کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



قراردادی
و برخی بیمه‌های خاص نیز اخیراً در ایران به وجود آمده است.
بیمه اشخاص شامل:
عمر
حادثه
درمان
بیمه اموال شامل:
بیمه اتومبیل (شخص ثالث، بدنه)
آتش‌سوزی
بیمه‌های مهندسی
بیمه حمل‌ونقل (صادرات، واردات، ترانزیت، داخلی)
بیمه مسئولیت دارای انواع مختلفی است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:
مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان
مسئولیت حرفه‌ای پزشکان و پیراپزشکان
مسئولیت مدنی مدیران و مسئولان فنی بیمارستان‌ها – کلینیک‌ها و درمانگاه‌ها
مسئولیت در مقابل همسایگان مجاور ناشی از سرایت آتش‌سوزی و انفجار
بیمه‌های خاص شامل:
بیمه مرهونات بانکی (وام‌های بانکی)
بیمه‌نامه پول در صندوق
بیمه شترمرغ
بیمه اسب
فصل سوم
روش‌شناسی تحقیق
مقدمه
شیوه اجرای یک تحقیق ارتباط زیادی با ماهیت موضوع، نوع تحقیق و هم‌چنین متغیرهای تحقیق دارد؛ اما باید توجه داشت آنچه موجب شده جوهر علمی، حیات پیدا کند، وقوف به اکتشافات و نتایج علوم نیست بلکه شناخت و درک عمیق روش­ها و شیوه­ هایی ­است که بشر برای پیشرفت علم به کار گرفته­ است. روش­ها در حقیقت ابزارهای دستیابی به حقیقت هستند. با توجه به اهمیتی که روش‌شناسی تحقیق دارد در این فصل به آن پرداخته می­ شود، به عبارتی می­توان گفت در این فصل با در نظر گرفتن هدف تحقیق، روش تحقیق مشخص‌شده و با انتخاب جامعه آماری و تعیین نمونه، با توزیع پرسشنامه ­های تدوینی در نظر گرفته‌شده به جمع­آوری اطلاعات پرداخته تا بتوان تأثیرات متغیر مستقل بر متغیرهای وابسته را از دیدگاه شرکت‌کنندگان در این مطالعه موردبررسی و شناسایی قرارداد. بنابراین در این فصل جامعه آماری و نمونه، ابزار تحقیق، روایی و پایایی تحقیق، نحوه اجرای آن و روش­های آماری جهت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به ترتیب موردبررسی قرار می­گیرند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اهداف مشخص تحقیق
این تحقیق شامل اهداف کلی، ویژه و کاربردی می‌باشد که به‌صورت زیر شرح داده می‌شوند.
هدف کلی تحقیق
هدف کلی این تحقیق بررسی عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم است.
اهداف ویژه
شناخت سازه‌های تأثیرگذار عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم.
اندازه‌گیری عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم.
رتبه‌بندی عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم.
طراحی مدل عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم.
اهداف کاربردی
در این تحقیق بررسی عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند با توجه به ارزش کسب شده، سرمایه کسب شده و کیفیت کسب‌شده مشتریان از شرکت های بیمه ایران استان کرمانشاه انجام خواهد گرفت. لازم به ذکر است که کاربران زیر نیز می‌توانند از این تحقیق استفاده نمایند:
انواع شرکت‌های بیمه خصوصی
انواع شرکت‌های بیمه دولتی
تولیدکنندگان برند بیمه
استفاده‌ کنندگان بیمه
محققین، دانشجویان و سایر علاقه‌مندان به موضوع بررسی عوامل مؤثر بر رضایتمندی و تعهد مشتری به برند بر اساس نظریه هاتس یل دریم.
فرضیه‌های تحقیق
در این تحقیق از فرضیات زیر استفاده می‌کنیم.
فرضیه اول: ارزش کسب‌شده بر رضایتمندی از برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه دوم: ارزش کسب‌شده بر تعهد به برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه سوم: سرمایه کسب‌شده بر رضایتمندی از برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه چهارم: سرمایه کسب‌شده بر تعهد به برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه پنجم: کیفیت کسب‌شده بر رضایتمندی از برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه ششم: کیفیت کسب‌شده بر تعهد به برند، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه هفتم: رضایتمندی از برند بر محرک تعهد، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه هشتم: رضایتمندی از برند بر استمرار تعهد، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه نهم: تعهد به برند بر محرک تعهد، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
فرضیه دهم: تعهد به برند بر استمرار تعهد، تأثیر مثبت و معناداری دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:41:00 ق.ظ ]




در ۲۹ آوریل ۱۹۹۴ گالبرایت(سفیر آمریکا در کرواسی) و ردمن(فرستاده ویژه آمریکا درامور بالکان) با رئیس‌جمهوری کرواسی، توجمان، در زاگرب دیدار کردند. وقتی که رئیس‌جمهور کرواسی مسئله ارسال اسلحه به بوسنی را مطرح کرد، گالبرایت جواب داد که ” من هیچ دستوری از مرکز دراین مورد دریافت نکرده‌ام، اما به چیزهایی که نمی‌گویم توجه بیشتری بکنید". چند دقیقه بعد توجمان همین‌سوال را از ردمن پرسید. ردمن جواب داد که “این تصمیم شماست. ما نمی‌خواهیم در وضعیت مخالفت با آن قرار بگیریم".

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این پاسخ‌ها در واقع به معنی عدم مخالفت آمریکا با ارسال اسلحه بود. بدین‌ترتیب دولت کرواسی مقدمات لازم برای ارسال اسلحه به بوسنی و دور زدن تحریم‌های سازمان ملل را آغاز کرد. با این حال دولت آمریکا نسبت به ارسال اسلحه به بوسنی کاملا بی‌طرف نیز نبود. تسلیحات نظامی با پوشش کاروان‌های کمک‌های بشردوستانه به بوسنی منتقل می‌شدند و گاهی اوقات کروات‌های بوسنی این کاروان‌ها را متوقف می‌کردند و ارسال آنها را به تاخیر می‌انداختند. درچنین مواردی سفیر بوسنی در کرواسی معمولا از سفیر آمریکا(گالبرایت) یا نماینده ویژه آمریکا در بالکان(ردمن) درخواست می‌کرد تا مداخله کرده و آزادی کاروان ‌مورد نظر از دست کروات‌ها را تضمین کند. یکی از موارد عینی که نشان دهنده تسهیل سازی انتقال اسلحه به بوسنی توسط مقامات سفارت آمریکا در زاگرب می‌باشد در سپتامبر ۱۹۹۵ اتفاق می‌افتد. در این زمان یک هواپیمای باربری متعلق به یک کشوراسلامی که حاوی موشک‌برای مسلمانان بوسنی بود در حال پرواز به مقصد بوسنی به علت بدی آب و هوا در یکی از فرودگاههای کرواسی به زمین‌می‌نشیند. وزیر دفاع کرواسی گوجکو سوساک[۱۱۶] با این تصور که موشکها دارای کلاهک‌های شیمیایی هستند، هواپیما را توقیف و اجازه پرواز به سمت بوسنی را نمی‌دهد. سوساک با وابسته نظامی آمریکا در زاگرب، سرهنگ جان سادلر[۱۱۷]، تماس می‌گیرد و خواهان بازرسی از موشک‌ها برای اطمینان از عدم وجود کلاهک‌های شیمیایی در آنها می‌شود. سادلر به همراه گالبرایت دو بار از موشک‌ها بازرسی می‌کنند و اطمینان می‌دهند که کلاهک‌ها شیمیایی نیستند.
