سبک شناختی نوگریز یا پذیرنده یا پژوهنده: نمره ای است که دانش آموزان از پرسشنامه سبک شناختی (KAI) که توسط کرتون تدوین وطراحی شده است کسب نموده اند.

فصل دوم :

ادبیات و پیشینه پژوهش

تعریف یادگیری

یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی در رفتار که حاصل‌اش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمی‌شود. نقش یادگیری در همه صحنه‌های زندگی نمایان است. یادگیری نه تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در رشد هیجانی ، تعامل اجتماعی و حتی رشد شخصیت نیز دخالت دارد. مثلا یاد می‌گیریم از چه چیزی بترسیم، چه چیز را دوست بداریم. چگونه مودبانه رفتار کنیم و چگونه صمیمیت نشان دهیم. مفهوم یادگیری و پیشرفت تحصیلی از مفاهیم بسیار اساسی روانشناسی تربیتی است .
در همین راستا، موفقیت تحصیلی و عوامل موثر بر آن موضوعی است که همواره مورد توجه روانشناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت بوده است. چرا که همانطور که می دانیم بهبود کیفیت آموزشی و سرمایه گذاری بر روی منابع آموزشی و انسانی از عوامل مؤثر در توسعه همه جانبه کشورها محسوب می شود . در همین راستا پیشرفت تحص یلی دانشجویان نیز از جمله اهداف اساسی برنامه های آموزشی است. زیرا دانشجویان به واسطه پیشرفت تحصیلی به جایگاهی دست می یابند که از استعدادها و توانائیهایشان برای دستیابی به اهداف آموزش عالی استفاده نموده و شرایط اجتماعی موفقیت آمیزی را ایجاد کنند. بنابراین یافتن شرایط، عوامل و روش های موثر در جهت پیشرفت تحصیلی از جمله موضوعات مورد علاقه پژوهشگران و صاحبنظران علوم تربیتی بوده است(ریدگل[۱۷]،۲۰۰۴). اسمیت سبک شناختی را نشان دهنده پلی بین دوحیطه متمایز از بررسی روانشناسی یعنی شناخت و شخصیت می داند(اسمیت[۱۸]‏،۲۰۱۰) . مفهوم سبک های شناختی به طور نزدیکی با ایده تفاوت های روانشناسی مرتبط است؛ بدین معنی که تفاوت هایی در بین افراد در رابطه با ساختار شناختی و عملکردهای روانشناسی شان وجود دارد که ویتکین ۳در سال ۱۹۷۴ آن را فردیت روانشناسی نامید. سبک های شناختی از نظر ویتکین و همکاران روش هایی هستند که یک فرد برای نزدیک شدن به طیف وسیعی از موقعیتها به کار می برد (ویتکین[۱۹] و همکاران ،۲۰۰۴).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در دنیای امروز، داشتن اطلاعات زیاد راه گشا نیست؛ آنچه اهمیت دارد استفاده از حجم وسیع اطلاعات و به کارگیری آن در همه حیط ههای زندگی است. برای استفاده از این سطح گسترده اطلاعات، لازم است فراگیران به سطوح عالی تفکر و خودشناسی دست یافته و در فرایندهای شناختی و حل مسأله تبحر کافی داشته باشند. این مهم در آموزش عالی اهمیت دوچندان می یابد. امروزه، موضوع اساسی آموزش و پرورش تربیت انسان هایی است که بتوانند درست فکر کنند و بتوانند با تصمیم گیری های درست و مناسب، مسائل پیچیده پیش رو را حل و فصل نمایند. مجمع اهداف آموزش ملی، توانایی تفکر انتقادی و ارتباط مؤثر و حل مسأله را در دستیابی به موفقیت تحصیلی در سطوح عالی آموزش یک ضرورت می داند(گیونگ و میانگ،۲۰۰۸). افراد دارای سبکهای شناختی متفاوت در موقعیتهای یادگیری به شیوه های متفاوتی عمل می‏کنند. از نظر پردازش اطلاعات، بسته به سبک شناختی، آزمودنیها به جنبه های متفاوت اطلاعات توجه می کنند و در رمزگذاری، ذخیره و یادآوری اطلاعات و، به طور کلی، در تفکر و درک مطلب به راه های متفاوت عمل می کنند. پژوهشهای زیادی که رابطه بین سبکهای شناختی و ترجیحات تحصیلی را بررسی کرده اند نشان می دهد که یادگیرندگان نابسته به زمینه بیشتر جذب رشته های ریاضی و علوم پایه می‏شوند
و به موضوعهایی که نیازمند تفکر انتزاعی، مستقل، مهارتهای تحلیلی و توانایی های بازسازی است علاقه نشان می دهند در حالی که افراد دارای سبک وابسته به زمینه بیشتر جذب رشته های علوم انسانی می شوند و به موضوعهای علوم اجتماعی و زمینه هایی که مستلزم روابط اجتماعی نظیر خدمات اجتماعی و تدریس است علاقه نشان می دهند(رضایی و سیف ،۱۳۸۰).

