همین هنر در جوامع باعث بالندگی و رشد و شکوفایی تمدن اسلامی در کشورهای مسلمان گردید از جمله این تحولات انقلاب اسلامی ایران را میتوان نام برد که موجب تربیت عناصر فرهنگی‌ و هنرمند در انقلاب بود. در این رابطه مقام معظم رهبری می فرمایند:
یکی‌ از کارهای آنها )دشمنان انقلاب( تحقیر و منزوی کردن جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابی‌ در کشور بود. از جمله کارهای مهمی‌ که انقلاب کرد، این بود که یک عده عنصر فرهنگی‌ و ادیب و هنرمند و دارای اقتدارات فرهنگی تربیت کرد و ما از این افراد داریم و الان بحمداله اینگونه عناصر کم نیستند. شعرا و قصه نویسهای زیادی به وجود آمدند. نویسندگان قلمزن دقیق فارسی نویس محکمی بوجود آمدند. (بانکی پورفرد ۱۳۸۰: ۱۵۴(
در جایی دیگر می فرماید:
هنر در خدمت تعالی معنوی انسان بکار گرفته می شود و هنرمند در پیشگاه اعتقادات مذهبی‌ و در عرصه حضور مردم فداکار و مهربان و هنرمند نواز سرزمین خویش، بخشی از دین خود را به خدا و به خلق ادا می‌کند) .همان(
و در رابطه با پیوند هنرمند با انقلاب اسلامی می‌ فرماید:
هنرمدان این دیار با تصمیم جدی و عزم راسخ در تلاشند تا با عرضه و نمایش آثاری مناسب با عظمت انقلاب اسلامی و هم طراز با فداکاری پرشکوه و افتخار آمیز مردم میهن خویش پیوند خود را با انقلاب و مردم، مستحکمتر کنند و مسئولیت و وظیفه خطیری را که در جهت آگاهی‌ بخشیدن به جامعه و گرم نگه داشتن کانونهای احساسات و عواطف انسانی‌ و تقدیر و تقدیس ایثارها و فداکاریهای بی‌ دریغ مردم بر عهده به خوبی انجام دهند. ) همان: ۱۵۶(
‌‌‌از اهداف تعلیم و تربیت اسلامی این است که هنر در خدمت ارزشهای اسلامی باشد در غیر اینصورت نتیجه معکوس دارد البته در هر جامعه ای با هر طرز فکری می خواهند از هنر برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و به نظرشان نیز خواسته غیر معقولی‌ هم نیست. در این رابطه مقام معظم رهبری می‌ فرمایند :

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در موسیقی‌ سنتی‌، شعر حافظ یا سعدی خوانده می شود، ولی‌ این کافی‌ نیست، باید شعر خوب خوانده شود، چیزی که وقتی مستمع شنید، این هنر در خدمت ارزشهای انقلابی‌ و اسلامی قرار گرفته باشد .این مخصوص انقلاب هم نیست. هر جامعه و هر انسان وهر مجموعه بشری، می‌خواهد که هنر در خدمت ارزشهای مقبول خودش قرار بگیرد. این جرم نیست که اسلامی ها می خواهند هنر در خدمت ارزشهای اسلامی قرار بگیرد.
همه مکاتب و جوامع دنیا، همین طورند. ارزشهایی در ذهنشان وجود دارد که با ارزشهای دیگر فرق دارد. آنان هنر نقاشی، طراحیهای گوناگون، شعر، موسیقی و همه چیز را در خدمت این ارزشها قرار می دهند. این، یک توقع زیادی نیست که جامعه اسلامی چنین انتظاری داشته باشد. ) همان (
هنر اسلامی همواره با هنرهای دروغین تفاوت دارد. هنرهایی که محتوایی ندارند و انسان را به بیراهه می کشانند و علاوه بر اینکه انسان را به اجر و قربی نمی رسانند، بلکه از ماهیت اصلی‌ خویش دور می کنند. در این رابطه مقام معظم رهبری می‌ فرمایند:
اینکه ما می گوییم هنر اسلامی، یعنی‌ چه؟ هنر اسلامی یعنی‌ اینکه هنری با محتوا و هدفها و آرمانهای اسلامی بوجود بیاید تا در مقابل آن هنری بایستد که انسانها و جوان ها را گمراه می‌کند و بشر را با سرگرم کردن به چیزهای غیر واقعی‌ و دروغین از آرمانها و ایده آلهای خود که باید به سمت آن حرکت کند، باز می دارد و در صحنه عملی‌ بر ظلمه عالم کمک نمی کند، از مظلومین عالم هرگز دفاعی نمی کند و در خدمت زر و زور و استکبار است.
