ج)مقوله ارزش: کم­تر نشان دادن سودها و درآمدها از بیش­تر نشان دادن آنها بهتر است و بیش­تر نشان دادن زیان­ها و هزینه­­ها از کم­تر نشان دادن آن­ها بهتر است (عالی­ور، ۱۳۷۰).

۲-۲-۱-۲- تاریخچه محافظه ­کاری

حسابداری اغلب در کنار حسابرسی به منظور محدود کردن مدیران از اعمال نظر بیش از اندازه در مصرف منابع تحت اختیار آن­ها مورد استفاده قرار گرفته است. هم­چنین طی قرن­­ها، در تقسیم بازده میان
گروه­­های مختلف درگیر با شرکت و هم­چنین برای تعیین مقادیر قابل تخصیص به دارندگان حقوق در شرکت نیز از حسابداری استفاده شده است. در اوایل قرن نوزده که شرکت­­ها شروع به استقراض نمودند، سود حسابداری به عنوان مبنایی برای توزیع سود نقدی مورد استفاده قرار گرفته شده است. در پایان قرن نوزده در انگلستان و در پایان دهه اول قرن بیستم در آمریکا، حسابداری به شکل جدید خود رشد کرد. جریان نقدی از طریق اقلام تعهدی به منظور به دست آمدن سود حسابداری به شکل امروزی خود تعدیل شد. شرکت­­های حرفه­ای حسابرسی نیز شکل گرفتند به گونه­ ای که در سال ۱۹۰۰ اکثر شرکت­ های بورس سهام لندن توسط حسابرسان مورد رسیدگی قرار گرفته شدند. در این قرن محافظه ­کاری به تدریج تبدیل به یکی از ویژگی­های کیفی اطلاعات حسابداری شده که یکی از کاربرد­­های آن، مربوط به

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قرارداد­های تقسیم سود میان مالکان و اعتباردهندگان شرکت بود. محافظه ­کاری هم چنین به نظر
می­رسد در تعیین پاداش مدیران بر مبنای سود حسابداری نقش داشته باشد. اگر چه طرح­­های پاداش رسمی تا دهه ۱۹۵۰ در آمریکا معمول نبود اما سود حسابداری به طور غیر­­رسمی به عنوان مبنایی برای پرداخت پاداش به مدیران مورد استفاده قرار گرفته شده است (حسنی، ۱۳۸۸).
چت­هیلد[۲۱] معتقد است که محافظه­ کاری ریشه در قرون وسطی دارد. در آن زمان ارباب­ها اداره املاک خود را به مباشر می­سپردند، مباشران نیز دریافتند که به کارگیری محافظه ­کاری، مکانیسم مناسبی برای محافظت از آن­ها است. آن­ها افزایش ارزش دارایی­­ها را پیش­­بینی نمی­کردند، زیرا اگر این افزایش ارزش­­­ها به وقوع نمی­پیوست، مالک ممکن بود مباشر را مسئول بداند. چت هیلد خاطر نشان می­ کند که در اواخر قرن نوزدهم در انگلستان، در دعاویی که پس از ورشکستگی شرکت­­­ها از سوی سرمایه ­گذاران مطرح شد، اغلب حسابرسان به عنوان متهم به دادگاه احضار می­شدند. حسابرسان نیز از آن پس دریافتند که بر مبنای صورت­­­های مالی محافظه­ کارانه، هرگز دعوایی علیه آنها اقامه نمی­ شود و فقط ارائه بیش­تر از واقع سود و سرمایه است که موجب چنین امری می­گردد (مجتهدزاده، ۱۳۸۰).
باسو (۱۹۹۷) معتقد است که محافظه‏­کاری طی قرن­‏ ها تئوری و عمل حسابداری را تحت تأثیر قرار داده است. ثبت­های تاریخی اوایل قرن پانزدهم میلادی درباره معاملات مشارکتی و تضامنی نشان می‏دهند که حسابداری در اروپای قرون وسطی محافظه‏­کارانه بوده است. مفهوم محافظه‏­کاری زمانی ایجاد شد که ترازنامه مهم­ترین و اغلب تنها صورت مالی بود و اجزای سود یا سایر نتایج عملیات به ندرت در خارج از شرکت­­ها ارائه می‏شد. اولین کاربرد صورت‏­­های مالی برای بانکداران و دیگر اعتباردهندگان بوده است. انگیزه آنها از کاربرد محافظه‏­کاری اطمینان از آن بوده که سرمایه­گذاریشان به گونه­­ای مناسب حفظ خواهدشد. از این رو کم­ نمایی خالص دارایی‏­­ها مطلوب و حتی شرافت­مندانه بود، چون باعث ایجاد حاشیه ایمنی برای وام­‏­ها می‏شد (هیئت استانداردهای حسابداری مالی، ۱۹۸۰).
هندریکسون و ون­بردا(۱۹۹۴)[۲۲] معتقدند که از مجرای فشار بستانکاران و سایر استفاده­کنندگان از گزارش­های مالی، حسابداران سده نوزدهم به صورت دائم تحت فشار بودند تا در گزارش­ های خود از منعکس کردن خوش­­بینی­های مدیران و مالکان واحد­های تجاری خودداری کنند. از این رو، بسیاری از صاحب نظران حسابداری سنتی محافظه­ کار بودند و برخی از اصول ارائه شده به وسیله آن­ها در حسابداری امروز هم رسوخ کرده است.