سوساک از سادلر در مورد اجازه ارسال یا عدم ارسال موشک‌ها درخواست مشاوره می‌کند و سادلر در پاسخ می‌گوید که هیچ نظری دراین‌مورد ندارد. درواقع هدف سوساک از بازرسی موشکها توسط آمریکا فقط اطلاع از مخالفت یا عدم مخالفت آمریکا با ارسال موشکها به بوسنی بوده است. بدین‌ترتیب مشخص است که سفارت آمریکا در زاگرب، علی‌رغم سیاست‌رسمی‌ آمریکا مبنی بر حمایت از تحریم تسلیحاتی، در عمل از ارسال اسلحه به بوسنی حمایت می‌کرد.
از آنجایی که سازمان سیا در تصمیم‌گیریهای مربوط به بوسنی در جریان تمام سیاست‌ها قرارنگرفته بود، از سیاست‌ضمنی دولت برای حمایت از ارسال اسلحه به بوسنی اطلاع نداشت. از این رو افسران سیا در سال ۱۹۹۴ متوجه حمایت پنهانی مقامات سفارت آمریکا در زاگرب از ارسال اسلحه به بوسنی شدند. پس از آن جیمز وولسی رئیس وقت سیا موضوع رابه اطلاع کلینتون رساند و خواستار بررسی اقدامات سفارت‌ آمریکا در زاگرب شد که برخلاف سیاست‌خارجی رسمی آمریکا درجریان بوده است. از سوی دیگر از آنجایی که سازمان سیا تنها نهاد مسئول اجرای اقدامات پنهان درسیاست خارجی آمریکا بود، وولسی به کلینتون اطلاع داد که ظاهرا یک اقدام پنهان غیرقانونی در دولت آمریکا درجریان است و باید متوقف شود. در پی این اقدام شورای حقوقی کاخ سفید در ۲۹ نوامبر ۱۹۹۴، کمیته نظارت بر اطلاعات[۱۱۸] را مسئول بررسی ادعاهای سازمان سیا درخصوص اقدام پنهان غیرقانونی سفارت آمریکا در زاگرب نمود.
**********
بازیگران بین‌المللی هماره در تلاش‌اند تا برداشت‌ها، چشم‌اندازها و اهداف و راهبردهای سایر هم‌نوعان بین‌المللی شان را بازشناخته و گام‌های راهبردی خود را متناسب با آن طراحی کنند. به قول سان تزو اساساً پیروزی در بازی‌ بین‌المللی نیازمند شناخت دشمن یا رقیب است. او بیش‌ از ۲۵۰۰ سال قبل تصریح کرده است «اگر کسی دشمن و خودش را بشناسد در هزار جنگ هم که وارد شود خطری متوجه او نخواهد بود. اگر تنها خودش را بشناسد و نه دشمن را، گاهی برنده و گاهی بازنده خواهد بود. و اگر نه دشمن و نه خودش را بشناسد، در هر نبردی شکست خواهد خورد»(Tsu, 1971: 84). بنابراین همانطور که از گفته سان تزو برمی‌آید شناخت که مستلزم تولید اطلاعات است، یکی از مهمترین عوامل در مدیریت بعد بین‌المللی کشورداری یا همان سیاست‌خارجی است. موارد بررسی شده در این فصل نیز نشان دهنده اهمیت عینی و ملموس این مسئله در نزد ساختارهای اطلاعاتی آمریکا و به طورخاص سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) می‌باشد. به گونه‌ای که نهادهای عضو جامعه اطلاعاتی آمریکا، هر کدام مسئولیت تولید یک شکل از اطلاعات برای تولید شناخت جامع مورد نیاز سیاست‌خارجی آمریکا را برعهده دارند. مارتین پترسن(Petersen, 2011: 20) یکی از افسران سابق معاونت اطلاعات سازمان سیا بر آن است که قدرت ایالات متحده به همان اندازه که بستگی به توانمندی نظامی و اقتصادی آن دارد وابسته به میزان شناخت سیاست‌گذاران آن از جهان است که توسط تحلیل‌گران سازمان سیا و فراتر از آن جامعه اطلاعاتی تولید می‌شود.
داده‌های ارائه شده در این فصل نیز بیانگر نقش سازمان سیا در تولید شناخت از موضوعات و مسائل سیاست‌خارجی آمریکا است. نقش نظام تحلیلی و محصولات تحلیلی سازمان سیا در سیاست‌خارجی آمریکا مانند «گزارش‌روزانه رئیس جمهور» و « ارزیابی اطلاعات ملی» در شکل‌دادن به برداشت‌ روسای جمهور آمریکا(مانند مورد لائوس و کندی) و جلوگیری از برداشت‌های اشتباه و تداوم تصمیم‌گیری‌های غلط ناشی از آن(مانند مورد شکاف موشکی و شکاف در زمینه بمب‌افکن‌ها) و هم‌چنین نقش اطلاعات جمع‌ آوری شده توسط سازمان سیا در پشتیبانی هیات‌های مذاکره‌کننده آمریکا در اجلاس آنکتاد صراحتاً تایید کننده فرضیه اصلی پژوهش می‌باشد. علاوه بر آن تاثیر ناکامی‌ اطلاعاتی سازمان سیا بر ناکامی در سیاست‌خارجی این کشور(مانند مورد انقلاب ایران) نیز به شیوه‌ای دیگر بیانگر اهمیت شناختی سیا در سیاست‌خارجی آمریکا است. تاثیر شناختی دیگری که سازمان سیا در سیاست‌خارجی آمریکا برجای نهاده و تایید کننده فرضیه اصلی پژوهش است، نقش محصولات تحلیلی این سازمان در اقناع افکارعمومی برای حمایت از تصمیم‌های سیاست‌خارجی این کشور است. سرانجام استفاده از شناخت تولید شده توسط این سازمان برای نظارت بر معاهدات میان آمریکا و دیگر کشورها، بار دیگر مؤید نقش شناختی این سازمان در سیاست‌خارجی ایالات متحده می‌باشد. البته تولید شناخت برای نظارت بر عملکرد دستگاه دیپلماسی آمریکا توسط سازمان سیا، دست کم براساس داده‌های بدست آمده، تایید نشده است.