تعریف سبک

سبک مانند بسیاری از توانایی های افراد امری مادرزادی نیست و حاصل تعاملات فرد با محیط پیرامونش در فرایند رشد و اجتماعی شدن است. سبک یک ویژگی فردی بخصوص در انجام امور است که امکان اجرای فعالیتهای ارادی را می دهد. بنابراین بسیاری از باورهای اخلاقی بارز افراد، افکار اقتصادی آنان، رفتارهای اجتماعی و به طور کلی ویژگیهای بنیادین شخصیت افراد را شکل می دهد.سبک در حقیقت ناشی از سرشت فرد، ارتباط فرد با سایرین، اجتماع ، خلاقیت و تطبیق پذیری است. تمایلات افراد در پردازش اطلاعات و ارتباط با محیط به منظور بهبود عملکرد بیانگر این مطلب است که هیچ سبک شناختی خوب یا بدی وجود ندارد. تفکیک افراد در سبکهای مختلف تنها نوعی طبقه بندی است و به معنی برتری قدرت یادگیری گروهی بر دیگری نیست و بیشتر به بررسی اثر این سبکها بر موفقیت در شرایط خاص دلالت دارد. سبک شناختی از بسیاری جهات با هوش متفاوت است.هوش بیانگر قابلیت فرد برای اندیشیدن به طور سازنده، استدلال کردن و حل مسئله است. در حالی که سبک شناختی به پردازش رفتارها می پردازد .برای سنجش رفتارها باید ابتدا وظایف و فعالیتهایی که نشان دهنده تفاوت افراد هستند، مشخص شود؛ وظایفی که همه از عهده انجام آن برآیند، اما هر کس به روش متفاوتی آن را انجام دهد(هومن،۲۰۰۶).

تعریف سبک شناختی

سبک شناختی ویژگیهای شخصیتی را شامل می شود که سبب تفاوت افراد از یکدیگر می شود. همچنین سبک شناختی به طریقه دریافت، ذخیره سازی، پردازش و انتقال اطلاعات توسط فرد اشاره دارد. گولداشتاین و بلکمن معتقدند که سبک شناختی ساختاری فرضی به منظور توضیح فرایند واسطه بین محرک و پاسخ است و آن را به عنوان فرایند انتقال اطلاعات از محرکهای عینی تا مفاهیم تفسیر شده توسط فرد می دانند. ویتکین، مور، گودنف، کاکسدر سبک شناختی را تفاوت افراد در مشاهده، تفکر و حل مشکلات، یادگیری و ارزیابی دیگران تعریف کرده اند .
به عقیده آزوبل سبک شناختی موجود در فرد عامل اصلی حاکم بر میزان معنی دار بودن مطلب جدید و مقدار دریافت و نگهداری آن در ذهن اوست. درتعریفی دیگر سبک شناختی یکی از انواع مهارتهای ذهنی است که اهمیت بخصوصی در یادگیری دارد.بر اساس نظریه نوین یادگیری، سبک شناختی یک فرایند کنترل است، فرایندی درونی که براساس آن یادگیرندگان، روش های توجه، یادگیری، یادآوری و تفکر خود را انتخاب می کنند وتغییر می دهند(بارکا و ین[۲۰]،۲۰۰۷).