۲-۲-۱-۳- محافظه ­کاری در استانداردهای حسابداری ایران

در استانداردهای حسابداری ایران از واژه محافظه ­کاری به طور صریح استفاده نشده است لیکن در قسمت ویژگی­­های کیفی اطلاعات از بخش مفاهیم نظری گزارشگری مالی از ویژگی احتیاط به عنوان یکی از زیر مجموعه­های قابلیت اتکاء اطلاعات­مالی یاد شده است، استاندارد­های مذکور تصریح می­ کند که
«تهیه­کنندگان صورت­های مالی در عین حال باید با ابهاماتی که به گونه­­ای اجتناب ناپذیر بر بسیاری رویدادها و شرایط سایه افکنده برخورد کنند». نمونه این ابهامات عبارت­است از قابلیت وصول مطالبات، عمرمفید دارایی­­های ثابت مشهود و تعداد و میزان ادعاهای احتمالی مربوط به کالای فروش رفته. چنین مواردی با رعایت احتیاط در تهیه صورت­­های مالی و همراه با افشاء ماهیت و میزان آن­ها شناسایی
می­ شود. «احتیاط عبارت­است از کاربرد درجه­ای از مراقبت که در اعمال قضاوت برای انجام برآورد در شرایط ابهام مورد نیاز است به گونه ­ای که درآمد­ها یا دارایی­ ها بیش­تر از واقع و هزینه­ها یا بدهی­­ها
کم­تر از واقع ارائه نشود» (کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، ۱۳۸۸). این تعریف دقیقاً همان تعریف هیئت بین ­المللی استانداردهای حسابداری از محافظه­­کاری بوده و با تعریف گیولی و هین از محافظه­ کاری نیز مطابقت دارد. بنابراین، می­توان اصطلاح «احتیاط» را معادل واژه «محافظه­­کاری» تلقی نمود. طبق بند (۱۷) استاندارد حسابداری شماره (۱) ایران تحت عنوان «نحوه ارائه صورت­های مالی» مدیریت واحد تجاری باید رویه­­های حسابداری را به گونه­­ای انتخاب و اعمال کند که صورت­­های مالی با تمام الزامات استانداردهای حسابداری مربوط مطابقت داشته است. در صورت نبود استاندارد خاص­، مدیران باید رویه­ ها را به گونه­­ای تعیین کنند تا اطمینان یابند صورت­­های مالی اطلاعاتی را فراهم می ­آورد که دارای هر دو خصوصیت مربوط بودن و قابلیت اتکاء است و محتاطانه بودن را به عنوان یکی از معیارهای اطلاعات قابل اتکاء معرفی می­ کند. از تعریف فوق دو مطلب استنباط می­ شود:
مطلب اول این که محافظه ­کاری زاییده ابهام است این استنباط زمانی نمایان­تر می­گردد که تعریف هیئت استانداردهای حسابداری مالی را در باب محافظه­­کاری را مد نظر قرار دهیم، این هیئت درباره محافظه­­کاری چنین می­گوید: «محافظه ­کاری واکنشی محتاطانه به ابهام در تلاش برای اطمینان از این که ابهام و ریسک­های ذاتی شرایط تجاری به گونه­­ای مناسب مد نظر قرار گرفته­اند». در این تعریف از ابهام و ریسک به عنوان دو عامل اصلی در تشریح محافظه­­کاری استفاده شده است و طبق همین تعریف اگر ابهام وجود نداشته باشد نیازی به محافظه ­کاری نیست، و هرچه ابهام و ریسک بیش­تری وجود داشته است نیاز بیش­تری به محافظه­­کاری احساس می­ شود (هیئت استانداردهای حسابداری مالی، ۱۹۸۰). تقریباً تمامی پژوهشگران عرصه حسابداری در مورد این تعریف اتفاق نظر دارند که محافظه ­کاری عبارت است از برآورد بیش­تر بدهی­ها وکم­تر دارایی­ ها وشناسایی زودتر هزینه­ها در مقایسه با درآمدها بر همین اساس به منظور جلوگیری از گزارشگری­های متهورانه و ارائه راهکاری در مقابله با چالش­­های به وجود آمده ناشی از ابهامات فراروی حسابداران در مواجهه با مباحث مختلف حسابداری، همواره محافظه­­کاری به عنوان سیاست و یا استراتژی تعدیل­کننده متناسب با این شرایط پیشنهاد شده است. مطلب دوم اینکه هر چند محافظه ­کاری تحت هیچ کدام از سرفصل های اصول، مفروضات و یا میثاق­ های محدود­کننده حسابداری شناخته نشده، لیکن در تدوین استانداردهای حسابداری به طور جدی مورد لحاظ و به کارگرفته شده است.