فصل پنجم: سازمان سیا به عنوان ابزار اجرای سیاست‌خارجی
هرچند که تصمیم‌گیری قلب فرایند سیاست‌گذاری است، اما تا زمانی که تصمیمی اجرا نشود فرایند سیاست‌گذاری تکمیل نخواهد شد. پس از آنکه تصمیمی‌ اتخاذ می شود سیاست‌گذاران از ابزارهای مختلفی برای عملیاتی کردن آن در سیاست‌خارجی استفاده می‌کنند. این ابزارها عبارتند از: دیپلماسی، کمک‌ خارجی، تجارت خارجی، تبلیغات، برنامه‌های تبادل فرهنگی، عملیات‌های اطلاعاتی(شامل عملیات‌های آشکار و پنهان)، براندازی، تروریسم، جنگ اقتصادی، قطع روابط دیپلماتیک، مانورهای نظامی، تحریم و جنگ (هالستی، ۱۳۷۶، فصول ۷ تا ۱۱؛ Kegley and Wittkopf, 2001: 53-83). بدین ترتیب مشخص است که سازمان‌های اطلاعاتی بدون تردید یکی از ابزارهای سیاست‌خارجی به شمار می‌آیند(Westerfield,1995: 188) که علاوه بر پشتیبانی شناختی، در اجرای تصمیم‌های سیاست‌خارجی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. همانطور که در بخش اول اشاره شد، عملیاتی شدن سیاست‌خارجی توسط سازمان‌های اطلاعاتی از طریق کارکرد اقدام پنهان صورت می‌گیرد. اقدام پنهان را می‌توان آندسته‌ از اقداماتی دانست که توسط دولت‌ها، یا دیگر کنش‌گران مانند گروه های تروریستی، با هدف تاثیرگذاری پنهان بر رویدادها، دولت‌ها، سازمان‌ها و افراد خارجی انجام می شوند. این تاثیرگذاری می‌تواند اثرگذاری بر افکارعمومی هدف، تاثیرگذاری بر مخاطبین جهت انجام یک کار یا عدم انجام آن یا تاثیرگذاری بر برداشت‌های نخبگان سیاسی، اقتصادی و یا نظامی باشد. البته ویژگی اقدام پنهان در عدم امکان انتساب مستند آن به یک کنش‌گر یا افشای سریع دخالت آشکار یک کنش‌گر در طراحی و اجرای آن است(Johnson and Wirtz, 2004: 253; Shulsky, 1993: 83-85; Daugherty, 2004: 12; Richelson, 2008: 413). استفاده از اقدام پنهان برای توسعه منافع و امنیت ملی گاهی اوقات با عنوان «گزینه سوم»[۱۱۹] در کشورداری یاد می شود. چرا که اقدام پنهان گزینه‌ای است که از لحاظ ویژگی‌ها مابین اقدامات دیپلماتیک و جنگ‌ تمام عیار قرار دارد. توسل به اقدامات نظامی بسیار پرهزینه است و ممکن است مخالفت‌های داخلی و واکنش‌سریع بین‌المللی را در پی داشته باشد. از سوی دیگر فرایندهای دیپلماتیک نیز بسیار وقت‌گیر و آهسته هستند و در بسیاری از موارد منجر به اخذ نتیجه مطلوب مورد نظر سیاست‌گذاران نمی‌شوند. از این رو «اقدام پنهان» به عنوان یک گزینه‌ بی‌سروصدا در کشورداری بین‌المللی(O’Brien, 2007) جذابیت خاصی برای برخی از سیاست‌گذاران دارد. اقدام پنهان چهار نوع مختلف دارد که معمولا درترکیب با یکدیگر انجام می‌شوند اما از لحاظ تحلیلی می‌توان آنها را جدا از همدیگر طبقه‌بندی کرد. این انواع عبارتند از (۱) عملیات‌های روانی یا تبلیغات، (۲) عملیات‌های سیاسی، (۳) عملیات‌های اقتصادی و(۴) عملیات‌های شبه‌ نظامی(Johnson and Wirtz, 2004: 254 ).
عملیات‌های روانی می‌توانند در قالب راه‌اندازی رادیو‌ تلویزیون یا سایر رسانه‌ها باشند، عملیات‌های اقتصادی نیز معمولاً در قالب اقداماتی برای از بین‌بردن منابع و عوامل تولید اقتصادی یک کشور یا سنگ‌اندازی بر سر راه اقدامات اقتصادی‌اش انجام می‌شوند و عملیات‌های شبه نظامی نیز در قالب راه‌اندازی و حمایت از کودتا‌ها، ترور هدفمند یا ایجاد و حمایت از یک گروه شورشی شبه‌نظامی اجرایی می شوند. در این میان عملیات‌های پنهان سیاسی از انواع و پویایی‌های بیشتری برخوردارند. این عملیات‌ها می‌توانند در قالب حمایت پنهان از احزاب یا شخصیت‌های سیاسی خارجی مورد نظر در رقابت‌های انتخاباتی یا استفاده از ابزارهای پنهانی سازمان اطلاعاتی در دیپلماسی بین‌المللی اجرا شوند. یکی از کارکردهای سازمان‌های اطلاعاتی بسترسازی روابط دیپلماتیک میان کشورخود و سایر بازیگران و یا میان بازیگران مختلف با یکدیگر است. سرویس‌های اطلاعاتی می‌توانند سه نقش ویژه تسهیل‌کننده[۱۲۰]، حکم(داور)[۱۲۱]و میانجی[۱۲۲](Shpiro, 2004) را در روابط دیپلماتیک میان کشورها برعهده بگیرند(این روابط ممکن است میان کشور متبوع سازمان اطلاعاتی و سایر کشورها باشد و یا میان کشورهای دیگری که به هر دلیل ارتباط آنها با یکدیگر در راستای منافع ملی کشور متبوع سازمان اطلاعاتی قرار می‌گیرد). تسهیل‌کردن یعنی‌گردهم آوردن طرفین یک مناقشه برای انجام‌گفتگو. سازمان‌های اطلاعاتی به خاطر دسترسی مستقیم به رهبران طرفین ‌مناقشه‌ها، از موقعیتی ایده‌ال برای انتقال پیام‌های غیررسمی مابین رهبران و ترتیب دادن تماس‌های غیر معمول یا مذاکرات پنهانی بین‌آنها برخوردارند. این امتیاز ذاتی که ریشه در ماهیت و نوع کارکرد سرویس‌های اطلاعاتی دارد، می‌تواند پوشش موثری برای ارتباطات و مذاکرات سیاسی حساس میان طرفین‌ مناقشه فراهم آورد که در غیر این صورت ممکن بود با افشاگری ابتدایی رسانه‌ها در معرض خطر قرار‌گیرد. برای مثال هموارکردن مسیر ملاقات رئیس جمهور مصر، انور سادات، از بیت‌المقدس در سال ۱۹۷۷ که مستقیما منجر به صلح میان مصر و اسرائیل شد، قبل از آن با مذاکرات مابین وزیر دفاع اسرائیل، موشه دایان و همتایان مصری وی آغاز شده بود. موساد که مسافرت تحت پوشش دایان به مصر را ترتیب داده بود، این مذاکرات را تسهیل نمود _ موساد حتی مدت زیادی صرف پیداکردن راهی جهت پنهان کردن چشم بند دائمی دایان در طول دیدار از مصر کرده بود(Gazit, 1999).