سبک های یادگیری از نظر کلب:

 

در الگوی کلب (به نقل از عاصمیان،۱۳۸۴) یادگیری یک فرایند تعاملی و شامل یک چرخه چهار مرحله ای است . این چهار مرحله به این صورت تعریف می شود : تجربه عینی (تمایل به یادگیری تجربی و آزمایشی)، مفهوم سازی انتزاعی (تمایل به تفکر تحلیلی و مفهومی به منظور دستیابی به پاسخ مورد نظر)، آزمایشگری فعال ( تمایل به یادگیری از طریق کوشش و خطای فعالانه) و در انتها افراد با سبک مشاهده انعکاسی (که قبل از هر کوششی توجه زیادی به تکالیف و راه حلهای ممکن دارد) . این ابعاد ، سبک یادگیری واگرا، همگرا، جذب کننده، انطباق یابنده را تشکیل می دهند ( کوفیلد ، موسلی ، ها ل، ، اکلستون ،۲۰۰۴).

سبک یادگیری واگرا

افراد دارای این سبک یادگیری، موقعیت های عینی را از زوایای مختلف می بینند. رویکرد آن ها نسبت به موقعیت ها بیشتر مشاهده کردن است تا عمل کردن. بهترین راه برای آموزش به افراد دارای سبک واگرا، برانگیختن یا تحریک کردن آ نها می باشد. این افراد موقعیت هایی را که متضمن تنوع در اندیشه هاست می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جم عآوری اطلاعات از راه تازه، علاقه نشان م ی دهند. بطور کلی، افراد دارای سبک واگرا از قدرت تخیل و احساس برخوردارند، به مردم علاقمندند و توانائی دیدن امور از زوایای مختلف را دارا هستند.این افراد به علوم انسانی و هنر تمایل بیشتری داشته و دارای علایق فرهنگی نیز می باشند (کلب و کلب[۲۱]،۲۰۰۵)

سبک یادگیری جذب کننده

افرادی که دارای این سبک یادگیری هستند، در کسب و درک اطلاعات گسترده و ترکیب آن ها به شیوه ای دقیق، موجز و منطقی از توانائی بالائی برخوردارند. بیشتر ین توانمندی افراد دارای این سبک ، در استدلال استقرائی و خلق الگوهای نظری است. علاوه بر آن، این افراد می توانند مشاهدات ناهمخوان را به طرحی یکپارچه تبدیل کنند. این افراد در زمین ههایی چون سازمان دهی اطلاعات، طراحی الگوهای نظری، طراحی آزمای شها و تحلیل داده های کمی، توانائی بالائی دارند. این افراد به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تاکید می ورزند. از دید این افراد نظریه هایی که به لحاظ منطقی درست هستند، بر نظریه ها یی که که قابلیت کاربرد عملی دارند، ترجیح داده می شوند. افراد دارای این سبک یادگیری، بیشتر جذب علوم پایه و ریاضیات می شوند (کلب، به نقل از پرایس[۲۲]،۲۰۰۴).

سبک یادگیری همگرا

افراد دارای این سبک یادگیری، بیشترین توانمندی را در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها دارند. آنها در فرایند مسئله گشایی و طراحی ساختارها عملکرد بهتری دارند. به این دلیل، این سبک را همگرا گو یند که فرد داری این سبک یادگیری، مثلا در آزمون های هوشی که نشانه ای بر پاسخ درست وجود دارد، بهتر عمل می کند. دراین سبک یادگیری، دانش از طریق استدلال فرضی قیاسی سازماندهی می شود. افراد همگرا احتمالاً در ایجاد راه های تازه در فکر کردن، ایجاد آزمایش با اید ه ها ی تازه و انتخاب بهترین هدف و راه حل موف قترند. این افراد غیرهیجانی اند و بیشتر ترجیح می دهند که به جای آدم ها با اشیاء، تکالیف و وسایل فنی سروکار داشته باشند . افراد دارای این سبک، دیدی جزئی نگر داشته تا کل نگر و در حیطه های فنون تخصصی از قبیل فنی مهندسی و طراحی، عملکرد خوبی از خود نشان می دهند (کلب و بویاتزیس[۲۳]،۲۰۰۰).

