رویکرد تحولی

از نظر پیاژه شخصیت انسان دارای دو جنبه است :یکی جنبه ی خودمیان بینی ودیگری جنبه ی سازش پذیری .مسئله اساسی تشخیص بین فرد وشخصیت است.فردبه منزله ی منِ متفرعنی است که خودمیان بین است وبراساس این خودمیان بینی عقلی یا اخلاقی راه را بر روابط متقابل که وابسته به هر نوع زندگی اجتماعی مترقی است می بندد. این شخص به عکس فردی است که آزادانه به قبول انضباطی تن درمی دهد ،یا درپی ریزی آن سهیم می شود ،وبدین ترتیب به طور ارادی خودراتابع نظام هنجارهای اخلاقی متقابل می کند .بدیهی است که در این شرایط وی تابع احترام نسبت به دیگران است .پس شخصیت، در واقع یک نوع هشیاری عقلی ووجدان اخلاقی است که به همان اندازه که از عدم هنجار اخلاقی یا ناپیروی، که حاصل خودمیان بینی است به دور می‌باشد ،به همان نسبت نیز از قبول هنجارهای اخلاقی دیگران یا دیگر پیروی که تحت فشار محیط خارج به وجود می‌آید، فاصله دارد. چه با فراخواندن دستورها ‌و احکام اخلاقی ،به تقابلِ براستقلال اخلاقی وخود پیروی خویش تحقق می بخشد .به تعبیری ساده تر شخصیت هم با هرج ومرج وهم با اجبار، مخالف است ،زیرا اخلاقا خودپیرو است وطبیعی است که درخودپیروی اخلاقی ،فقط می توان بایگدیگر روابط متقابل داشت (منصورودادستان ،۱۳۶۹).

رویکرد رفتاری

رفتارگرایان ،متغیر های برون ارگانیزمی ومحیطی را به عنوان عوامل اساسی رفتارها بیان می‌کنند. یعنی محیط ،عامل اصلی تعیین کننده رفتار است وسازگاری، زمانی حاصل می شود که ارگانیزم به شکل صحیح ومناسب به محرک‌های محیطی پاسخ دهد.به نحوی که بیشتر، تقویت کننده یا محرک خوشایند رابه وجود آورد. اگر ارگانیزم به شیوه ای رفتار کند که محرکِ آزاردهنده به دنبال آن بیاید ،سازگاری وی به هم خواهد خورد( چهاردولی ،۱۳۸۶).

رفتارگرایان نیز معتقدند که رفتار انسان ،خواه سازگارانه یا ناسازگارانه ،به مقدار زیادی توسط پیامدهایش کنترل می شود. ‌بنابرین‏ فراوانی پاسخ های ناسازگارانه درصورتی که توسط محیط وبواسطه تقویت کننده ها تقویت شوند ،افزایش می‌یابد وفراوانی این رفتارها درصورتی که مرتباًتقویت نشوند یا باتنبیه مواجهه شوند ،کاهش می‌یابد. اگر هیچ تقویتی وجود نداشته باشد نیز این رفتار ها خاموش خواهند شد(پروچاسکا ونورکراس ،۱۹۹۹، به نقل از سید محمدی ،۱۳۸۱).

تاریخچه سازگاری اجتماعی

بررسی ادبیات فنی نشان می‌دهد که اصطلاح سازگاری اجتماعی قبل از سال ۱۹۱۰شناخته شده نبوده وقبل از سال ۱۹۲۱به ندرت مورد استفاده قرار می گرفته است (رایت ،۱۹۴۲).برخی از نویسندگان از این مفهوم خاص استفاده نمی کردند و از اصطلاح انطباق یابرخی از اصطلاحات مشابه بهره می گرفتند .اولین مطلبی که با عنوان سازگاری اجتماعی انتشار یافت، ‌در سال‌ ۱۹۱۱ توسط تیرینگ به چاپ رسید (رایت [۳۹]،۱۹۴۲). درحقیقت به غیر از سازگاری روانی که درسال۱۹۱۷ توسط ولز به چاپ رسید که آن نیز تنهابه طور محدودی به سازگاری اجتماعی پرداخته بود،تا سال ۱۹۲۳دیگر مطلبی در این زمینه بخصوص عنوان نگردید تاآن که ‌در سال‌ ۱۹۲۳ مطلبی توسط گرووز باعنوان «شخصیت وسازگاری اجتماعی »به چاپ رسید وسپس سیموندز ‌در سال‌ ۱۹۳۴ با عنوان تشخیص روانشناختی «سازگاری اجتماعی »وشافر ‌در سال‌ ۱۹۳۶ مطلبی رابه عنوان روانشناسی سازگاری که تنها بخشی از آن مربوط به سازگاری اجتماعی بود به چاپ رسانیدند(رایت ،۱۹۴۲).

