاى خانوادگى و بى توجهى زن و شوهر نسبت به جهات و مسایل اخلاقى بین یکدیگر و بى‌احترامى آنان به یکدیگر، به ویژه در حضور فرزندان، به شدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر آنان خوار و بى‌مقدار خواهد کرد و به جایگاه و اعتبار هر یک از آن دو آسیب و لطمه جدى وارد مى‌کند، وقتى چنین اتفاقى بیفتد اولین ثمره تلخى که از آن به بار مى‌نشیند بى توجهى فرزندان نسبت به نظرات و مدیریت والدین و شانه خالى کردن از اجراى دستورات آنها است.
برخى فکر مى‌کنند براى حفظ موقعیت خود نزد فرزندان باید طرف دیگر را از نظر آنان بیندازند و او را تحقیر کنند ، غافل از اینکه در چنین فضایى هیچ یک سودى نخواهد برد. چون او نیز به نوبه خود سعى خواهد کرد از خویش واکنش نشان داده و به مقابله به مثل بپردازد ، گذشته از اینکه چون فرزندان به هر یک از پدر و مادر خود علاقه دارند اگر ببینند که از سوى هر یک از آن دو نسبت به دیگرى در حضورشان آزار و اهانتى وارد مى‌شود ، بر خلاف تصور فرد توهین کننده که به خاطر حفظ موقعیت خود نزد فرزندان دست به این کار مى‌زند ، کینه او را ناخودآگاه به دل مى گیرند و پیداست در این صورت متضرر واقعى مجموعه خانواده خواهد بود و فرزندان پس از این اعتنایى به نظرات و سخنان والدین خود نخواهند داشت زیرا مدیریت کسى نزد دیگرى وقتى پذیرفته مى‌شود که در نظر او داراى اعتبار و شخصیت قابل احترامى باشد.

۴ـ کم رنگ بودن آموزه ها و اعتقادات دینى خانواده

از آموزه‌هاى مهم دین این است که باید در هر حال ، احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز کرد و در حدود دین از دستورات و خواسته‌هاى آنان پیروى کرد. اگر فضاى حاکم بر محیط خانواده از سلامت دینى و اعتقادى برخوردار نباشد و بى بند و بارى و گناه در آن رایج باشد، نه چنین انگیزه‌اى در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایى کنترل اخلاقى و تربیتى آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالارى در چنین زندگی‌هایى حاکم است که پدر و مادر بى هیچ واهمه‌اى ، با میل و رغبت ، عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده که به هر سو آنان را بکشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینى ندیده‌اند ، پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت ، به ویژه اگر زمانى آنها بخواهند در برابر خواسته‌اى از فرزندان خود بایستند ، با بدترین نوع برخورد و توهین و حتى ضرب و شتم ، از سوى آنان مواجه خواهند شد.

۲-۲-۸ آثار منفى فرزندسالارى

۱ـ تضییع حقوق و احترام والدین

«پدر و مادر نسبت به فرزند، داراى حقوقى هستند که خداوند بزرگ توجه به آن را در ردیف رعایت حقوق خویش دانسته است. قرآن مجید مى‌فرماید : « و قضى ربک إن لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا» (اسراء، آیه ۲۳ )
پروردگارت حکم کرد که جز او نپرستید و نسبت به پدر و مادر خود نیکى کنید.
گویا این سیاق و ترکیب بى‌تناسب با جنبه خالقیت حق نباشد ، زیرا خداوند، آفریدگار بشر و والدین واسطه آفرینش اویند.
در نظام حقوقى اسلام، گرچه اولاد نیز داراى حق بر عهده والدین‌اند، ولى نباید از یاد برد که حقوق پدر و مادر همچون اطاعت مشروع، احسان، تواضع و خاکسارى و مانند آن، از امورى‌اند که ذاتاً با فرزندسالارى دمسازى ندارند در حالى که حقوق فرزندان مانند کفالت، تربیت، تأمین مصالح و غیر آن، از امورى است که جز با فرمان بردارى از والدین و پذیرش مدیریت آنان به دست نمى‌آید و معمولاً در خانواده‌هاى فرزندسالار حقوق والدین به فراموشى سپرده مى‌شود و این نخستین نقطه انحراف و میوه تلخ این پدیده در درون خانواده است.