سبک یادگیری انطباق یابنده

افراد دارای این سبک یادگیری، از تجارب دست اول می آموزند و از اجرای نقشه و درگیر شدن با اعمال چالش انگیز لذت می برند. آنها در انجام کارها و برنامه ریزی و انطباق فوری با مقتضیات و شرایط توانا هستند. این سبک به این دلیل انطباق یابنده نامیده م یشود که افراد دارای این سبک توانائی تغییر دادن فوری عادت های خود را دارند و بیشتر م یکوشند تا مسایل را به روش آزمون و خطا حل نمایند . این افراد در حل مسایل بیش از آنکه بر اطلاعاتی که خودشان از راه تحلی لهای تخصصی کسب نموده اند تکیه نمایند، به اطلاعاتی که از دیگران به دست می آورند، وابسته اند (کلب، به نقل از رید،۲۰۰۰).

انواع سبکهای شناختی

سبکهای شناختی در دامنه های بسیار وسیعی مورد توجه قرار گرفته اند و اکثر پژوهشگران این سبکها را در دو بعد مطالعه کرده اند که اهم آنها عبارتست از :

مقاومت در برابر انعطاف پذیری

این گونه افراد ، در مقابل تغییر نوعی سرسختی از خود نشان می دهند. همانند معلمان با تجربه ای که در استفاده از وسایل آموزشی در مقابل افرادی که با سبک انعطاف پذیری خویش راه‌آموزش را سریع تر طی می کنند با بی تفاوتی برخورد می کنند .

متعارف بودن در برابر فردیت

بسیاری از افراد برای یافتن راه حل یک مسئله به شیوه های مختلف دنبال جواب متعارف می گردند؛ در صورتیکه گروهی فقط به جوابهای غیر متعارف و فردی گرایش دارند .

سبک های مفهوم سازی

در این سبک فرد با توجه به محرک و اثرات آن در ادراک و ساخت مفاهیم تجزیه و تحلیل می شود .

سبک های بخش بخش سازی

افرادی که در این نوع سبک قرار دارتد معمولاً دارای نگرش پایدار در زمینه جداسازی مقولات از یکدیگر هستند ، یعنی موضوعات را به صورت مجزا از یکدیگر می بینند .

واگرایی در مقابل همگرایی

افراد این سبک در دو قطب کاملاً متضاد هستند. افراد همگرا به منابع منطقی و درست و در مقابل افراد واگرا به تنوع و کمیت پاسخ ها توجه دارند. دو قطب این سبک در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند به این تربیت که همگرایان تفکری در جهت علوم و واگرایان تفکری در جهت هنر دارند. (سریواستاوا[۲۴] ، ۱۹۹۱ به نقل از نوروزی ۱۳۸۲ )
کسانی که به سبک واگرا عمل می کنند توانائی بیشتری در موقعیتهای عینی و واقعی دارند و بیشتر نظاره گر هستند تا عملگرا. افراد همگرا دارای نوعی تفکر عملکردی اند و بیشترین توانائی را در کاربرد تئوریها و اندیشه های عملی را دارند .

جذب کننده در برابر انطباق یابنده

دانش آموزانی که دارای سبک یادگیری جذب کننده هستند نوعی توانائی در جذب و ترکیب اطلاعات به صورت منطقی دارند و به مفاهیم انتزاعی علاقه بیشتری نشان می دهند تا مفاهیم اجتماعی . در مقابل دانش اموزان انطباق یابنده دارای نوعی نگرش آزمایشگری و تجارب مستقیم هستند .

پردازش کننده کلامی در برابر دیداری

افرادی که سبک پردازش کننده کلامی دارند ، کسانی هستند که از طریق شنوائی و تعامل میان شنیده های خود بهتر به مرحله یادگیری می رسند تا آنهایی که از طریق دیدار می خواهند مطالبی بیاموزند.