۲-۲-۱-۴-دیدگاه­ های مرتبط با محافظه ­کاری

در رابطه با محافظه­­کاری نظرات متفاوتی در کتاب­شناسی حسابداری توسط پژوهشگران در طی تاریخ ارائه شده است. که برخی محافظه­­کاری را نقد نموده و مورد انتقاد قرارداده­ اند و برخی نیز محافظه­­کاری را در زمره اصول حسابداری تلقی نموده­ اند. در ادامه به ارائه برخی از این نظرات در قالب موافقان محافظه ­کاری و مخالفان محافظه­­کاری پرداخته می­ شود.

۲-۲-۱-۴-۱ موافقان محافظه­­کاری

مدیران و مالکان به طور طبیعی گرایش دارند که نسبت به واحد تجاری بیش از اندازه خوش­­بین شوند. این خوش­­بینی زیاد موجب می‌شود که دارایی‌­ها و درآمدها بیش­تر بیان شود. محافظه ­کاری نوش­ داروی لازم برای این خوش­­بینی بیش از حد است. دِواین[۲۳] (۱۹۶۳) استدلال می‌کند که فرونشاندن خوش­بینی و القا بد­بینی مشکل است. خوش­ بینی که یک ریال سود ایجاد می‌کند بیش از بد­بینی ایجاد شده به وسیله یک ریال زیان است. پیامدهای خوش­­­بینی بیش از اندازه وخیم‌­تر از پیامدهای بدبینی بیش از اندازه‌ است. تحمل یک زیان واقعی در اثر تخمینی بیش از حد خوش­­بینانه نسبت به از دست دادن فرصت کسب سود ناشی از ارزش‌گذاری بیش از حد بدبینانه، جدی‌­تر است، زیرا احتمالاً سرمایه‌­گذاران، حسابرس را برای زیان‌­های بیش­نمایی ارزش خالص دارایی­ ها مورد تعقیب قانونی قرار می‌دهند.
به دلیل مساوی نبودن پیامدهای خوش­­بینی بیش از حد در مقابل بد­بینی بیش از اندازه، قواعد حسابداری برای ارزش­گذاری و ثبت بدهی‌­ها و هزینه­ های عملیاتی و غیرعملیاتی، نباید با قواعد حسابداری برای ارزش­گذاری و ثبت دارایی­ ها و درآمدهای عملیاتی و غیرعملیاتی یکسان شود. هزینه‌­های غیرعملیاتی را می‌توان، اما درآمد غیرعملیاتی را نمی‌توان برآورد کرد. ارزش‌­های بازار چنان چه کم تر از بهای تمام شده شود، می‌تواند شناسایی شود اما اگر بیش از بهای تمام شده شود، نمی‌تواند شناسایی شود. در گزارشگری اطلاعات، حسابدار ممکن است مرتکب یکی از این دو اشتباه شود: اول رد اطلاعاتی که بعداً پی برده می‌شود درست است، و دوم پذیرفتن اطلاعاتی که متعاقباً دریافت می‌شود که نادرست است. این اشتباهات مشابه اشتباهات تجزیه و تحلیل آماری است که به موجب آن اشتباه نوع اول، رد فرضیه‌­ای است که درست است و اشتباه نوع دوم پذیرش فرضیه‌­ای که نادرست است. اشتباه دوم، در حسابرسی «ریسک حسابرسی» نامیده می‌شود، زیرا اگر حسابرس قضاوت کند که چیزی درست است در صورتی که نادرست باشد پیامدهای آن جدی‌ تر از عکس آن است. دواین (۱۹۶۳) استدلال می‌کند چنانچه حسابرس اقلامی را بپذیرد که نادرست هستند، به احتمال زیاد به سرمایه‌­گذاران زیان می‌رساند. با شناخت وجود این دو نوع ریسک می‌توان گفت که محافظه­­کاری با تجزیه و تحلیل احتمالات آماری مطابقت دارد. بنابراین، راه منطقی رویارویی با ابهام است. استفاده­کنندگان، به خصوص اعتباردهندگان، نیاز دارند که بدانند وضعیت مالی واحد تجاری حداقل همان چیزی است که در صورت‌­های مالی ارائه شده است. آن­ها نیاز به حاشیه ایمنی دارند تا خود را در مقابل تبعات منفی محافظت کنند. با وجود انتقادها، طرفداران عقیده دارند که کماکان از محافظه‌­­کاری در عمل پیروی می‌شود. زیرا سال‌­ها تجربه به حسابداران نشان داده که محافظه‌­کاری میثاقی محتاطانه و مفید در محیطی پر از ابهام است.