۲ـ تهدید شدن ارزش ها و سنت هاى مفید :

هر جامعه‌اى به تناسب اوضاع فرهنگى ، مذهبى ، ملى ، اجتماعى و حتى اقتصادى خود ، داراى ویژگی‌ها و خصوصیاتى است که مجموعه آن ، هویت آن جامعه را در قبال سایر جوامع، متمایز و معین مى‌سازد. این ارزش‌ها امورى‌اند که هر ملتى آن را در گذار زمان و طول تاریخ حیات خویش فرهنگ‌سازى کرده و سینه به سینه آن را از نسلى به نسل دیگر منتقل کرده است. بى تردید پاس‌داشت این ارزشها خود مهمترین عامل ثبات و امنیت همه جانبه آن ملت است و به ویژه عناصر کلیدى و اساسى آن، از عوامل عمده و توانمند حفظ وحدت و یکپارچگى جامعه در برابر انواع تهاجمات بیگانه به شمار مى‌رود.
انتقال این ارزشها به طور شفاف و به دور از هر گونه خرافه و پیرایه منطق گریز ، از مهمترین وظایف نسل پیش نسبت به نسل جدید و آینده‌سازان جامعه است و بى توجهى بدان ، زیان‌هاى بزرگى درپى خواهد داشت.
چنین وظیفه‌اى در فضاى فرزندسالارى غیر قابل تحقق است ، بلکه به وضعیتى نیازمند است که در آن، والدین داراى جایگاهى برتر نسبت به فرزندان خویش باشند تا زمینه این انتقال، بهتر فراهم گردد. البته انجام این کار ، تنها به آنچه گفتیم منوط نیست ولى نقش اساسى و عمده آن در این خصوص غیر قابل انکار است.

۳ـ اخلال در امر تربیت :

در وظایف اساسى پدر و مادر نسبت به فرزند ، تربیت و ادب نیکو است.
حضرت موسى بن جعفر (ع) مى فرمایند :شخصى به محضر پیامبر اکرم (ص) شرف یاب شد و از آن حضرت در باره حق فرزند پرسید ، پیامبر گرامى در پاسخ فرمودند : اینکه نام نیکو برایش برگزینى و او را تربیت شایسته کنى و نیز او را در جایگاه مناسب و خوبى قرار بدهى ؛ شاید مقصود از فراز آخر انتخاب همسرى شایسته و نیک باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در حدیث دیگر حضرت صادق (ع) مى فرمایند : فرزندانتان را گرامى بدارید و آنان را نیکو ادب کنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید.
و بدیهى است تربیت و تأدیب اجتماعى و اخلاقى و نیز برگزیدن همسرى پسندیده و مقبول براى فرزند از سوى پدر و مادر ، جز با پذیرش جایگاه برتر آنان و قبول شایستگى بیشتر و صلاحیت افزون تر آنها در تشخیص مصلحت جوان خود ، امکان پذیر نیست در حالى که در وضعیت فرزندسالارى چنین موقعیتى براى والدین پذیرفته نیست ، بلکه در بسیارى از موارد، آنان هستند که مدعى انتخاب راه و روش برتر در زندگى براى والدین خود مى‌شوند.
البته آنچه گفتیم منافاتى ندارد که برخى از فرزندان، با حفظ احترام و احسان به پدر و مادر ، در اثر تحصیلات و آگاهى‌هاى بیشتر ، آنان را نسبت به بعضى امور و دانستنی‌هاى لازم راهنمایى دهند و اشتباهاتشان را با زبانى نرم و فروتنانه تذکر دهند.