حکمیت یا داوری[۱۲۳] به معنای تصمیم‌گیری در خصوص صحت ادعاهای طرفین مناقشه درباره اختلافات است . این شکل از داوری‌تخصصی مبتنی بر جمع‌ آوری منابع اطلاعاتی برای متقاعد کردن طرفین درخصوص داوری است. برخلاف داوری‌های حقوقی، که هر دو طرف ملزم به اجرای تصمیم‌گرفته شده می‌باشند، سرویس‌های اطلاعاتی اطلاعات خود رادراختیار دولت‌هایشان قرار می‌دهند و سیاست‌مداران را برای بحث در خصوص تغییرات سیاسی تنها می‌گذارند(Shpiro, 2004). با توجه به تجربه و توانمندی‌بالای سازمان‌های اطلاعاتی درتحلیل و جمع آوری اطلاعات، سرویس‌های اطلاعاتی می‌توانند به طور موثری ادعاهای متضاد میان طرفین ‌مناقشه را ارزیابی و راستی‌آزمایی نمایند. آنها ابزارهایی را از هر دو بعد منابع انسانی و فنی برای بررسی اعتبار واقعی هر نوع ادعا دراختیار دارند. برای مثال در جریان جنگ سرد، سرویس‌های اطلاعاتی امکانات پیچیده‌ای را برای نظارت و راستی‌آزمایی قراردادهای مربوط به تسلیحات استراتژیک مابین ایالات متحده و شوروی فراهم آورده بودند. درخاورمیانه، سرویس‌های اطلاعاتی برای نظارت و راستی‌آزمایی تعهد به مفاد توافق‌نامه‌های صلح میان اسرائیل و کشورهای عرب همجوار، مورد بهره‌برداری قرار‌گرفتند. در سالهای اخیر نیز سرویس‌های اطلاعاتی برای بررسی و راستی‌آزمایی ادعاهای کشورها(مانند ج.ا.ایران) درخصوص برنامه‌های هسته‌ای مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
میانجی‌گری بدین معناست که تسهیل‌کننده علاوه بر فراهم آوردن مذاکره میان طرفین مناقشه‌، پیشنهادات یا‌ گزینه‌های سیاسی مورد نظر خود را نیز در مذاکرات به طرفین ارائه نمایند که دراین صورت مشارکت آنان رنگ و بوی سیاسی‌تری به خود می‌گیرد. میانجی‌گری نه تنها به معنی مشارکت عمیق سازمان‌های اطلاعاتی در فرایند مذاکره است، بلکه اغلب شامل نقش مستقل میانجی در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری نیز می‌باشد(Shpiro, 2004). در پنج دهه‌گذشته سرویس‌های اطلاعاتی‌گوناگون به ویژه سیا، خدماتی به عنوان تسهیل کننده، داور و‌گاهی اوقات، میانجی در مناقشات بین‌المللی ارائه نموده‌اند. اساساً دیپلماسی پنهان به طور فزاینده‌ای متکی به اقدامات سرویس‌های اطلاعاتی در دوبخش پشتیبانی اطلاعاتی و اجرای طیفی از خدمات مورد نیاز در جهت دستیابی به پیامدهای مطلوب است. توانایی سرویس‌های اطلاعاتی در انجام فعالیت‌های پنهانی و دور بودن آنها از چشم رسانه‌های مخالف و افکار عمومی، این سازمان‌ها را تبدیل به واسطه‌هایی ایده‌ال برای ارتباطات سیاسی حساس کرده است. دسترسی آنان به تصمیم‌گیران و رهبران سیاسی در کشورهای متعدد، می‌تواند برای شروع فرایند صلح‌سازی مورد استفاده قرار بگیرد. از این رو بخش قابل توجهی از اقدامات‌پنهان سیاسی مربوط به نقش سازمان‌های اطلاعاتی در موضوعات مربوط به دیپلماسی است.
این فصل در راستای بررسی فرضیه دوم پژوهش که سازمان‌ های اطلاعاتی را ابزار اجرای سیاست خارجی معرفی می‌کند، تلاش خواهد کرد با مطالعه برخی از اقدامات پنهان سازمان سیا در راستای اجرای سیاست‌خارجی دولت آمریکا، نقش اجرایی این سازمان در سیاست‌گذاری خارجی آمریکا را بازنمایی کند.
حمایت سازمان سیا از احزاب میانه‌رو در انتخابات ایتالیا
ایتالیا یکی از بهترین موارد برای مطالعه نقش سازمان سیا در تاثیرگذاری بر فرایند‌های سیاسی‌ دیگر کشورها با بهره گرفتن از اقدام پنهان سیاسی است. سازمان سیا در انتخابات سال ۱۹۴۸ ایتالیا برای جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها و مخالفان سیاست‌های آمریکا، اقدام به حمایت مالی از حزب دموکرات مسیحی کرد و این حمایت‌ها را تاسال ۱۹۷۵ نیز ادامه داد. دو سال قبل، در سال ۱۹۴۶ حزب کمونیست ‌ایتالیا که یکی از نیرومند‌ترین احزاب جهان بود همراه با حزب سوسیالیست و با ائتلاف یکدیگر موفق شده ‌بودند آرا و کرسیهای بیشتری از حزب دموکرات مسیحی به دست بیاورند اما دو حزب چپ‌گرا به دلیل آنکه داوطلبان جداگانه‌ای برای پست نخست وزیری معرفی کردند، موفق به احراز پست نخست‌وزیری نشدند و تنها چند پست‌کابینه به آنها رسید. با این‌حال نتیجه این انتخابات هراس‌ فراوانی از احتمال موفقیت‌کمونسیست‌ها در انتخابات سال ۱۹۴۸ نزد دولتمردان آمریکا ایجاد کرد (بلوم،۱۳۷۶، ۴۶). ویلیام‌کولبی رئیس‌سابق سیا نیز تاکید می‌کند که همین‌ترس موجب تاسیس بخش اقدام‌پنهان در سازمان سیا شد و به سازمان سیا این اختیار داده شد تا به عملیات‌های پنهانی سیاسی، تبلیغاتی و شبه‌نظامی بپردازد(کولبی، ۱۳۶۸، ۹۱). بدین ترتیب افسران سازمان سیا در ایستگاه رم با صرف هزینه‌های مالی زیاد دست به اقداماتی مانند «جنگ‌اعلامیه‌ها»، «خرید مجله یا روزنامه برای چاپ مطالب مورد نظر آنان»، «ایجاد اختلاف میان سوسیالیست‌ها و کمونیست ها»، «کمک‌مالی مخفیانه به احزاب میانه‌رو» و… زد و توانست افکارعمومی ایتالیا را نسبت به چپ‌گرایان بدبین‌کند(کولبی، ۱۳۶۸،۹۰-۱۰۸).
