فصل دوم

تحقیقات پیشین

۲-۱- مقدمه

این بخش در سه فصل مجزا به ۱- سیر تحولی تاریخی اختلالات یادگیری، تعاریف اختلالات یادگیری، مشکلات ویژه اختلال یادگیری، سبب شناسی و شیوع اختلال یادگیری ۲- نظریات پردازش اطلاعات ۳- پیشینه پژوهش در زمینه پردازش شناختی در افراد با اختلالات یادگیری و نیازهای ویژه در ایران و جهان اشاره خواهد شد.

۲-۲- سیرتحولی تاریخی اختلالات یادگیری

مطالعه بر روی تاریخچه نارساخوانی مشخص می­ کند که بقراط حکیم[۲۵](۴۶۰-۳۳۷ ق.م.) پزشک و دانشمند بزرگ یونانی اولین حکیمی است که اعصاب مغز را متقاطع می­دانست و عقیده داشت که فرد مبتلا به فلج راست بدن، اشکال در ‌نیم‌کره چپ مغز دارد و لذا توانایی خواندن خود را از دست می­دهد (سیف­نراقی و نادری، ۱۳۸۹).

به اعتقاد لرنر (۱۹۹۳) فرایند تحول و شکل­ گیری اختلالات یادگیری چهار دوره متمایز را پشت سر گذاشته است که عبارتند از: ۱- دوره بنیان­گذاری و اطلاعات مربوط به مغز: در دهه ۱۸۶۰، پال بروکا[۲۶] از طریق کالبد شکافی به مطالعه مغز بیمارانی که توانایی سخن گفتن را از دست داده بودند، پرداخت. وی دریافت که نواحی خاصی از مغز آنان (سمت چپ لوب پیشانی[۲۷]) آسیب دیده است .سپس جان هانگلینگز جکسون[۲۸](۱۸۷۴؛ به نقل از سیف­نراقی و نادری،۱۳۸۹). نظریه موضع­یابی[۲۹] را مورد انتقاد قرار داد و اعتقاد داشت که تمام نواحی مغز با یکدیگر در ارتباط هستند و آسیب وارده به یک ناحیه از مغز، کنش کلی مغز را تغییر می­دهد. او مخالف این بود که مغز انسان از مجموعه ­ای از مراکز مستقل تشکیل شده است. کاسمال[۳۰](۱۸۷۲؛ به نقل از سیف نراقی و نادری،۱۳۸۹)، برای اولین بار واژه “کوری کلمه”[۳۱] را برای افرادی که علی‌رغم داشتن توانایی بینایی، ذهنی و گفتاری طبیعی قادر به خواندن و نوشتن نبودند، به کار برد. در سال ۱۸۹۶، مورگان[۳۲] چشم پزشک انگلیسی، از واژه کوری کلمه برای نشان دادن ناتوانی در خواندن کلمات استفاده کرد. هینشل وود[۳۳](۱۹۱۷؛ به نقل از سیف­نراقی و نادری، ۱۳۸۹)، نارساخوانی را در افرادی که دارای سابقه خانوادگی در این زمینه بودند، گزارش کرد. او عقیده داشت که رشد ناقص در مراحل اولیه جنینی یا صدمه مغزی در هنگام تولد به بخش تحتانی آهیانه مغز ممکن است سبب نارسایی در خواندن شود (سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۹).

۲- دوره انتقالی و مطالعه بالینی کودکان: اورتون[۳۴](۱۹۳۷؛ به نقل از سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۹)، ضمن تأیید نظریه هینشل وود، معتقد به غلبه یک طرف مغز بر طرف دیگر بود و فرض او بر این بود که نارسایی­ها در تکلم، خواندن، نوشتن و ریاضیات در اثر عدم غلبه طرفی مغز ایجاد می­ شود. وی درمان ناتوانی خواندن و عدم ارتباط آن با عقب ماندگی ذهنی را مطرح کرد. گشویند[۳۵](۱۹۶۲؛ به نقل از سیف نراقی و نادری،۱۳۸۹)، با تأیید نظریه اورتون، نشان داد که نارساخوانی با چپ دستی، مشکلات ادراک بینایی، ناموزونی حرکت (دست و پاچلفتی)، لکنت زبان، تأخیر در رشد تکلم و عامل ژنتیکی وراثت (شیوع در خانواده)، همبستگی دارد(ریهاردسون[۳۶]،۱۹۹۲؛ به نقل از سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۹). در طی دوره انتقال، تغییرات بسیاری در اصطلاح شناسی ایجاد گردید، در این دوره اصطلاحاتی از جمله کودکان آسیب دیده مغزی[۳۷]، سندرم اشتراس[۳۸]، عملکرد بد جزئی مغز و اختلالات یادگیری به کار رفت. تحول و تغییر اصطلاحات بیانگر پیشرفت تاریخی این حوزه است (لرنر، ۱۹۹۳)