۴ـ غلبه احساسات بر تعقل :

از ویژگیهاى برجسته دوران نوجوانى و جوانى غلبه احساسات بر نیروى عقلانى است. این احساسات که بیشتر ریشه در تخیل دارد تا تعقل، اگر با تدبیر و اندیشه مهار نگردد ، نتایج زیانبارى به بار خواهد آورد.
افراط در دوستی‌ها و دشمنی ، بزرگنمایى و اهتمام بیش از حد به برخى امور و یا حوادث جزیى ، غرور و خودخواهى، شاعرانه فکر کردن ، میل به انزوا و پرهیز از درگیر شدن و برخورد با واقعیت‌هاى زندگى و … بخشى از عواطف و احساسات دوران بلوغ و نوجوانى را تشکیل مى‌دهد. و به روشنى پیداست که زندگى را نمى‌توان بر اساس آن پایه ریزى کرد. و هر خانواده‌اى که بنیان خود را بر آن پى‌ریزى کند ، به شدت در معرض آسیب‌هاى جدى و دستخوش تزلزل و بى ثباتى خواهد بود. و از ویژگی‌هاى خانواده فرزندسالار ، مبنا قرار گرفتن احساسات در روابط و مناسبات درونى و بیرونى آن است.
براى نمونه ، در بسیارى از زندگى‌هاى فرزند سالار ، والدین رفت و آمد و ایجاد ارتباط با خانواده‌اى را به مصلحت نمى‌دانند و به دلایل مختلف ، آن را به زیان خود و فرزندان خویش احساس مى‌کنند ، در حالى که فرزند آنها ، چون از آن خانواده به هر دلیلى خوشش مى‌آید ، اصرار مى‌کند که این روابط برقرار گردد. و یا برعکس گاهى والدین آمد و شد با برخى را مفید ، سالم و به صلاح مادى و معنوى خود و فرزندان تشخیص مى‌دهند ولى فرزند ، احساسى غیر آن دارد و در برابر مصلحت اندیشى والدین خود مقاومت و مخالفت مى‌کند. در خانواده فرزندسالار ، حاکمیت از اوست و پدر و مادر على رغم میل و تشخیص خود که با ملاک‌ها و معیارهاى عقلى و دینى به آن رسیده است عمل مى‌کند و به خواسته نوجوان و یا جوان خود تن مى‌دهد و نمونه‌هایى دیگر از این قبیل.» ( برگرفته از ماهنامه پیام زن،شماره ۱۰۰ )

۲-۲-۹ (۱۰) اشتباه بزرگ والدین

« لوس کردن فرزند: همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و تمام آنچه دارند و ندارند را برای فرزند خود طالب هستند، که به هر حال هزینه بر است.

۱ (لوس کردن فرزند:

همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و تمام آنچه دارند و ندارند را برای فرزند خود طالب هستند، که به هر حال هزینه بر است. پدر و مادرهای زیادی هستند که با این محبت افراطی باعث لوس شدن فرزند شده و تازه بچه‌ها با داشتن این همه چیز خوشحال به نظر نمی‌رسند. این باعث می‌شود که بچه‌ها هرگز راضی به نظر نرسند و مرتباً تقاضای بیشتری کنند .

۲) تربیت نامناسب:

زمانی که شما اینقدر تنبلی به خرج می‌دهید که فرزندان خود را به طور صحیح تربیت کنید ، در نتیجه این وظیفه خطیر را به عهده اطرافیان فرزندتان قرار می‌دهید. هرگز به فرزند خود اجازه ندهید که در خانه طوری رفتار کند که انگار به سیاره شیطنت و بازیگوشی پا گذاشته است.زیرا همین رفتار را در خانه دیگر هم خواهد داشت و این اصلاً خوشایند نیست .در حالیکه باید در خانه دیگران مؤدب‌تر و بهتر از منزل باشند.اگر شما نتوانید آنها را به طور صحیح تربیت کنید دیگران اقدام می‌کنند.