۲-۲-۱-۴-۲-منتقدان محافظه­­کاری

منتقدان محافظه­­کاری بر این باورند که به کارگیری رویه­­های محافظه­­کارانه در اطلاعات گزارش شده باعث کاهش کیفیت اطلاعات ارائه شده در صورت­­های­مالی می­ شود و این امر می ­تواند منجر به تصمیم ­گیری­­های نادرست سرمایه­­گذاران و سایر استفاده­کنندگان از اطلاعات شود. انجمن حسابداران رسمی آمریکا معتقد است که محافظه­­کاری کیفیت اطلاعات حسابداری را کاهش می­دهد، زیرا می ­تواند به سوگیری­­های سیستماتیک و تحریف وقایع اقتصادی منجر شود. هیئت استانداردهای حسابداری مالی نیز در بیانیه مفهومی شماره (۲) اشاره می­ کند که: «محافظه ­کاری با ویژگی­­های کیفی مهم از قبیل بیان صادقانه، ­بی­­طرفی و قابل مقایسه­ بودن (شامل ثبات رویه) تضاد دارد». هندریکسون و ون­بردا (۱۹۹۴) بر این باورند که در تئوری حسابداری، محافظه­­کاری هیچ جایگاهی ندارد و آن­­هایی که آگاهانه مقادیر را کم­تر از مقدار واقع گزارش می­ کنند، باعث خواهند شد که تصمیم­­های نامعقولی اتخاذ شود، درست همان­­گونه که گزارش کردن اقلام بیش از مقدار واقعی هم چنین نتیجه­ای به بار خواهد آورد. محافظه ­کاری در بهترین حالت ممکن، یک روش ضعیف­ در برخورد با پدیده عدم اطمینان است و در بدترین حالت ممکن باعث خواهد شد که اطلاعات­حسابداری به طور کامل مخدوش شوند. از این رو اطلاعاتی که به صورت محافظه­­کارانه گزارش شوند به گونه­­ای نیستند که بتوان آن­­ها را به شیوه­ای درست تفسیر کرد (حتی آگاه­­ترین استفاده­کنندگان از صورت­­های مالی هم از عهده این کار بر نمی­آیند). هم چنین محافظه ­کاری با سیاست مربوط به افشای همه اطلاعات اثرگذار و نیز با ثبات رویه در تضاد است. محافظه­­کاری باعث می­ شود که نتوان صورت­های مالی را با هم مقایسه کرد، زیرا برای کاربرد آن استانداردهای همسانی وجود ندارد. اگرچه همه می­دانند که روش­ های حسابداری محافظه­­کارانه هستند، اما سرمایه­­گذاران مشکل می­توانند مبلغی را که دارایی­­ها کم­تر از واقع بیان شده ­اند، تعیین کنند. محافظه­­کاری سرمایه ­گذاران متوسط را در وضعیت نا­مساعد قرار می­دهد و فرصت­های ممتاز را در اختیار اشخاص درون سازمانی­ می­ گذارد. بنابراین، محافظه­­کاری منجر به پنهان­کاری خواهد شد (مجتهدزاده، ۱۳۸۰). به نظر استرلینگ[۲۴] (۱۹۹۷) هرگاه محافظه ­کاری با یک اصل حسابداری تضاد داشته است بر آن چیره می‌شود. حسابداری مرسوم با اصول بهای تمام شده تاریخی، شناخت درآمد بر مبنای فروش و تطابق شناخته می­ شود. در حالی­که این اصول به دلیل ارجحیت روش­­ها و رویه­­های محافظه‌­کارانه نقض می­ شود.