در نتیجه اقدامات سازمان‌سیا و البته سایر نهادهای آمریکایی مانند وزارت‌خارجه، حزب دموکرات مسیحی علی‌رغم محبوبیت اولیه احزاب چپ‌گرا در ایتالیا، با کسب ۴۸ درصد آرا برنده انتخابات شناخته شد و احزاب چپ‌ تنها ۳۱ درصد آرا را به خود اختصاص‌دادند(بلوم، ۱۳۷۶، ۵۶). ایتالیا یکی از اولین مواردی بود که سازمان سیا توانست با تاثیرگذاری بر افکارعمومی و دخالت در روند سیاسی داخلی دیگر کشورها، طرفداران آمریکا را برسرکار بیاورد.
در طول سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۵ بیش از ۷۵میلیون دلار توسط سیا در انتخابات ایتالیا هزینه‌شده بود که از این میان ۱۰ میلیون دلار آن فقط به انتخابات سال ۱۹۷۲ اختصاص داشت. براساس اطلاعات موجود سازمان سیا در هر کدام از انتخابات مبالغی را در اختیار سران احزاب نزدیک به غرب(به طورخاص حزب دموکرات مسیحی) قرار می‌داد تا از موفقیت آنها و شکست رقبای کمونیست یا مخالف آمریکا مطمئن شود. این اقدامات از آنچنان اهمیتی در نزد رهبران کاخ سفید برخوردار بود که حتی پس از انتشار گزارش کمیته‌چرچ در سال ۱۹۷۶، فورد با اختصاص ۶میلیون دلار دیگر برای انتخابات بعدی ایتالیا موافقت کرد (O’Brien, 2007).
سازمان سیا معمولا به عنوان ابزاری جهت حمایت‌های مخفیانه از احزاب ودولت‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. اولین علت این کارکرد، به دلیل بودجه سری سازمان بود که امکان هزینه‌ بدون توجیه و گزارش‌دهی به مقامات مالی را فراهم می‌آورد و از سوی دیگر درصورت افشای موضوع، به علت ماهیت پنهانی و غیررسمی این کمک‌ها، امکان تکذیب‌ چنین‌اقداماتی از سوی دولت آمریکا وجود داشت(Treverton,1987: 211-212). احزاب ودولت‌های دیگری که چنین کمک‌هایی را دریافت کردند شامل حزب دموکرات مسیحی و حزب سوسیال دموکرات آلمان و دولت جمهوری فدرال آلمان(آلمان غربی) و حزب دموکرات مسیحی پرتغال بعد از کودتای ۱۹۷۴ بودند. هدف از این کمک‌ها ایجاد یا حفظ دولت‌های ضد کمونیستی و نهادهای طرفدار‌آمریکا و تضعیف جنبش‌های چپ‌گرا در این کشورها بود(Agee and Wolf,1978: 67-68).
سازمان سیا، کنگره آزادی فرهنگی و کنفرانس بین‌المللی دانشجویان
یکی از اقدامات سازمان سیا در راستای سیاست‌خارجی آمریکا برای تحدید و جلوگیری از گسترش کمونیسم، اقدام پنهان روانی و طراحی برنامه‌های فرهنگی-تبلیغاتی برای گسترش تفکرآمریکایی و مقابله با توسعه ایده‌های کمونیستی مورد نظر شوروی بود. این اقدامات شامل راه‌اندازی مخفیانه تبلیغات ضدشوروی و ضدکمونیستی یا راه‌اندازی ایستگاه‌های رادیویی یا تاسیس انتشاراتی‌های بزرگ برای چاپ مجلات و کتب‌ ضدکمونیستی بود.
عملیات‌ تبلیغاتی آسان‌ترین و کم‌خطرترین و در عین‌حال تاثیرگذارترین نوع اقدام پنهان محسوب می‌شود. در طول جنگ سرد سازمان سیا با هدف مبارزه علیه رژیم‌های کمونیستی در اروپای شرقی و تضعیف مشروعیت و جایگاه آنها در نزد شهروندان و مردم‌ کشورهای کمونیستی اقدام به تاسیس ایستگاه‌های رادیویی برای پخش‌برنامه‌ به زبان کشورهای هدف نمود. رادیو اروپای آزاد و رادیو آزادی[۱۲۴] پیامدهای عینی این ایده در سیاست‌خارجی آمریکا بودند. این رادیو‌ها توسط پناهندگان شوروی یا سایرکشورهای اروپای‌شرقی اداره‌ می‌شدند و مجریان بومی با زبان مادری با افکارعمومی جامعه هدف ارتباط می‌گرفتند. از سوی دیگر دست‌اندرکاران رادیو‌ها با ارتباط مستقیم یا باواسطه‌ با سرزمین‌ مادری‌شان می‌توانستند منبعی‌ ارزشمند از اطلاعات و اخبار اجتماعی-سیاسی درباره کشورهای بسته کمونیستی باشند. برنامه‌هایی که از این رادیوها پخش می‌شد منجر به تشدید مقاومت‌ منفعل‌ مردم، زنده نگه‌داشتن حس‌ مقاومت و مخالفت با رژیم‌های کمونیستی و تضعیف کنترل واقتدار احزاب کمونیستی در کشورهای اروپای شرقی شدند (Rositzke,1977: 156).
جنگ‌جهانی دوم نه تنها زیرساخت‌های اقتصادی اروپا را ازبین‌برده بود، بلکه زیرساخت‌های فکری و فرهنگی اروپا نیز تحت ‌تاثیر فجایع و پیامدهای جنگ رو به نابودی گذارده بودند. از این رو علاوه بر طرح ‌مارشال که برای احیای زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی اروپای غربی(به عنوان شیوه‌ای جهت مقابله با گسترش کمونیسم) اجرا شد، سازمان سیا برنامه‌های فرهنگی نظام‌مندی را برای احیای فرهنگ و تفکر غربی در اروپا دردستورکار قرارداد. در واقع برنامه‌های فرهنگی-تبلیغاتی سازمان سیا در اروپای غربی ‌را می‌توان ضمیمه‌ پنهانی طرح مارشال به شمار آورد. در راستای این برنامه‌ها، سازمان سیا دست به حمایت پنهانی از گروه های فرهنگی، ناشران، کنفرانس‌ها و سایر برنامه‌های فرهنگی زد، از نویسندگان و هنرمندان حمایت کرد، دست به تاسیس آژانس‌های مسافرتی زد، تورهای سخنرانی در سرتاسر اروپای غربی به راه انداخت و نهادهای فرهنگی مختلفی را تاسیس‌کرد(Rositzke, 1977: 158-159).