۳ )عدم مشارکت در مدرسه فرزندان:

بعد از خانه، مدرسه محلی است که بچه‌ها در آن بیشترین ساعت را حضور دارند و بنابراین معلمان و همسن و سالان نقش مهمی در زندگی آنها دارند. بنابراین تعجب‌انگیز است که شما رغبت به این محل ندارید و سعی می‌کنید از مدرسه فرزندتان فاصله بگیرید و خود را درگیر مسائل مربوط به آنها نکنید.مهم نیست که کدامیک از – پدر یا مادر- در مدرسه حضور داشته باشند، مهم حضور یکی از شما است. شما حتی باید از طریق ایمیل با معلم فرزندتان درتماس باشید. این نشان دهنده حساسیت شما بر روی تربیت و رشد فرزندتان است و معلم را ملزم به دقت و هوشیاری بیشتری نسبت به تربیت فرزندتان می‌کند.

۴) عدم اعتدال در تشویق فرزندان:

زمانیکه فرزند خود را تشویق می‌کنیم ، باعث افزایش عزت نفس آنها می‌شویم ، اما باید مراقب بود که در این مورد حد اعتدال را رعایت کنیم. اجازه بدهید که تشویق در وقت مناسب و تنها زمانی که کار فرزندتان واقعاً لایق تشویق است این کار انجام شود. اگر به طور غلوناکی آنها را به خاطر کار معمولی که انجام داده‌اند تشویق و قدردانی کنید باعث می‌شود که آنها نسبت به ارزش واقعی دست آورد خود دچار انحراف فکری شوند .

۵) عدم اعطای مسئولیت به فرزندان :

فرزند شما نباید به خاطر انجام کارهای عادی و روتین چیزی دریافت کنند. چون آنها عضوی از خانه هستند ، نه مهمان حاضر در هتل. هرکس که در خانه زندگی می‌کند موظف به انجام امور مربوط به خانه است، از شستن ظرفها گرفته تا گردگیری و ……
دادن پول اضافی روش فوق العاده‌ای برای تشویق است اما در عوض انجام کارهای فوق العاده نه کارهایی که وظیفه روتین هر عضو خانواده است.بچه باید بخشی از مسئولیت زندگی مشترک با خانواده را به دوش بگیرند. آنها برده شما نیستند اما مطمئناً در تعطیلات و مرخصی دائم هم به سر نمی‌برند.

۶) عدم رفتار صحیح با همسر:

هر طور که با همسر خود رفتار کنید، به عنوان الگو برای آینده آنها خواهید بود. یعنی آنها نیز دقیقاً همین طور به همسر خود رفتار خواهند کرد. اگر به صورت غیر صحیح با همسر خود رفتار کنید و مرتباً در حال مشاجره باشید آنها نیز به همین سبک رفتار می‌کنند. بچه ها بیشتر از آنچه شما به عنوان نصحیت به آنها گوشزد می‌کنید ، از رفتار شما پیروی می‌کنند. اگر با همسر خود به احترام و توام با عشق رفتار کنید، ارزش خانواده را به فرزند خود نشان میدهید و بعلاوه آنها از داشتن یک پناهگاه امن در این دنیای وحشی بیشتر احساس امنیت خواهند کرد.

۷) داشتن توقعات غیر واقعی از فرزند:

اگر با بچه ها سرو کله می زنید از آنهان انتظارات معقول و منطقی داشته باشید، به خصوص بچه‌های کوچک. اگر برای شام جایی دعوت هستید و از کودک دو ساله خود انتظار دارید که درست مانند یک شاهزاده کوچک رفتار کند سخت در اشتباهید. اگر د رخیال و رویای خود انتظار دارید که فرزندتان یک ستاره ورزشی و یا علمی شود ، در حالیکه او تنها مایل به نوازندگی پیانو است ، لازم است راجع به توقع خود تجدید نظر کنید. انتظار شما از آنها باید شادی آنها باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...