) همان: ۱۵۸(
۲-۱۰- اهداف اجتماعی:
الف- مهربانی و محبت:
از اهداف اجتماعی تعلیم و تربیت اسلامی، مهربانی و محبت است. اسلام دین رفق و مدارا و مهربانی و محبت است. خداوند در قرآن کریم می‌ فرماید )کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرحمهَ( )انعام/ ۱۲( خداوند مهر و رحمت را بر خود مقرّر داشته است. و نیز فرموده است (کتب رَبُکم علی نفسِهِ الرحمهَ) (انعام/ ۵۴) پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.
پروردگاری که مهر و محبت را بر خود فرض کرده پیامبرانش را نیز بر این اساس مبعوث نموده است رسالت و هدایت عملی‌ آنان بر اساس محبت و مهربانی و مدارا کردن با مردم است اگر این محبت و مهربانی نبود این همه همدلی و یکدلی بین پیروان آنان بوجود نمی آمد. و هنر بزرگ آن پیام آوران الهی این بوده است که در میان امت تعامل و هماهنگی برقرار کنند. دلشاد در سیره نبوی جلد دوم آورده است:
رفق و مدارا در هر گونه رابطه و تعامل انسانی‌، چه رابطه و تعامل در فرد، چه روابط خانوادگی، و چه روابط و مناسبات یک مجتمع انسانی، مهمترین قاعده در سازماندهی و تنظیم درست روابط و تعامل هاست، و این امر به صورت یک امر اجتماعی در زندگی‌ پیامبر اکرم (ص) و اوصیای آن حضرت مشهود است. رفق و مدارا در سیره اجتماعی رسول خدا (ص) نقشی‌ مبنایی داشته و مایه قوام و دوام روابط و مناسبات صحیح اجتماعی بوده است. برخوردهایی از سیر رفق و ملایمت، و به دور از درشتی و خشونت آن حضرت در عرصه جامعه و در معاشرت، سازنده ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی بود. سیره نویسان از حسین بن علی‌ (ع) از قول امیرمومنان علی (ع) در توصیف‌ برخوردهای اجتماعی رسول خدا (ص) چنین آورده ا‌ند:
« کانَ دائِمَ البِشرِ، سَهلَ الخلق، لَیّن الجانب، لَیسَ بِفَظٍّ و لا غلیظٍ » پیامبر گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و درشتخو.
پیامبر اکرم (ص)آن رسول رفق - از غلظتهای بی مورد و شدت های نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش از حرکت های تند و عاری از رفق بهره نگرفت. او همان طور که مأمور به برپایی واجبات بود، مأمور رفتاری از مسیر مدارا بود و خود می فرمود: « اِنَّ الله تعالی أَمَرَنی بمراراهِ النّاس کَمَا اَمَرَنی باقامهِ الفرائضِ » خدای متعال همان گونه که مرا به برپایی واجبات فرمان داده، به مدارا با مردمان فرمان داده است. (دلشاد، ۱۳۸۶، ۱۳ و ۱۴)
می بینیم که آن دلهای رمیده از هم و افتراق و جداییها که در میان مردم بود. با آمدن پیامبر نور و رحمت دلها به هم نزدیک شد و همگی‌ در یک مسیر قرار گرفت و این میّسر نمی‌شد مگر با رفق و مدارا و محبت و مهربانی آن شخصیت عظیم الشأن که باعث آن تحول فوق العاده در میان مردم شد مردمی که تا قبل از آن جز کینه و نفاق و دشمنی در میان آنان نبود. پس با محبت و یکدلی و مهربانی می‌ شود راه های سخت را پیمود و به چیزهای دست نیافتنی دست یافت.
مقام معظم رهبری نیز در این رابطه می فرماید:
کوشش کنید هر چه بیشتر مردم را به هم نزدیک کرده دلها را به هم مهربان کنید. رمیدن دلها از یکدیگر، نتایج خوبی برای یک ملت ببار نمی‌ آورد و برعکس پیوستن دلها به هم و گره خوردن دستها در هم و هماهنگی آوازها با هم، یک ملت را در همه میدانها به پیش می برد. (بانکی پورفرد: ۱۶۳: ۱۳۸۰)
ب- مبنا بودن خانواده:
خانواده بعنوان یک نهاد اساسی از نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت اسلامی یک مبنا است.