ابعاد سازگاری اجتماعی

الف- سازگاری درخانواده

خانواده به ویژه مادر ،نخستین ومهم ترین نقش را دررشد شخصیت ،فرایند اجتماعی شدن ‌و سازگار فرد برعهده دارد. زیرا محیط خانواده نخستین محیطی است که درآن ،کودک از کیفیت تمایلات انسانی آگاهی می‌یابد. پژوهش های انجام شده نشان می‌دهد که عوامل ومحیط خانوادگی از جمله ارتباطات عاطفی درون خانواده بررشد شخصیت وسازگاری فرد تاثیر بسیار مهم وحیاتی دارد( درویزه ،۱۳۸۳).

همچنین پژوهشگران دریافتند ،کودکانی که در ساختارهای خانوادگی غیر سنتی زندگی می‌کنند،سازگاری ضعیفی را به صورت رفتارهایی مانند پرخاشگری ،رفتارهای ضد اجتماعی ،اختلالات رفتاری ،مشکلات ارتباطی ،مشکلات سازگاری ،خودپنداره ضعیف ،میزان بالای ترک تحصیل و مصرف مواد مخدر نشان می‌دهند. این ناسازگاریهای کودکان را نه به ساختارهای غیر سنتی خانواده، بلکه بیشتر به فرایندهاوپویایی درون خانواده ،از قبیل تعارضات خانوادگی وبرخوردهای والدین نسبت می‌دهند (اتینچور[۴۰] و همکاران ،۲۰۰۴،به نقل از ‌نیک‌دل ،۱۳۸۵).

ب-سازگاری درمدرسه

نخستین محیطی که کودک پس از خانواده وارد آن می شود مدرسه است. مدرسه به خاطر مشخص نمودن وظایف وحقوق افراد وانتقال ارزش های اجتماعی یکی از مراکز مهم اجتماعی شدن فرد تلقی می‌گردد .یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که انتظار می رود افراد درجامعه بزرگتر ،خودرا با آن هنجارها سازگار کنند(ستوده ،۱۳۷۸).

مدرسه ‌در دوره کودکی به منزله موقعیت وشرایط جدیدی است که کودک باید خودرا باآن سازگار کند.کودکانی که نتوانند خودرا با شرایط تازه سازگار کنند ،‌در دوره های دیگر نیز اغلب دچار مشکلات رفتاری واجتماعی خواهند شد (برک[۴۱] ،۲۰۰۱،به نقل از سید محمدی ،۱۳۸۶).شاخص سازگاری درمدرسه ،اولا رضایت ذهنی فرد از ارتباط فردی وشخصی وثانیا عملکرد تحصیلی دانش آموز درمدرسه است (اسکات ،۱۹۸۹،به نقل از ‌نیک‌دل ،۱۳۸۵).

ج- سازگاری باهمسالان

گروه همسالان را می توان به عنوان دومین عامل جامعه پذیری نام برد. ‌در اواسط کودکی ،اجتماع همسالان بستر بسیاری مهمی برای رشد می‌باشد. تماس با همسالان نقش مهمی در درک دیگران وآگاهی از خود ودیگران ایفا می‌کند. این تحولات به نوبه ی خود، به ارتقای کیفیت تعامل با همسالان کمک می‌کند ودرسالهای دبستان بیشتر ،نوعدوستانه می شود .درراستای این تغییر ،پرخاشگری ،مخصوصا حملات بدنی کاهش می‌یابد (پوکوسکی وپارگو[۴۲] ،۲۰۰۱،به نقل از محمدی ،۱۳۸۶).

افرادی که از سوی همسالانشان مورد طرد قرار می گیرند دچار انزوا واضطراب می‌شوند که پیشرفت وعزت نفس کمی دارند و والدین، آنهارا مبتلا به مشکلات هیجانی واجتماعی ارزیابی می‌کنند ،که با عملکرد ضعیف ،ترک تحصیل ورفتار ضد اجتماعی ،رابطه نیرومندی وجوددارد (پوکوسکی وپارگو،۲۰۰۱،به نقل از محمدی ،۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...