یکی از جالب‌ترین و بحث‌انگیزترین برنامه‌های اقدام پنهان سازمان سیا کنگره آزادی فرهنگی[۱۲۵] بود که در سال ۱۹۵۰ درپاریس تاسیس شد. هدف از این برنامه استفاده از نویسندگان، شاعران، موزیسین‌ها و هنرمندان آمریکایی برای نفی ایده‌های کمونیستی و کاهش جذابیت آن در نزد هنرمندان و روشنفکران بود. در راستای این هدف، کنگره آزادی فرهنگی با بهره گرفتن از بودجه‌های پنهانی سازمان سیا اقدام به انتشار نشریات و مجله‌های ادبی و سیاسی و برگزاری رویدادهای فرهنگی مانند جشنواره های موسیقی، گالری‌های هنری و سخنرانی‌ روشنفکران لیبرال در موضوعات مختلف نمود. هدف از این برنامه‌ها نشان دادن برتری آزادی آمریکایی و ایده‌های آمریکایی در مقابل ایده‌های شوروی بود. کنگره آزادی فرهنگی که مجموعه‌ای از دانشمندان و هنرمندان لیبرال و حتی‌ بعضاً ضدآمریکایی بود، توانست حوزه نفوذ خود را از پاریس فراتر برده و کمونیسم را به عنوان دشمن هنر و اندیشه در میان روشنفکران جهان معرفی کند (Daugherty,2004: 124-125; Scott-Smith, 2000).
سازمان سیا از سال ۱۹۵۰ براساس یک برنامه‌سری به نام QKOPERA شروع به حمایت مالی از کنگره آزادی فرهنگی کرد. کنگره آزادی فرهنگی با کمک‌های مالی سازمان سیا مجلات‌ خود را به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی، عربی، اسپانیایی و چینی منتشرمی‌کرد (Theoharis, 2006).
سازمان دیگری که در راستای اهداف فرهنگی-سیاسی مورد حمایت مالی سازمان سیا قرار داشت، انجمن ‌ملی دانشجویان[۱۲۶] بود. این سازمان از سال ۱۹۵۲ تحت حمایت مالی سازمان سیا بود و حدود ۸۰ درصد بودجه این انجمن در سالهای ۱۹۵۲تا ۱۹۶۷ توسط سازمان سیا تامین می‌شد. هدف سیا از این اقدام مقابله با تلاش‌های شوروی برای تاثیرگذاری فکری بر جوانان، گسترش حمایت آنان از ایده‌ها و سیاست‌های کمونیستی و تاثیرگذاری بر برداشت‌های آنان در راستای اهداف سوسیالیستی بود.
یکی از دلایل برنامه‌های فرهنگی و راه‌اندازی‌ سازمان‌های بین‌المللی توسط سازمان سیا، رقابت و مقابله با برنامه‌های فرهنگی و نهادهای بین‌المللی راه‌اندازی شده توسط شوروی‌ها بود. در طول جنگ سرد، شوروی نهادهای بین‌المللی متعددی مانند شورای‌‌صلح‌جهانی[۱۲۷]، فدراسیون‌جهانی جوانان‌دموکراتیک[۱۲۸] و فدراسیون‌ جهانی اتحادیه‌های تجاری[۱۲۹]، را برای توسعه نفوذ تفکر چپ‌گرایانه و ضدامپریالیسی درمیان نسل‌جوان، زنان، روزنامه‌نگاران، دانشمندان و روشنفکران ایجاد کرده بود(Kotek,2003).
سازمان سیا برای ایجاد کنفرانس‌ها و نهادهای بین‌المللی جایگزین غیرکمونیستی، دست به تاسیس‌نهادهای بین‌المللی غرب گرایانه زد. بیشترین انرژی و تمرکز سازمان سیا در بین‌ زنان، جوانان و دانشجویان صرف شد(Laville, 1997;2003; Kotek, 2003; Paget, 2003). چرا که این اقشار همواره هدف اصلی تبلیغات کمونیستی مورد حمایت شوروی بودند و به طور خاص در میان دانشجویان به علت زمینه‌های روشنفکری دانشگاهها، احتمال و میزان نفوذ ایده‌های کمونیستی بسیار بالا بود. در سال ۱۹۴۶ گروهی از دانشجویان آمریکایی در اولین کنگره‌جهانی دانشجویان در پراگ شرکت‌ کردند و یک سال بعد نیز انجمن‌ملی دانشجویان برای نمایندگی دانشجویان آمریکایی در کنگره‌جهانی‌دانشجویان تاسیس شد(Paget, 2003; Kotek, 2003).
انجمن ملی دانشجویان در ابتدا به عضویت اتحادیه‌بین‌المللی‌دانشجویان[۱۳۰] که در سال ۱۹۴۶ و در کنگره‌بین‌المللی پراگ تاسیس‌ شده بود، درآمدند اما با مشخص شدن گرایشات کمونیستی اتحادیه‌بین‌المللی دانشجویان در سال ۱۹۴۸(اتحادیه از محکوم کردن کودتای کمونیستی چک‌اسلواکی خودداری کرد) از آن خارج شده و دومین نهاد بین‌المللی دانشجویی را با عنوان کنفرانس بین‌المللی دانشجویان[۱۳۱] در سال ۱۹۵۰ در استکهلم تاسیس کردند (Paget, 2003).
سازمان سیا برای حمایت مالی از انجمن‌ملی دانشجویان و کنفرانس بین‌المللی دانشجویان، دست به تاسیس نهادهای خیریه‌بین‌المللی زد تا بودجه‌ اختصاص داده شده به این نهادها را با واسطه‌ نهادهای‌خیریه‌ هزینه نماید. انجمن‌ملی و کنفرانس بین‌المللی دانشجویان با بهره گرفتن از این کمک‌های مالی، اقدام به برگزاری سمینا‌رهای سالانه، ارائه بورسیه‌های تحصیلی و پژوهشی به دانشجویان خارجی، اعزام نماینده‌های خود به کنفرانس‌های بین‌المللی کمونیستی برای مخالفت با مصوبه‌ها و به چالش‌کشیدن اظهارات سخنرانان، و… می نمود (Paget, 2003). علاوه بر آن سازمان سیا تحت پوشش برنامه‌های دانشجویی، اقدام به شناسایی افراد دارای دسترسی در کشورهای مختلف ازمیان دانشجویان می‌نمود و با استخدام آنها به عنوان منابع اطلاعاتی، نیازمندیهای اطلاعاتی خود را نیز تامین می‌کرد.
سازمان سیا و براندازی در گواتمالا وایران
دولت ترومن، علی‌رغم‌ اقدامات‌پنهان شبه‌نظامی و سیاسی سازمان سیا، از سوی جمهوری‌خواهان متهم به برخورد ضعیف با کمونیسم و شوروی و خیانت به اروپای شرقی و چین شد. جمهوری خواهان معتقد بودند که ترومن سیاست‌ تحدید‌نفوذ را جدی‌ نگرفته و موجب توسعه نفوذ شوروی در جهان شده است. جمهوری‌خواهان، خواستار سیاستی‌ تهاجمی برای آزادسازی اروپای شرقی و چین از کمونیسم بودند. جمهوری‌خواهان در انتخابات سال ۱۹۵۲با همین رویکرد دوایت آیزنهاور را به عنوان نامزد خود انتخاب کردند و در هر دو انتخابات کنگره و ریاست جمهوری به پیروزی دست‌یافتند. آیزنهاور با توجه به سیاست‌تهاجمی‌ ضدکمونیستی، توانمندی‌های اقدام پنهان سازمان سیا را توسعه داد. البته تمرکز اقدامات پنهان سیا و سیاست‌های ضدکمونیستی آمریکا، از اروپا و چین به سمت خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی تغییر کرد(Theoharis, 2006; Treverton, 2007).