آیت الله جوادی آملی در کتاب مفاتیح الحیاه می فرماید:
«خانواده، نخستین کانون رشد و آرامش بشری است که مراقبت از آن مسئولیتی سنگین به شمار آمده و موجب نجات از رنج و عذاب دنیوی و اخروی خواهد گردید. قرآن و روایات برای خانواده اهمیت ویژه ای قائل شده و احکام و آداب فراوانی برای رشد و بالندگی آن مقرر کرده اند که افزون بر رعایت آنها برای رفاه و آسایش و رشد و تعالی خانواده ما باید از خدای سبحان نیز نجات و آسایش خانواده را خواست.» (جوادی آملی، ۱۳۹۱: ۲۳۵)
خانواده نقش اساسی در تربیت کودکان خود دارد در واقع خوشبختی و تیره بختی هر کس را باید در رابطه با تربیت فردی وی جستجو کرد. اگر کسی دارای تربیت صحیح باشد و در محیطی سالم پرورش یابد بی گمان در محیطی امن و دارای آرامش و مجرای درست تربیت پرورش یافته است و در مقابل اگر کسی بی نصیب از رفتار پسندیده باشد، مطمئناً از محیطی ناپسند بهره گرفته است که در مراحل اولیه همان خانواده است و این نه تنها در وضعیت حال وی تأثیر گذار است بلکه در وضعیت آینده وی از جمله نحوه زندگی، انتخاب شغل، برگزیدن دوست، آداب معاشرت، انتخاب همسر و … تأثیر گذار خواهد بود. و خانواده بدین وسیله تربیت و آینده هر شخصی را روشن می سازد البته عوامل دیگر در مؤلفه های یاد شده تأثیر دارند. از جمله محیط، وراثت، حکومت، جامعه، ولی آنچه که تأثیر بسزای آن انکار نشدنی است نحوه تربیت در کانون خانواده است.
اسلام نیز به خانواده به عنوان یک کانون مهم تربیت اهمیت فراوانی می دهد. خانواده در اسلام از ارزش بسیاری برخوردار است، چرا که از یک سو، زن و مرد در کنار یکدیگر به زندگی و رفتار سالم دست می یابند و از دیگر سو، سنبلی را در دامان خود پرورش می دهند. جامعه هایی که از خانواده های سالم تشکیل شده اند و به عبارتی مادران و پدران مهرورز و خردمند دارند، از آینده ای روشن برخوردارند. قرآن کریم، هدفهای گوناگونی را در تشکیل خانواده یادآور شده است. نخستین فلسفه ازدواج زن و مرد بقای نسل است: « نساءکم حرث لکم » (بقره ۲۲۳). ( زنان کشتزار شما هستند ). (هدایتی فخرداور، ۱۳۸۴: ۲۹)
مقام معظم رهبری نیز در رابطه با مبنا بودن خانواده در دیدار با شورای فرهنگی اجتماعی زنان می فرماید: مسأله مادری، مسأله همسری، مسأله خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همه طرحهایی که ما داریم، بایستی خانواده مبنا باشد یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشد، این برای شما یک نقص است که بانوی خانه شما باید باشد، اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند، بچه ها محبت و نوازش ببینند، شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خاص تری نسبت به زن است و در میزان خاصی، شکننده تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتی نه نوازش مادر- باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می کند که مادر برای یک بچه کوچک آن کار را می کند، و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات در این عواطف محتاج وجود یک محور اصلی در خانه - که آن، خانم ولو بانوی خانه است - نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد داشت. (بانکی پور فرد،۱۳۸۰: ۱۶۴)
ج- عدالت اجتماعی:
بهتر است قبل از اینکه بحثی راجع به عدالت اجتماعی داشته باشیم، عدالت را معنا کنیم. در این باره شهید مطهری می فرماید:
افراد بشر کم و بیش ظلم را می شناسند، تبعیض را می شناسند، عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطه مقابل تبعیض است، و به عبارت دیگر : افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیتهایی که می کنند و استعدادهایی که از خود نشان می دهند، استحقاقهایی پیدا می کنند، عدالت عبارت از اینکه آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود، نقطه ی مقابل ظلم است که آنچه را که فرد استحقاق دارد به او ندهد و از او بگیرند، نقطه مقابل تبعیض است که دو فرد در شرایط مساوی قرار دارند، یک موهبتی را از یکی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند. (مطهری، ۱۳۹۰: ۲۲۶)
قریب به اتفاق خردمندان عالم اتفاق نظر دارند که حقوق انسانها در همه زمینه ها باید مراعات گردد و به هیچ فردی ستم نشود، همه باید در برابر قانون یکسان باشند، حقوق ضعیفان پایمال نگردد و در یک کلام عدالت اجتماعی پیاده شود. اسلام نیز عدالت اجتماعی را به عنوان یک اصل ضروری و خدشه ناپذیر مطرح کرده می فرماید: اِنَّ اللهَ یأمُرُ بالعدلِ والاِحسانِ … (نحل: ۹۰) خداوند به دادگری و احسان فرمان می دهد. (الهامی نیا، ۱۳۸۹: ۱۴۴)
اسلام به اصل عدالت به عنوان اصل راهبردی می نگرد که باید به صورت ملکه ای جاوید در جان مؤمنان راسخ شود و در سراسر زندگی فردی و اجتماعی آنان جریان یابد و برای تثبیت این صفت الهی از هیچ کوششی فروگذار نکرده و آن را در سه محور کلی: تشویق دادگری، محکومیت ستمگر و برخورد حذفی با ستمگر مورد تأکید قرار داده است.
یکی از روش های تربیتی در اسلام تشویق دادگری است، ترغیب انسان ها به نیکی و تبیین آثار گرانقدر و فلسفه کار نیک و عدالت اجتماعی نیز از همین رهگذر مورد تشویق قرار گرفته است.
در سخنی امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: (بالعدل تصلحُ والرعیه) مردم به وسیله عدالت اصلاح می شوند.
یکی دیگر از روش های تربیتی محکومیت ستم است که با بدگویی از زشتی و تبهکاری، تبهکاران در نظر مردم، خوار می شوند و انسان از نزدیک شدن به آنان و کارشان احساس تنفر و انزجار می کند. به همین دلیل اسلام، از ستم به شدت نکوهش کرده، و ستمگر را مستحق سخت ترین عذاب می داند، چنانچه هیچ کاری چون ظلم و بیدادگری مورد تنفر فرد نیست و این محکومیت و منفور بودن خود، قوی ترین انگیزه برای ترک ستم است و خداوند نیز با صراحت می فرماید: واللهُ لا یُحِبُ الظالمین (آل عمران: ۱۴۰) خداوند ستمکاران را دوست ندارد.
دیگر روش تربیتی حذف ستمگران است. برخورد حذفی با ستمگران و طرد آنها از پست های کلیدی و مهم اجتماعی و محدود کردن میزان فعالیت آنان نیز راهی است که اسلام آن را با قطعیت مطرح کرده است تا هم جامعه اسلامی دچار آن نشود و هم تشویقی باشد برای دوری از ظلم. از این رو در بسیاری از کارهای مهم اجتماعی (عدالت) را شرط دانسته تا دست ناپاک ستم از آنها کوتاه شود. خداوند می فرماید:
« لاینالُ عَهدِی الظالمین » (بقره، ۱۲۴) عهد من (امامت) به ستمگران نمی رسد. (همان: ۱۴۸)
مقام معظم رهبری نیز در رابطه عدالت اجتماعی می فرمایند:
عدالت اجتماعی یعنی این که از همه برکات جامعه اسلامی، همه ی قشرها بهره مند و محرومان و پابرهنه ها که همیشه در طول تاریخ پشت سر پیامبران بوده اند، بعنوان خودی های نهضت اسلامی از قسط و عدالت اجتماعی بهره مند شده و به حقوق حقه خود دست یابند. این مسئله باید در قوانین، ارزشگذاریها و گفته ها و نوشته ها در صدر باشد تا تبعیض و ظلم و محرومیت از بین برود. مسئولین باید مواظب باشند تا به دام رفاه طلبی نیفتند. (بانکی پور فرد،۱۳۸۰: ۱۶۴)
و یا در جای دیگر برای پر کردن شکاف میان فقیر و غنی می فرماید:
به دولت خدمت گذار و لایق نیز یادآور می شوم که این ملت بزرگ و فداکار، بخصوص طبقات محروم و پابرهنگان که بار اصلی انقلاب و کشور را همیشه به دوش داشته اند، حقاً شایسته خدمت و سزاوار صمیمیتند. در تمام برنامه ها و تصمیم ها، پیش هر چیز لازم است استیفای حقوق و تأمین رفاه و آسایش و رشد مادی و معنوی و حفظ عزت و شرف آنان مورد توجه باشد. اگر در دورانهای گذشته، همه سرمایه ها و پول و شغل و تحصیل و عمران و خلاصه همه خیرات در جهت منافع مرفهین بکار می رفت و قشرهای ضعیف (یعنی اکثریت) همواره به فراموشی سپرده می شدند، نظام اسلامی به عکس باید تمام همت خود را به پر کردن شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی میان فقیر و غنی مصروف کند و سرمایه های مادی و معنوی کشور را در راه خدمت به پابرهنگان که حق حیات به گردن کشور دارند، به کار اندازد. هر لحظه ای از عمر مسئولان که در خدمت مردم صرف کار و اندیشه شود، به عبادت صرف شده است و کارگزاران کشور- که خدمتگذاری مردم، بزرگترین افتخار آنان است - باید لحظه ای را از این عبادت خالی نگذارند. (همان: ۱۶۵)
د- وحدت و الفت:
یکی از رموز تعلیم و تربیت اسلامی وحدت و الفت میان مردم و جامعه اسلامی است. وحدت و الفت فتح بابی است که از طریق آن مردم به عزت و شرافت می رسند. با جلوگیری کردن از افتراق و انشقاق ملت راه سعادت را در پیش خواهد گرفت و جامعه مستعد استقلال و پیشرفت می گردد. با نزدیکتر شدن دلها و الفت و مهربانی و وحدت در جامعه می توان یک جامعه آرمانی را به وجود آورد و این اتفاق در سایه تربیت اسلامی محقق می شود. امام خمینی (ره) در این باره می فرماید:
خدای تبارک و تعالی برای مومنین که در خدمت اسلام هستند دو خاصیت نقل می فرماید: یکی این که بین خودشان محیط محبت است: (رُحَماءُ بَینَهُم) با هم دوست هستند، رحیم هستند، همه به دیگری محبت دارند. دیگر آنکه در مقابل غیر «اشدّاءِ» در مقابل کفار درمقابل اجانب شدید هستند. محکم به حکم قرآن مجید با ملتها و دولتهای اسلامی باید به رحمت و اخوت، و با کفار و غارتگران بین المللی به شدت و قدرت عمل کنند. همچنین ایشان می فرماید: ما برای دفاع از اسلام و مملکت اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمام دُول اسلامی است در سراسر جهان، مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دُول استعمار طلب. ما دست برادری به تمام ملت های اسلامی می دهیم و از تمامی آنان برای رسیدن به هدف های اسلامی استمداد می کنیم. (فوزی، ۱۳۸۹: ۳۱۲)
رهبر معظم انقلاب نیز در این باره می فرماید: حضرت امیر (ع) در خطبه های خود عامل همه خوشیها و برخورداریها و عزت و شرف ملتهای گذشته را دوری گزیدن از پراکندگی و جدایی و ملازم شدن با الفت و وحدت می داند و مردم را به یگانگی و حفظ وحدت و الفت تحریض می کند.
و در ادامه می فرماید:
باید تصمیم بگیریم مهر، محبت، الفت و اعتماد و اطمینان را که اسلام و ایمان و حرکت عظیم انقلابی در میان آحاد ملت ما بوجودآورده است حفظ کرده و ارزشمند بشماریم.
و در جایی دیگر می فرماید: یکپارچگی اقشار مختلف مردم و اعتماد و محبت میان ملت و دولت یکی از مهمترین علل موفقیت و قدرت ملت ایران در برابر خصومتها و توطئه های دشمنان در دوران مساله بوده و لذا امام فقید و عزیزمان (رضوان اله تعالی) بیش از هر چیز بر آن تاکید کرده و اسرار ورزیده است. (بانکی پور فرد، ۱۳۸۰: ۱۶۵)
ه- رعایت قانون:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...