سبک شناختی تکانشی در مقابل تاملی

در این سبک، سرعت ادراک مورد نظر است کسانی که دارای سبک شناختی تکانشی هستند بیشتر به سرعت پاسخ توجه دارند. در این سبک، سرعت ادراک مورد نظر است و شاید همین طرز تفکر این گونه افراد سبب شده است که آنها اشتباهات بیشتری را مرتکب می شوند. در حالی که، افرادی با سبک شناختی تاملی با دقت و حوصله بیشتر به کار می پردازند و چنانچه تکلیفی از آنها خواسته شود با تاخیر و تامل آن را انجام می دهند و شاید بتوان گفت در انجام امور و حل مشکلات به تحلیل می پردازند و ضمن تامل، راه حلهای مختلف را پیش بینی می کنند و با انتخاب بهترین راه‌آن را انجام می دهند .

سبکهای پیچیدگی شناختی در برابر سادگی شناختی

دانش آمو زان با پیچیدگی شناختی کسانی هستند که در شرایط پیچیده خود را سریع تر هماهنگ می کنند در حالیکه دانش آموزان دارای سبک سادگی شناختی، موقعیتهای یکنواخت و محیط منظم را بیشتر ترجیح می دهند . (نوروزی ، ۱۳۸۲ )

سبکهای شناختی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه

در اوایل ۱۹۴۵ هرمن و یتکین متوجه تحقیقاتی پیرامون تفاوت افراد در زمینه موقعیتهای دیداری یک مسئله شد. و یتکین افراد را به دو دسته وابسته به زمینه و مستقل از زمینه تقسیم بندی کرد. ( ویتکین و مور و گودیناف[۲۵] ، ۲۰۰۸ )
افراد وابسته به زمینه یک الگو را به شکل یک کل مشاهده می کنند نه به شکل یک سری عناصر جداگانه از هم. افراد وابسته به زمینه به سختی روی یک قسمت خاص از موقعیت ، جدا کردن جزئیات یا تحلیل الگو به بخشهای مختلف تمرکز می کنند. این افراد بیشتر گرایش دارند با گروه کار کنند و در زمینه اطلاعات اجتماعی نیز حافظه خوبی دارند و به موضوعاتی از قبیل ادبیات و تاریخ علاقه دارند. افراد مستقل از زمینه در مواجهه با موقعیتها اجزاء را جداگانه مشاهده می کنند و توانائی تحلیل مولفه های یک الگو را دارند. آنها به روابط اجتماعی و افراد وابسته به زمینه چندان گرایش ندارند و لیکن در ریاضی و علوم که توانائیهای تحلیلی را می طلبد کارایی دارند (وولفولک[۲۶] ، ۲۰۰۹ ). سبکهای وابسته به زمینه و مستقل از زمینه گویای آن است که قضاوتهای شخصی بعضی یادگیرندگان تحت تاثیر زمینه موضوع یادگیری قرار می گیرد در حالیکه برای بعضی اشخاص دیگر تاثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد. (ویتکین ، مور ، گودیناف و کاکس[۲۷] ، ۲۰۰۸). افرادی که از لحاظ سبک یادگیری وابسته به زمینه اند به راحتی نمی توانند محرکها را از زمینه ها جدا کنند؛ لذا ادراکهای آنان به سادگی تحت تاثیر تغییرات زمینه ای قرارمی گیرد . از سوی دیگر، افراد مستقل از زمینه به سادگی می توانند محرکها را از زمینه ها جدا کنند. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه کلی نگر و به افراد دارای سبک مستقل از زمینه تحلیلی نگر نیز می گویند زیرا گروه اول شکل و زمینه را جدا از هم می بینند و لذا به راحتی میتوانند آنها را از هم جدا کنند . این دو گروه یادگیرنده یعنی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه با محیط خود به طور متفاوت برخورد می کنند. اشخاصی که وابسته به زمینه اند جذب دیگران می شوند شغلهایی را که مستلزم ایجاد رابطه با دیگران است مانند معلمی را بر می گزینند و موضوعات درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سر و کار دارد انتخاب می کنند. از سوی دیگر، افراد فارغ از زمینه مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامل اجتماعی ندارند مانند اختر شناسی و مهندسی را ترجیح می دهند و موضوعات درسی نظیر ریاضیات وعلوم را که تاکید چندانی بر امور انسانها ندارند انتخاب می کنند . هوهن (۲۰۰۶) گفته است : یادگیرندگانی که از نظر سبکهای یادگیری، مستقل از زمینه و یا وابسته به زمینه اند، در فعالیت های تحصیلی و انجام تکالیف تحصیلی نیز با هم فرق دارند. یادگیرندگان مستقل از زمینه ترجیح می دهند تنها کار کنند ، قادرند کوششهای خود را در رابطه با انجام پروژه ها و حل مسائل سازمان دهند و دوست دارند هدفهایشان را خود تعیین کنند . از سوی دیگر ، یادگیرندگان وابسته به زمینه ترجیح می دهند که در گروه کار کنند با معلم تعامل بیشتری داشته باشند و به تکالیف سازمان یافته و تقویت بیرونی بیشتر نیازمندند . سبکهای یادگیری وابسته به زمینه و فارغ از زمینه به مفاهیم مشارکت و رقابت نیز ربط داده شده اند . اسلاوین[۲۸] (۱۹۹۰) نشان داده است که دانش آموزان و دانشجویان کشورهای لاتین و‌آفریقایی در روابط با دیگران بیشتر از دانش آموزان و دانشجویان سفید پوست آمریکائی حالت مشارکتی دارند و گفته می شود علت این امر آن است که گروه اول بیشتر از گروه دوم وابسته به زمینه اند . نکته مهم آن است که ویژگی های فوق در افراد افراطی سبکهای وابسته به زمینه و مستقل از زمینه یافت می شوند. واقعیت امر این است که اکثریت افراد در حد وسط میان این دو قطب قرار می گیرند و تنها از بعضی جنبه ها متمایل به یکی از دو کرانه پیوستار وابسته به زمینه و مستقل از زمینه اند و نکته دیگر آن که هیچ یک از دو سبک به دیگری برتری نداشته و هر یک در موقعیتهایی به خصوص به کار می آیند (سیف ، ۱۳۷۹ ) .