۲-۲-۱-۵- انواع محافظه­ کاری

بیور و رایان[۲۵] (۲۰۰۵) عوامل مؤثر بر ایجاد محافظه­­کاری را مقدمه­­ای برای تقسیم ­بندی دو دسته کلی در خصوص محافظه ­کاری می­داند:
الف) محافظه­­کاری پیش­­رویدادی، وابسته به اخبار و یا محافظه­­کاری­شرطی.
ب) محافظه­­کاری پس­رویدادی، یا مستقل از اخبار و یا محافظه­­کاری غیرشرطی.

۲-۲-۱-۵-۱ محافظه ­کاری شرطی

اساس محافظه­­کاری شرطی بر این مطلب است که در سودها بایستی اخبار بد، زودتر از اخبار خوب منعکس گردد. به اعتقاد باسو (۱۹۹۷)، محافظه­­­­کاری شرطی در عدم تقارن شناخت زیان­­ها در مقابل شناخت سودها نهفته است که آن هم از تمایل حسابداران به حصول درجه بالاتری از اطمینان جهت شناخت اخبار خوب در مقابل اخبار بد، در صورت­­های مالی، ناشی می­ شود. بلیس[۲۶] (۱۹۲۴) این مطلب را به نوع دیگری بیان می­ کند و می­گوید «هیچ سودی را شناسایی نکنید، اما تمام زیان­ ها را پیش­ بینی کنید» که باسو (۱۹۹۷)، بال و همکاران[۲۷] (۲۰۰۰) آن را محافظه­­کاری سود و زیانی نامیده­ اند. چاندرا و همکاران[۲۸] (۲۰۰۴) آن را محافظه­­کاری وابسته به اخبار خواندند. نهایتاً پاپ و واکر[۲۹] (۲۰۰۳)، ریچاردسون و تی­نایکار[۳۰] (۲۰۰۴) به عنوان محافظه­­کاری وابسته به گذشته از آن یاد کردند.
در محافظه­­کاری شرطی شرکت­ها برای شناسایی و ثبت درآمد­ها معیارهای متفاوتی را در مقایسه با هزینه­­ها به کار می­برند (باسو، ۱۹۹۷). محافظه­­کاری شرطی زمانی روی می­دهد که زیان­­های اقتصادی نسبت به سود­های اقتصادی در صورت سود و زیان به مراتب سریع­تر به نمایش درآیند. بال و شیواکمار[۳۱] (۲۰۰۵) معتقدند که محافظه ­کاری شرطی می ­تواند به شکل بالقوه­­ای به بهبود کارآیی قراردادهای بدهی و پاداش منجر شود. در قراردادهای بدهی شناسایی زودتر زیان­­ها نسبت به سودها، وام­دهنده را در فهمیدن سریع­­تر تخطی از قرارداد وام یاری می­ کند.
نمونه­­هایی از محافظه­­کاری شرطی شامل قاعده اقل بهای تمام شده یا قیمت بازار برای موجودی­­ها و به حساب دارایی و یا به حساب هزینه منظور نمودن مخارج تعمیر دارایی­­های ثابت مشهود است (بیور و رایان، ۲۰۰۵).

