بر دیوار سایه‌ها دست می‌ساید و
پنهان
می‌گذرد. (همان،ص.۳۳۹)
شمس در شعرش معمار تصاویریست که با آجر عاطفه ،تخیّل و احساس آنها را می‌سازد. او زندگی را آن‌گونه که خودش می‌بیند روایت می‌کند . در اکثر این تصاویر ابهام زندگی دیده می‎شود. این ابهام اغلب برگرفته از فریب زندگیست که دیگر جزیی از خاصیّت آن شده‌است :
و زندگی همین تپّه‌ی ناپیداست
در شفقی خونین
که دوره گرد گرسنه‌یی را در شولای مه‌آلودش پنهان می‌کند
و زندگی همین مدار گرسنگی است. (همان،ص.۳۵۰)
۴-۲-۲-۱-۵- بیهودگی زندگی
« شاعر با جزیی‌نگری خاص خود به تحلیل زندگی می‌پردازد تا جهان را کشف کند. پرداختن و توجه زیاد به
تصاویر انتزاعی گاهی به جوهر شعری شاعر هجوم می‌برد و خواننده‌ی تنبل را دچار ملال و سرگردانی می‌کند.» (شریفی،۱۳۸۷،ص.۱۰۴)
این آب‌ها به سوی چه پرواز می‌کنند
وقتی مست و عرق ریزان این چنین
به جانب ناپیدایی
پیش می‌روند. (لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۲۴۰)
شعر شمس شعر ساده‌ای است و این سادگی ، حرف اول شعر اوست . به همین سبب فهم شعر او برای خواننده آسان است. نه به دلیل سادگی ِجهانِ او، بلکه به دلیل روایت ساده و روان و سلیسی که شاعر از جهان پیچیده امروز دارد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اینک
هراسی دیگر
با راهی
که پایانش آشکاره است.
و زندگی
در مرز بیهودگی
تکه تکه خواهد شد. (همان،ص.۳۵)
شاعر از این همه فریب و بیهودگی و روزمرگی آنقدر خسته است که می‌گوید:
اگر تحمّل ایّام آسان بود
خدا نیز خود
به هیئتی
آشکاره می‌آمد. (همان،ص.۱۱۲)
۴-۲-۲-۲- دنیا
از شاعری که در دوره‌ی اول شاعری ، شعرش دست‌خوش اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه است، نمی‌توان توقّع داشت دنیا و پیرامون خود را زیبا ببیند و یا در این شرایط جلوه‌های دنیایی، او را فریب دهد.
۴-۲-۲-۲-۱- حقیقت دنیا
اوّلین پاره از اوّلین اثر شمس، با مضمون هبوط خسران بار انسان به زمین آغاز می‌شود. او ناگهان خواننده را با تصویری مواجه می‌کند که به هیچ روی آمادگی برخورد با آن را نداشته است . تصویری از یک زندان که در آن خفه خواهیم شد« زندان» استعاره‌ای از «دنیا»ست .
زیانبار
بدان سانی فرود آمدیم
که راه مان به تباهی انجامید .
هراسی دیگر
با راهی
که پایانش آشکاره است
و زندانی
که ما را خفه خواهد کرد. (همان،ص.۳۳)
زیباترین قسمت توصیف دنیا در سروده‌های شمس شعر «خرّاطی روبه رو» است . شاعر دکّان خرّاطی را به تصویر می‌کشد که خرّاط لحظه به لحظه در حال ساختن وسایل گوناگون است. او در این شعر از آفریدن خالق آغاز می‌کند و می‌گوید:
مدام
با ارّه‌های تلاشش
خرّاطی روبه رو
در کار است.(همان،ص.۱۴۵)
آنچه در این دکّان ساخته می‌شود همه تصویری از عناصر سرد دنیایی است که روح و شوقی در آنها دیده نمی‌شود. این موضوع را از صفتهایی که برای عناصرش انتخاب کرده به وضوح می‌‌توان دریافت.«شهرزاد پریده رنگ »، «انسان بی روح و نا امید» است و «جنگل تاریک » منظور همان «دنیا» است که پر از ظلم و غم و اندوه است . او در انتها با تصویر‌سازی از مرگ یک جریان زندگی دنیایی را تکمیل می‌کند و در چند مصرع بر خواننده عرضه می‌کند :
ارّابه کوچکی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...