تعریف اهمال کاری

اهمال کاری در زبان لاتین از دو بخش pro به معنی “جلو"، “پیش"، و “در حمایت از” و crastinus به معنی فردا و به گونه تحت الفظی به معنی تا فردا است. مترادف های آن شامل مسامحه ، دودلی ، به تأخیراندازی و به عقب انداختن انجام یک تکلیف خاص است. علت این پدیده تنبلی و به تعویق انداختن یا تأخیر غیر ضروری است(استیل ،۲۰۰۷). از نظر روان شناسان اهمال کاری عبارت است از به آینده موکول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن داریم. اهمال کاری، با توجه به پیچیدگی و مؤلفه های شناختی، عاطفی و رفتاری آن، ابعاد گوناگونی دارد. از جمله، اهمال کاری تحصیلی،اهمال کاری در تصمیم گیری ،اهمال کاری روان،رنجورانه،و اهمال کاری وسواس گونه. اما متداول ترین شکل آن، اهمال کاری تحصیلی است. اهمال کاری تحصیلی عبارت است از تأخیر عمدی در انجام یک تکلیف تحصیلی با وجود اینکه شخص از نتایج و پیامدهای آن آگاهی دارد. بارکاوین (واحدی ،۲۰۱۱) معتقدند که افراد کمالگرا و اهمال کار ویژگیهای شناختی مشترکی دارند که باعث می شود هر دو بر معیارهای مطلق و بی عیب و نقص انجام دادن کارها تکیه کنند. روانشناسان در تعریف اهمال کاری گفته اند : اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم به آینده موکول کنیم . در یک کلمه می توان گفت جوهره این آسیب روانی به تعویق انداختن ، تعلل ورزیدن ، سبک ورزیدن و سهل انگاری است . بنابر این اهمال هم در امور فردی و هم جمعی معنا و مفهوم پیدا می کند و در نهایت می توان گفت در همه این معانی نوعی « این دست و آن دست کردن » نهفته است . اهمال کاری به تعبیری که آلیس به کار می برد نوعی « سندرم فرد » است . یعنی کاری که تصمیم به انجام آن گرفته ای و آن کار حداقل می تواند در آینده برای فرد نتایجی را به دنبال داشته باشد ؛ بدون دلیل به آینده محول می شود . اما در عین حال عدم انجام آن به ضرر فرد است و از این بابت خود را سرزنش می کند(کالوو[۲۹]،۲۰۰۸) . چنین فرایندی فرد را مجبور می کند برای موجه جلوه دادن عادات مورد نظر دلایل متعددی بیاورد .فرد اهمال کار مجبور است در قبال تعلل ورزیدن و همزمان سرزنش کردن خویش از خود دفاع نماید ، به همین منظور به دلیل تراشی می پردازد و کارش را به آخرین دقایق موکول می کند . از ویژگیهای فرد اهمال کار تأخیر در تصمیم گیری است علی رغم اینکه اهمال کاری مجموعه ای از عناوین و اولویتهای تحقیقاتی را در دنیا به خود اختصاص داده، رابطه آن با انواع اختلالات شخصیتی به اثبات رسیده است . بطوریکه پیشرفت تعلل در کارها در درجات بالا جنبه مرضی و بیمار گونه به خود گرفته است، که نه تنها سلامت جسم و روان را تهدید می کند ، بلکه صدمات جبران ناپذیر اقتصادی و اجتماعی را ایجاد می کند . پژوهشگران عوامل متعددی را در ارتباط با اهمال کاری شناسایی کرده اند، مانند اضطراب ، وابستگی ، تنفر از انجام وظایف ، ترس از شکست . سالمون و رتیلوم دریافتند ، که تعلل با اضطراب در ارتباط است . آلیس و جیمز علل اهمال کاری را «خود کم بینی و ترس از شکست » معرفی کردند و توزیع اهمال کاری در جامعه ۹۵% برآورد کردند. رفتار اهمال کارانه دارای ارتباط مثبت با افسردگی ، روان رنجوری ، فراموشکاری، اختلال آشفتگی ،تحریک پذیری غیر عملی ، هیجان جویی و عدم رقابتی بودن و کمبود انرژی همراه است. در روایات :در کلام امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه این گونه آمده است : خدایا من عمرم را به امروز و فردا کردن در عمل و عهد و پیمانی که با تو داشته ام و در آرزو های طولانی و بلند گذرانده ام و در دعای کمیل آمده است که : دنیا بوسیله فریفتن خود ، و نفسم به جنایت و سهل انگاریش ، مرا گول زده است . بنابر این اهمال کاری ، آسیبی روانی است که از حالات نفس آدمی است.