۲-۲-۱-۵-۲- محافظه­­کاری غیرشرطی

محافظه ­کاری غیرشرطی (یا محافظه­­کاری ترازنامه­­ای، مستقل از اخبار، وابسته به آینده)، یک نوع عدم­شناخت گسترده است که با اخبار جاری ارتباطی ندارد و باعث گزارش ارزش پایین­­تری برای سهام­­داران از طریق تسریع در شناخت هزینه­­ها می­گردد می­ شود (باسو، ۱۹۹۷). درحالی­که محافظه­­کاری شرطی به این بحث می ­پردازد که چه زمانی سیستم حسابداری اثرات افزایش یا کاهش در ثروت را شناسایی کند، محافظه ­کاری غیرشرطی این مسئله را الزام می­ کند که خالص دارایی­ ها بایستی (از طریق تسریع در استهلاک و یا شناخت هزینه به جای دارایی) کم­تر از ارزش اقتصادی آن نشان داده شود. به همین علت گفته می­ شود محافظه­ کاری غیرشرطی مستقل از اخبار است و بر همین اساس نیز مخارج پژوهش و توسعه در زمان وقوع (به جای این که ابتدا به عنوان دارایی شناسایی شود و سپس مستهلک گردد)، مستقیماً به حساب هزینه ثبت می­گردد.
به استناد پژوهش­های صورت گرفته توسط جینر و ریس[۳۲] (۲۰۰۱)، باسو (۲۰۰۱)، پاپ و واکر۳ (۲۰۰۳) و بیور و رایان(۲۰۰۵) محافظه­­کاری غیرشرطی مقدمه­ای برای جلوگیری از مواجهه با
محافظه ­کاری شرطی است. شرکتی که مخارج پژوهش و توسعه را در زمان وقوع به عنوان دارایی شناسایی نمی­کند، محافظه­­کاری غیرشرطی را اعمال نموده است. در مقابل شرکتی که مخارج پژوهش و توسعه را به حساب دارایی منظور کرده محافظه­­کاری شرطی را رعایت کرده است و بنابراین در آینده با این مسئله مواجه خواهد بود که این دارایی را چگونه مستهلک کند. چرا که شکست خوردن احتمالی پروژه ­­های پژوهشاتی باعث خواهد شد تا مخارج صورت گرفته فاقد هرگونه وجاهتی برای به عنوان دارایی پنداشتن شود.
به عقیده بال و شیواکمار (۲۰۰۵)، محافظه­­کاری غیرشرطی نمی­تواند موجب ارتقاء کارآیی قراردادها شود و فقط یک نوع سوگیری حسابداری است که سرمایه­­گذاران و سایر طرفین قراردادها می­توانند برای تعدیل پیش ­بینی­­ها از آن استفاده کنند. به عقیده ایشان هر دو نوع محافظه­­کاری موجب ارائه کم­تر از واقع ارزش خالص دارایی­­ها می­گردد، اما تفاوت آن در توان القاء اطلاعات جدیدتر به صورت­­های مالی است.

۲-۲-۱-۶- اثر محافظه ­کاری شرطی و غیرشرطی بر کارآیی سرمایه ­گذاری

واتس[۳۳] (۲۰۰۳) معتقد است که محافظه­­کاری شرطی منجر به بهبود تصمیم­­های سرمایه­­گذاری شرکت می­ شود. اگر مدیران بتوانند زمان­بندی شناسایی زیان را به تعویق بیاندازند، آن­ها به احتمال زیاد صرف­ نظر از میزان و علامت خالص ارزش فعلی پروژه، سرمایه­ گذاری بیش تری انجام می­ دهند (جنسن، ۱۹۸۶)[۳۴]. اگرچه واتس (۲۰۰۳) معتقد است که یک سیستم حسابداری که مدیران را وادارکند تا زیان­ ها را به موقع شناسایی کنند (محافظه ­کاری­ شرطی) می ­تواند از رفتار فرصت­طلبانه مدیران نیز جلوگیری کنند. در مقابل، رویچودهری[۳۵] (۲۰۱۰) بیان می­دارد که محافظه­ کاری شرطی باعث مخدوش شدن و ناکارا شدن تصمیم­­های سرمایه­­گذاری شرکت می­ شود؛ زیرا اگر مدیران ریسک گریز شوند تحت محافظه ­کاری شرطی، آن­ها کم تر وارد پروژه­ های با خالص ارزش فعلی مثبت می­شوند. تحت محافظه ­کاری شرطی، صرف­ نظر از شناسایی به موقع زیان­­ها، سود تا زمان تحقق شناسایی نمی­ شود. اگر قبول پروژه­ های دارای ریسک به اعتبار و حقوق و مزایای مدیران از طریق شناسایی شکست ناشی از پروژه لطمه وارد کند آن­ها به احتمال زیاد چنین پروژه­­هایی را علی رغم داشتن خالص ارزش فعلی مثبت اجرا نمی­کنند. بنابراین، محافظه ­کاری شرطی مانعی بر سر سرمایه ­گذاری شرکت است و مورد انتظار است در شرکت­­هایی که محافظه­­کاری شرطی بیش­تری وجود داشته است، سرمایه­ گذاری کم­تر از حد بهینه بیش­تری مشاهده شود (ایشیدا و ایتو، ۲۰۱۳)[۳۶].