۳- دوره یکپارچگی: با رشد سریع برنامه ­های مدارس در طی این دوره (۱۹۶۰-۱۹۸۰)، آموزش خاص به مبتلایان اختلالات یادگیری در سراسر مدارس آمریکا یک رشته کارآمد، شد. برنامه حوزه ­های اختلالات یادگیری به سرعت نظام­دار شد، معلمان تحت آموزش برنامه ­های جدید قرار گرفتند و کلاس­های مربوط ‌به این حوزه آغاز به کار کردند. بسیاری از آزمون­های جدید و مواد آموزشی در طی این دوره توسعه یافتند و تعداد بی­شماری از دانش ­آموزان تحت عنوان اختلالات یادگیری در مدارس شناسایی شدند (لرنر، ۱۹۹۳)

۴- دوره معاصر[۳۹](از سال۱۹۸۰ تا کنون): این مرحله زمان ظهور جهت­گیری­هایی است که میدان عمل این حوزه مطالعاتی را گسترش داده است. در میان دستاوردهای دوره معاصر موارد زیر به چشم می­خورد: شناخت انواع کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری که هر کدام زبان و فرهنگ متفاوتی دارند، شناسایی کودکان مبتلا به نارسایی توجه و تشخیص تفاوت اختلالات یاگیری خفیف و شدید در مدارس و آموزش و پرورش و اهداف ملی و آموزش طوری که بر آن اساس، ‌به این نوع کودکان بیش از پیش توجه گردید. همچنین کاربرد تکنولوژی رایانه در جهت کمک ‌به این نوع کودکان افزایش یافت (لرنر، ۱۹۹۳)

۲-۳- تعاریف اختلالات یادگیری

تعاریف متعددی از اختلال یادگیری وجود دارد که در ادامه به چند تعریف اشاره می­ شود: اختلالات یادگیری را می توان در دو گروه اختلالات یادگیری تحولی و اختلالات یادگیری تحصیلی طبقه ­بندی کرد، ۱- اختلالات یادگیری تحولی؛ ناتوانی در فرآیندهای روانشناختی که پیش نیاز یادگیری و کسب موضوعات درسی هستند، محسوب می­ شود. اختلال توجه: اختلال در توانایی انتخاب عوامل مناسب و یا مربوط و مقتضی از میان محرک­های رقابت کننده و بی­شماری است که به طور همزمان با ارگانیسم برخورد می­ کند. اختلال حافظه: اختلال در توانایی بخاطر آوردن چیزی است که دیده، شنیده یا تجربه شده است. کودکانی که مشکلات قابل ملاحظه­ای در حافظه دیداری و شنیداری خود دارند احتمالا در یادگیری خواندن، نوشتن، هجی کردن یا محاسبه کردن مشکل خواهند داشت. اختلالات ادراکی[۴۰]: شامل نقص در هماهنگی دیداری-حرکتی، انحراف بینایی، شنوایی و لامسه، ارتباط فضایی و غیره ‌می‌باشد. اختلالات تفکر[۴۱]: شامل مشکلاتی است که به کارکردهای ذهن، مانند قضاوت، مقایسه، محاسبه، تحقیق و سوال کردن، استدلال کردن، ارزشیابی، تفکر انتقادی، حل مسئله و تصمیم ­گیری مربوط است. اختلالات زبان شفاهی[۴۲]: شامل مشکلات کودک در فهمیدن زبان، تلفیق زبان درونی و بیان عقاید به صورت شفاهی ‌می‌باشد(کرک، ۱۳۷۷).

۲- اختلالات یادگیری تحصیلی: شامل ناتوانی در خواندن، نوشتن، هجی کردن، بیان نوشتاری و محاسبه کردن است و ‌به این اشاره دارد که کودک توانایی بالقوه یادگیری و موقعیت و امکان یادگیری را در مدرسه دارد و علی‌رغم دریافت آموزش­های کافی در یادگیری مشکل دارد (کرک، ۱۳۷۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...