در طول‌ دوره ریاست جمهوری آیزنهاور هزینه‌های اقدامات پنهان سیا حدود ۷۰ تا۸۰ درصد بودجه سازمان را به خود اختصاص می‌دادند. اساساً دهه ۱۹۵۰ را باید دوران طلایی اقدام پنهان درسیاست‌خارجی آمریکا و عملکرد سازمان سیا دانست. در این دوران اقدامات پنهان به آسانی رژیم‌های مخالف آمریکا را سرنگون می‌کرد. این دهه دوره رشد انفجاری بخش‌اقدام پنهان سیا بود به گونه‌ای که اگرچه سیا در ابتدا به عنوان یک سازمان هماهنگ‌کننده فعالیت‌های اطلاعاتی تاسیس شده بود و سپس نقش جمع‌ آوری اطلاعات را برعهده داشت، اما اکثر بودجه‌ سازمان صرف عملیات پنهان می‌شد(Nutter,2000:52). مصداق عینی توسعه اقدامات پنهان سیا در این دوره را می‌توان در براندازی حکومت دکتر محمد مصدق در ایران(عملیات آژاکس) و آربنز در گواتمالا(عملیات ساکسس) مشاهده کرد.
اقدام پنهان علیه حکومت مصدق ریشه در تحولات سیاسی ایران داشت. دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۲۹هجری شمسی(۱۹۵۱) به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و لایحه ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند همان سال(۲ می ۱۹۵۱) مورد تصویب مجلس قرارگرفت. مصدق به دنبال برچیدن استثمار بریتانیا از ایران بود. مالیات شرکت‌ نفت ایران و انگلیس به دولت بریتانیا که مدیریت تمام مراحل تولید و فروش نفت ایران را برعهده داشت و تمام اقدامات شرکت در خاک ایران صورت می‌گرفت، چند برابر درآمد ایران از قراردادش با شرکت مزبور بود. با ملی شدن صنعت نفت و افزایش محبوبیت و قدرت مصدق در کشور، شاه‌ به عنوان نماد غرب‌گرایی در ایران تا سطح یک حاکم نمادین و بدون قدرت اجرایی پایین آمد(Nutter, 2000: 52).
دولت بریتانیا در اعتراض به ملی شدن نفت در ایران اقدام به سازماندهی تحریم جهانی نفت ایران کرد. اگرچه مصدق خسارتی معادل ۲۵ درصد سود به شرکت نفت ایران و انگلیس پیشنهاد کرد(بلوم، ۱۳۷۶، ۱۰۹)، اما بریتانیا خواستار آن بود که شرکت فعالیت‌های خود را براساس قرارداد سابق ادامه دهد. ایالات متحده آمریکا در ابتدای بحران(در زمان ریاست جمهوری ترومن) انگلیس را از توسل به زور برای حل بحران منصرف کرد اما با قدرت گرفتن حزب توده در کشور، برخی اقدامات افراطی مصدق مانند انحلال مجلس‌شورای ملی و مذاکرات تجاری مصدق با شوروی، دولت آمریکا(که در این هنگام آیزنهاور با سیاست‌تهاجمی‌اش در آن به ریاست جمهوری رسیده‌بود) بحران را درچارچوب استراتژی مقابله با نفوذ کمونیسم تعریف کرده(Immerman, 2006:25) و همراه با انگلستان در آن دخالت کرد.
تلاش انگلیس‌ برای خفقان اقتصادی ایران بدون همکاری عملی و حمایت حکومت‌های ترومن و آیزنهاور ممکن نبود. حکومت ترومن در برابر انگلیس‌ استدلال می‌کرد که سرنگونی مصدق ممکن است راه را برای روی کارآمدن کمونیست‌های توده‌ای هموار کند. با این همه، چند ماه بعد که انگلیسیها از ایران اخراج شدند، آنها چاره‌ای نداشتند جز اینکه برای براندازی مصدق به آمریکا متوسل بشوند. در نوامبر ۱۹۵۲ حکومت چرچیل با کیم‌روزولت رئیس بخش خاورمیانه ‌سازمان سیا تماس گرفت و او به انگلیسیها گفت که احساس می‌کند برای جلب موافقت حکومت در حال پایان ترومن، هیچ‌ امیدی وجود ندارد اما احتمال دارد حکومت جدید جمهوریخواهان به کلی متفاوت باشد(بلوم، ۱۳۷۶، ۱۰۹).
دولت آمریکا نگران به قدرت رسیدن کمونیست‌ها در ایران و گسترش نفوذ شوروی در کشور به علت بی‌ثباتی حاکم بر کشور و البته رفتارهای مصدق در آن دوران بود. سیاست‌خارجی آمریکا و انگلیس در این دوره نسبت به ایران، تغییر نخست‌وزیر ایران و بازگشت سیاست‌مداران غربگرا به قدرت بود. عملی شدن این سیاست ابتدا با تشدید تحریم‌های اقتصادی شروع شد. اما عدم موفقیت تحریم‌ها و فشارهای سیاسی در کنار عدم موفقیت شاه در برکناری نخست‌وزیر، و نگرانی‌‌های دولت‌مردان آمریکایی درخصوص نفوذ شوروی، موجب شد که آیزنهاور در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۳ طرح براندازی مصدق توسط سازمان سیا موسوم به عملیات تی.پی.آژاکس را امضا نماید(Theoharis, 2006).
کیم ‌روزولت یکی از افسران بخش عملیات پنهان سیا برای رهبری عملیات انتخاب شد. روزولت معتقد به جلب حمایت ارتش و مردم از شاه برای موفقیت عملیات بود.جلب حمایت مردم کار بسیار دشواری به نظر می‌رسید چرا که مصدق محبوبیت بالایی در میان مردم داشت. روزولت اقدام پنهان سیاسی را برای جلب حمایت مردم جهت بازگرداندن شاه به سلطنت شروع کرد. اعلامیه‌هایی در خیابان‌های تهران پخش شد که حکومت مصدق را رژیم کمونیستی معرفی می‌کرد. تعدادی از لات‌ها و چاقوکش‌های تهران سازماندهی شدند تا تظاهرکنندگان حامی مصدق را مورد ضرب و جرح قرارداده ومتفرق کنند. از رانندگان درخواست شد برای حمایت از شاه با چراغ‌های روشن حرکت کنند و چون شیشه‌های ماشین‌هایی که چراغشان خاموش بود توسط اوباش شکسته می شد، همه مردم با چراغ روشن حرکت می‌کردند. در واقع سازمان سیا تظاهرات را به نفع شاه سازمان می‌داد و طرفداران وی را مخفیانه مورد حمایت ملی و سیاسی قرار می‌داد. به دنبال این اقدامات، بدنه ارتش با این تصور که مردم خواهان برکناری مصدق هستند، آمادگی همکاری با آمریکا را پیدا کردند. امکانات مورد نیاز در اختیار بخشی از ارتش که طرفدار شاه بود قرار گرفت. نظامیان طرفدار شاه مصدق را دستگیر و شاه پیروزمندانه از ایتالیا به ایران بازگشت(Nutter, 2000: 52-54; Thoeharis, 2006; Ameringer, 1990: 251).