۲-۲-۱-۷- عوامل اقتصادی مؤثر بر محافظه ­کاری

تاکنون پژوهش­های چندان زیادی در خصوص تعیین آثار عوامل مؤثر بر محافظه­­کاری و هم چنین تعیین آثار این عوامل بر انواع محافظه­­کاری صورت نپذیرفته است. واتس (۲۰۰۳) چهار نوع تفسیر عمده از محافظه­­کاری را بیان کرده است که عبارتند از:
الف) تفسیر قراردادی
ب) تفسیر قضایی
پ) تفسیر مالیاتی
ج) تفسیر مقرراتی
بال (۲۰۰۱)، بال و شیواکمار (۲۰۰۵) و باسو (۲۰۰۵) نیز به طور مشابهی این چهار نوع تفسیر را عمده­ ترین عوامل مؤثر بر محافظه­­کاری در حسابداری دانسته­­اند. ایشان معتقدند تفسیر مالیاتی و تفسیر مقرراتی منجر به پیدایش محافظه­­کاری غیرشرطی می­ شود. این نوع محافظه­ کاری به آن قسمت و ابعاد حسابداری اشاره دارد که مربوط به فرایند برآورد و شناسایی دارایی­­ها و بدهی­­هایی می­گردد که منجر به ایجاد بازده­های آتی می­ شود. پژوهشات بعدی صورت گرفته به وسیله کوئیانگ[۳۷] (۲۰۰۷) نیز مؤید همین مطلب بود، به­ علاوه این که وی نشان داد که تفسیر قراردادی منجر به ایجاد محافظه­ کاری شرطی می­ شود. در حالی­که تفسیر قضایی عامل محرک هر دو نوع محافظه­ کاری شرطی و غیرشرطی است.

