مقالات و پایان نامه ها – ۵) فرهنگسازمانی دیوان سالارانه: – 1 |
۴) فرهنگسازمانی فرایندی
در این فرهنگ بازخورد کمی وجود دارد یا اصلاً وجود ندارد. کارکنان برای انجام وظایف به طور دقیق و مطلوب تأثیر دارند و اندازهگیری بازده در این سازمان کاری دشوار میباشد. (مطلبی اصل، ۱۳۸۲).
۸) مدل کوئین[۸۰]
در یکی از تعاریف فرهنگسازمانی عبارت است از الگوهای عمومی رفتارها، باورها و تلقیهای مشترک و جمعی و ارزشهای که اکثر اعضای سازمان در آن سهیم هستند. فرهنگسازمانی را میتوان در رفتار، زبان، اندیشهها و اهداف سازمان مشاهده کرد و در روشها و قوانین و رویههای سازمان تبلور آن را احساس و ویژگیهای درونی آن را میتوان از طریق فرهنگهای آن بازشناخت و خصوصیات و ویژگیهای درونی آن ها را بهوضوح دریافت. کوئین (۱۹۸۸)، چهار نوع فرهنگ را در سازمانها نامبرده و برای هرکدام ویژگیهای را برشمرد این ویژگیها شامل:
۱) فرهنگ عقلایی:
در این نوع فرهنگها هدف، تحقق اهداف سازمانی است و بازده و عملکرد بالا مشخصه اصلی این فرهنگ است که مرجع اختیار آن در دست رئیس سازمان است. نحوه تصمیمگیری به صورت عقلایی و سبک رهبری هدایتی و هدف مدار است.
۲) فرهنگ ایدئولوژیک (توسعهای):
در این نوع فرهنگ هدف، تحقق مقاصد گروه و رسالتها در سازمان مدنظر است ما با رهبری کاریزما. منبع قدرت ارزشی بوده و نوع تصمیمگیری قضاوتی است.
۳) فرهنگ توافقی:
هدف این نوع فرهنگسازمانی بقای گروه میباشد. نوع مرجع اختیار با عضویت فرد در گروه تعیین میشود. منبع قدرت غیررسمی، تصمیمگیری مشارکتی و سبک رهبری حمایتی و دوستانه و از مشخصه های این فرهنگ میباشد.
۴) فرهنگ سلسله مراتبی
اجرای فرمانها و دستورات، هدف این نوع فرهنگ جمع اختیار و قوانین مقررات میباشد. نوع منبع قدرت و دانش سنتی و نوع تصمیمگیری سلسله مراتبی و سبک رهبری از نوع محافظهکارانه است. (الوانی، ۱۳۸۳).
۸)طبقهبندی درویس و میلر[۸۱]
میلر (۱۹۶۰)، تلاش کرد فرهنگسازمانی را با انواع شخصیت مدیران مطابقت دهند و ویژگیهای هریک از آن ها را به تصویر بکشند. کوششهای این محقق منجر به تبیین پنج فرهنگسازمانی شد که به صورت ذیل به هریک از آن ها اشاره میکنیم:
۱) فرهنگسازمانی فرهمند:
فرهنگسازمانی فرهمند باشخصیت مدیری پرهیجان همراه است. در این فرهنگ تأکید بر فرد سالاری مبالغهآمیز بوده است بهویژه در ردههای بالا. این مدیران نیاز بسیار شدیدی به خودنمایی و سرشناسی بیرونی از شرکت دارند. هدف شرکت رشد سریع کردن است تصمیمگیری بر پایه اشراق، گمان و حدس بدون تحلیل دقیق از محیط یا ظرفیتهای درونی سازمان استوار است.
۲) فرهنگسازمانی وسواسی:
فرهنگسازمانی وسواسی سبک شخصیت بدگمان پدید میآورد شخص بدگمان احساس میکند که دیگران سر در پی او نهادهاند و ازاینرو نمیتوان به آن ها اطمینان کرد. در این فرهنگها اساس نیرومندی از بیاعتمادی و بدگمانی آن ها وجود دارد. در فرهنگهای وسواسی اعضای سازمان بهآسانی اطلاعات مهم در اختیار دیگران نمیگذارند؛ زیرا از آن بیم دارند که به ضرر خودشان بینجامد. در این سازمانها اعضای سازمان به صورت منفعل عمل میکنند و به صورت فعال در کارهای مهم سازمان شرکت نمیجویند.
۳) فرهنگسازمانی پرهیزکننده:
تبیین شخصیت افسردهای به سوی فرهنگسازمانی پرهیزکننده کشیده میشود. یک ویژگی غالب این سازمانها این است که کارکنان آن ها از دگرگونی دوری میگزینند، آنان مردمی منفعل و بیهدف هستند.