انواع اهمال کاران و مراتب آن

انسان ها گاه به چیزى آگاهى مى یابند و گاه نسبت به آن جاهل اند. امیرالمؤمنین على(علیه السلام) مى فرمایند: «… و عالمکم مسوّف»; آن که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال کارى مبتلا مى شود و در زمانى دیگر به آن معتاد مى شود. ولى همه به یک نوع اهمال مبتلانیستند.بنابراین،اهمال کارى داراى انواع ومراتب متعددى است.مى توان گفت:اهمال کاران همگى با صورت مسأله برخورد یکسانى ندارند، چنانچه:
۱. برخى اهمال کاران اصلا توجهى به رفتار مسامحه آمیز خود ندارند. در واقع، به نوعى مبتلا به غفلت هستند.بنابراین، باید در انتظار طلوع بیدارى آنان ماند; یا خود بیدار شوند و یا بیدارشان کنند.
۲. بعضى به این رفتار خود اعتراف داشته ولى قضاوتى درباره آن ندارند. از آن جا که این افراد به زشتى آن پى نبرده اند، به فکر اصلاح خود برنمى آیند.
۳. گروهى از اهمال کارى خود آگاهى دارند ولى آن را چندان زشت نمى شمارند و حتّى این برچسب را به خود مى پذیرند. درمان ایشان نسبت به گروه هاى پیشین، قدرى مشکل تر است. قرآن کریم این گروه را بیش از همه به خسران و زیان نزدیک دیده است، آن جا که مى فرماید: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فى الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (کهف: ۱۰۳و۱۰۴); (اى پیامبر) آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین (مردم) در کارها چه کسانى هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده، با این حال، مى پندارند کار نیک انجام مى دهند.
۴. افرادى که به این نارسایى اخلاقى، روانى توجه پیدا کرده و خود را نیز بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت مى کنند، اما راهکار درمان و برخورد مناسب با آن را نمى دانند(آمدی،۱۳۸۰).
نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتى اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...