۲-۲-۱-۷-۱-تفسیر قراردادی

در تمام پژوهشات اخیر که توسط هلتاوسن و واتس (۲۰۰۱)، واتس (۲۰۰۳)، گوای و ورکشیا[۳۸] (۲۰۰۶)، بال و همکاران (۲۰۰۸) صورت گرفته است، متفقاً قراردادهای بدهی به عنوان عامل اصلی محافظه­­کاری شرطی قلمداد شده است. عموماً میزان ادعاهای مالی پرداختنی تأثیر بیش­تری بر کاهش ارزش شرکت­ها دارد در نتیجه قراردادهای بدهی نوعی رفتار نامتقارن را در خصوص سودها و زیان­­ها ایفا کرده است (بیتی و همکاران[۳۹]، ۲۰۰۸). از آن­جا که زیان­­های اقتصادی کاهش ارزش بدهی­­ها را به­ دنبال دارد، اعتباردهندگان و تأمین­کنندگان مالی شرکت­ ها همواره به­ دنبال ایجاد حمایت از خود در مقابل گزارش زیان توسط مدیران شرکت­ها هستند. ایشان این محافظت را از طریق افزودن شروطی به قراردادهایشان انجام
می­ دهند که به موجب آن هرگونه تصمیم­­های آتی (مثل پرداخت­های نقدی عمده در قالب توزیع سود، تحصیل عمده دارایی­­ها و یا اعطای تسهیلات) که منجر به کاهش ارزش بدهی­­های شرکت گردد، محدود خواهد شد.
حسابداری محافظه­­کارانه از طریق افشا اطلاعات مربوط به قراردادهای بدهی در گزارش­­های مالی، امکان نظارت بر این گونه قراردادها را تسهیل کرده است و به دلیل اینکه به اعتباردهندگان امکان انعقاد کاراتر قراردادهای بدهی را از طریق ارائه اطلاعات اضافی به ایشان داده است، موجب افزایش کارایی قراردادهای بدهی آتی نیز می­ شود. همچنین حسابداری محافظه­­کارانه کارآیی قراردادهای بدهی گذشته را نیز در بردارد زیرا با نقض هریک از مفاد قراردادهای منعقده توسط شرکت، طرفین قرارداد اجازه خواهند داشت با بهره گرفتن از اهرم­­هایی که قبلاً در قراردادها تحت عنوان حقوق ایشان ذکر شده است، درصدد احقاق حقوق خود برآیند (بال و شیواکمار، ۲۰۰۵). بدین ترتیب عواقب ناشی از نقض شروط قرارداد به مثابه مکانیزمی جهت کارآیی قراردادها برای اعتباردهندگان عمل کرده است. حسابداری محافظه ­کارانه از ایجاد هرگونه شرایطی که باعث شود مدیران با بهره گرفتن از تقلبات فرصت­­طلبانه در گزارش شرایط مربوط به قراردادها اقدام به محدود نمودن طرفین قراردادها کنند نیز جلوگیری کرده است. بال و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهشی به ارتباط مثبت بین محافظه ­کاری شرطی و اندازه بازارهای بین المللی پی بردند. احمد و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند که سود شرکت­های محافظه­­کاری که هزینه سرمایه کم­تری دارند با شرکت­­های استقراض­کننده­­ای که حسابداری محافظه ­کارانه­­تری را از طریق استفاده از نرخ بازده کم­تر به کار برده­­اند، همسویی بیش­تری دارد.
در خصوص قراردادهای بدهی، باسو (۱۹۹۷) و بال (۲۰۰۱) بیان کرده ­اند که قراردادهای مدیران نیز یکی از منابع تقاضا برای محافظه­­کاری شرطی است. قراردادهای جبرانی مدیران که بر مبنای برخی از ارقام حسابداری منعقد گردیده است، خود یکی از عوامل ایجاد انگیزه برای گزارشگری متحورانه است (هیلی[۴۰]، ۱۹۸۵). این مطلب گرایش سرمایه­­گذاران و اعتباردهندگان را برای اعمال محافظه­­کاری شرطی به شرکت­ها به منظور جلوگیری از محدود شدن حقوقشان در پی­دارد. بنابراین، سرمایه­­گذاران ابزار حاکمیتی قوی را لازم خواهند داشت تا بتوانند حسابداری محافظه ­کارانه­تری را نسبت به شرکت­ها اعمال کنند.
پژوهشات صورت گرفته توسط بیکز و همکاران[۴۱] (۲۰۰۴)، احمد و دولمن[۴۲] (۲۰۰۷)، گارسیا­لارا و همکاران[۴۳] (۲۰۰۸) همگی بر این مطلب صحه گذاشت که حاکمیت شرکتی قوی­­تر، منجر به افزایش محافظه ­کاری شرطی می­ شود.
به نظر واتس (۲۰۰۳ ) تفسیر قرار­دادی با اهمیت­­ترین تفسیر محافظه­­­کاری است، زیرا اصلی­­ترین منبع محافظه­­کاری به شمار می­رود. اگر چه تفسیر قراردادی از نظر کتاب­­شناسی، تأکید بر قرار­دادی دارد که بین طرف­­های قرارداد (مانند قرار­داد بدهی و قرارداد پاداش مدیران) دارد، اما گسترۀ این تفسیرها به داخل سازمان (مانند حسابداری مدیریت و سیستم کنترلی) نیز مربوط می­ شود. علاوه بر این، تفسیر مالیاتی همواره با تفسیر قراردادی ارتباط دارد. تفسیر قراردادی، سابقه طولانی­تری نسبت به دیگر تفسیرهای محافظه ­کاری دارد. به عنوان مثال، تفسیر دعاوی ­حقوقی سهام­­داران از سال ۱۹۶۰ و به دنبال افزایش دعاوی­ حقوقی سهام­ داران در آمریکا بوجود آمد. تفسیر مالیاتی از سال ۱۹۰۹ به دنبال تلاش­هایی که واحدهای اقتصادی برای کم تر نشان دادن مالیات در آمریکا انجام می­دادند، بوجود آمد و نهایتاً تفسیر قانون­­گذاران حسابداری، به دنبال پیدایش الزاماتی که در سال های ۱۹۳۴-۱۹۳۳ توسط کمیسیون بورس اوراق بهادار[۴۴] برای گزارشگری مالی توسط شرکت­­ها صورت گرفت، به وجود آمد.

۲-۲-۱-۷-۲- تفسیر دعاوی قضایی

مسائل و مشکلات مربوط به بروز دعاوی حقوقی سهام­­داران علیه شرکت­­ها در سال­­های اخیر، به یکی از عوامل اصلی کاربرد محافظه­­کاری تبدیل شده است. ریسک ناشی از دعاوی حقوقی زمانی بروز می­ کند که طرف­­های مختلف درگیر با شرکت بتوانند علیه مدیران یا حسابرسان با این دلیل که اطلاعات ارائه شده در قالب صورت­­های مالی منتشر شده توسط شرکت، منجر به متضرر شدن ایشان شده است، به اقامه دعوی بپردازند. بدین ترتیب مسئولیت ناشی از گزارش­های مالی که کاهش کارآیی اقتصادی شرکت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...