۴) فرهنگسازمانی سیاسی شده:
در سازمانهای پدید میآید که شخصیت سازمان الگویی از سبک کنارهگیر باشد. در این فرهنگها جهت و هدف روشنی وجود ندارد. به دلیل فقدان رهبری مدیران در ردههای پایینتر میکوشند تا در تعیین سمت حرکت شرکت نفوذ کنند.
۵) فرهنگسازمانی دیوان سالارانه:
فرهنگ بسیار دیوانسالار، نتیجه وجود شخصیت سازمانی حاکم است مدیران توجه خود را بیشتر بر دستورات کار متمرکز میسازند تا بر حدفاصل حاصل از آن دستورها یعنی به دستیابی به کارکرد درست سازمان دست یابند. در چنین فرهنگی نظامهای نظارتی مشخص، تفضیلی و رسمی وجود دارند. (قاسمی، ۱۳۸۲).
۹) مدل براون
در این مدل فرهنگسازمانی به چهار نوع تقسیمبندی شده است که عبارتاند از:
۱) فرهنگ بوروکراتیک[۸۲]یا سلسله مراتبی: سازمانی که رسمیت، رویههای عملیاتی و هماهنگ سلسله مراتبی را به کار میگیرد.
۲) فرهنگ قبیلهای[۸۳]: سازمانی که دارای ویژگیها و صفات سنتی، وفاداری، تعهد شخصی، جامعهپذیری گسترده و جامع، کار تیمی، خود مدیریتی و نفوذ اجتماعی است.
۳) فرهنگ کارآفرینی[۸۴]: به کار بردن سطح بالای خطرپذیری، پویایی و خلاقیت. این نوع فرهنگ نه تنها با سرعت به تغییرات محیطی واکنش نشان میدهد؛ بلکه تغییر را ایجاد میکند و انعطافپذیری و آزادی در سازمان تشویق میشود و به افراد نوآور پاداش داده میشود.
۴) فرهنگ بازاری[۸۵]: نیل به اهداف قابلاندازهگیری و موردتقاضا، بهویژه آنکه مالی و مبتنی بر بازار باشد. در فرهنگ بازار روابط بین فرد و سازمان قراردادی است (مقیمی، ۱۳۸۵).
۱۱) مدل کوئین و روهرباف[۸۶] (۱۹۸۳) و کوئین (۱۹۸۸)
کوئین و روهرباف (۱۹۸۳) علاقهمند بودند ارزشهای مؤثر در اثربخشی سازمانی را از دید کارکنان تعیین نمایند. پژوهش آن ها نشان داد که ارزشهای مرتبط با اثربخشی سازمانی به چهار گروه، قابل دستهبندی است. در همین ارتباط کوئین (۱۹۸۸) به ارائه مدلی از فرهنگسازمانی بر پایه دو بُعد فرایندهای سازمانی( ارگانیک در مقابل مکانیک) و جهتگیریهای سازمانی (درونی در مقابل بیرونی) پرداخت که نتیجه آن چهار نوع فرهنگ سازمانی به شرح زیر به دست آوردند:
الف) فرهنگ قبیلهای (ارگانیک، درونی) تأکید بر پیوستگی، کار گروهی و تشریکمساعی، تعهد و وفاداری نسبت به سازمان.
ب) فرهنگ کارآفرینی (ارگانیک، بیرونی) تأکید بر خلاقیت، کارآفرینی و پویایی است.
ج) فرهنگ بازاری (مکانیکی، بیرونی) تأکید بر رقابت و دستیابی به هدف مشخص میگردد.
د) فرهنگ سلسله مراتبی (مکانیک، درونی) تمرکز بر دستورات، قوانین و مقررات، یکنواختی و کارایی است به نقل از (بیکر و هاوز، ۱۹۹۵).
۲-۱-۱-۴- ابعاد فرهنگ سازمانی
۱- ویژگی های غالب: ویژگیها یا خصوصیات حاکم بر سازمان نشاندهنده رویکرد سازمان نسبت به محیط بیرونی و درونی میباشد، به این معنا که آیا سازمان تأکید روی مشارکت و کارتیمی دارد؟ یا تأکید بر خلاقیت و نوآوری، ریسکپذیری و کارآفرینی، و یا هم تمرکز روی پیروی از قوانین و مقررات و رویههای رسمی، یا اینکه تمرکز بر رقابت، نتیجه گرا و تعامل با محیط در اولویت کاری سازمان قرار دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 12:36:00 ق.ظ ]
|