عملیات آژاکس اولین اقدام پنهان در دهه ۱۹۵۰ و تحت حکومت آیزنهاور بود که به آسانی با موفقیت همراه گشت و به مقدمه‌ای برای سایر اقدامات پنهان در آن دهه تبدیل شد. اقدام پنهان بعدی سازمان سیا در راستای سیاست‌خارجی تهاجمی دولت آیزنهاور، عملیات پی.بی.ساکسس برای براندازی جاکوبو آربنز گوزمن[۱۳۲] رئیس‌جمهور گواتمالا بود.
موفقیت عملیات ساکسس که مجموعه‌ای از اقدامات پنهان سیاسی، شبه‌نظامی و تبلیغاتی بود، این باور را در نزد دولتمردان آمریکایی تقویت کرد که آمریکا به آسانی می‌تواند دولت‌های مخالف خود را بدون ترس از ناکامی عملیات‌های پنهان، با دولت‌هایی غرب‌گرا جایگزین کند (Daugherty, 2007).
در سال ۱۹۴۴ به دنبال کودتایی داخلی یک رهبر چپ‌گرا به نام خوان آره‌والو به قدرت رسید. آره‌والو کمونیست نبود، اما دولت خود را با همکاری کمونیست‌ها تشکیل داد. در سال ۱۹۵۱ آربنز وزیردفاع کابینه در انتخابات ریاست جمهوری جانشین آره‌والو شد (Rozitske, 1977: 174). آربنز پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۹۵۰ گواتمالا، دست به اصلاحات اقتصادی و ارضی گسترده‌ای زد. بر این اساس، آربنز در فوریه ۱۹۵۳ دستور سلب ‌مالکیت ۴۰۰۰۰۰هکتار از ۵۵۰۰۰۰ هکتار زمین‌های تحت مالکیت شرکت‌ آمریکایی یونایتد فروت[۱۳۳] را صادر و آنها را بین دهقانان گواتمالایی تقسیم کرد. تهدید منافع اقتصادی آمریکا از سوی‌ آربنز با خرید اسلحه از کارخانه اسکودا[۱۳۴] که متعلق به کشور کمونیستی چک‌اسلواکی بود، تشدید شد. این اقدامات و به طور کلی جهت‌گیری کمونیستی و سوسیالیستی سیاست‌های آربنز، دولت‌آیزنهاور را نگران نفوذ کمونیسم و شوروی در گواتمالا و آمریکای لاتین نمود و آیزنهاور در ۱۲ آگوست ۱۹۵۳ دستور طراحی و اجرای براندازی‌ مخفیانه آربنز توسط سازمان سیا را صادرکرد(Theoharis, 2006; Rozitske, 1977: 174 ).
طرح سازمان سیا برای براندازی آربنز شامل دو اقدام پنهان متفاوت بود: (۱) استخدام افسران ارتش گواتمالا برای تدارک یک تهاجم نظامی بوسیله آنان از خاک هندوراس و (۲) در مرحله بعد تحت فشارقراردادن آربنز برای استعفا از مقام ریاست‌جمهوری با بهره گرفتن از عملیات روانی. سازمان سیا برای عملی‌شدن هدف دوم، قبل از عملیات اقدام به تاسیس یک ایستگاه رادیویی به نام «صدای آزادی»[۱۳۵] کرد که از خاک هندوراس پخش می‌شد. افسران سیا برای عملی‌کردن مرحله‌ اول طرح، یکی از ژنرال‌های سابق ارتش گواتمالا به نام کارلوس کاستیلو آرماس[۱۳۶] را به استخدام پنهانی خود درآوردند تا افسرانی را که توسط سازمان سیا برای انجام عملیات حمله آموزش دیده‌ بودند، فرماندهی کند. آرماس در آن زمان، به دلیل اقدام به یک کودتای نافرجام در سال ۱۹۴۹، در تبعید زندگی می‌کرد.
ارتش ۱۷۰ نفری آرماس، تحت هدایت سازمان سیا در نیکاراگوئه و مناطق اطراف کانال‌پاناما آموزش دیدند و پس از کسب آمادگی‌لازم به هندوراس منتقل شدند. ایستگاه رادیویی سازمان سیا(صدای آزادی) نیز از اول ماه می ۱۹۵۴ شروع به پخش برنامه‌های خود کرد. سازمان سیا علاوه بر ایستگاه رادیویی، پوسترها، مقالات و تصاویر‌کارتونی زیادی در روزنامه‌های کشورهای آمریکای لاتین توسط عوامل خود به چاپ رساندکه خواستار براندازی آربنز بودند(Rositzke, 1977: 175).
آرماس ۱۸ ژوئن ۱۹۵۴ با پشتیبانی هوایی سازمان سیا، تهاجم به گواتمالا را آغاز کرد. در همین‌روز هواپیماهای سیا، اطلاعیه‌هایی را بر فراز پایتخت گواتمالا فرومی‌ریختند و در آنها خواستار آن بودند که یا آربنز استعفا دهد یا اینکه اماکن مختلف شهر را بمباران خواهند کرد. البته ارتش کوچک آرماس نتوانست ارتش گواتمالا را تحت کنترل خود دربیاورد، بلکه آربنز وحشت‌زده از ترس حملات‌هوایی‌ به سفارت مکزیک پناهنده شد و روز ۲۷ ژوئن از مقام خود استعفا داد(برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: بلوم،۱۳۷۶،۱۲۱-۱۳۶،Theoharis,2006; Nutter,2000:12-14; Rositzke, 1977:174-175;Turner, 2006: 196-197 ).
سازمان سیا و سیاست‌خارجی آمریکا نسبت به کوبا
اقدامات سازمان سیا در راستای سیاست‌خارجی آمریکا دررابطه با کوبا پس از جنگ‌جهانی دوم، شامل تمام نقش‌هایی می‌شود که یک سازمان اطلاعاتی می‌تواند در سیاست‌خارجی ایفا نماید. مورد کوبا، نمونه‌ای است که هم شامل نقش عملیات‌پنهان(ماجرای خلیج‌خوکها) و هم‌ نقش پشتیبانی اطلاعاتی از سیاست‌خارجی(بحران موشکی کوبا) می‌باشد.
پس از انقلاب کوبا و به قدرت رسیدن کاسترو، با توجه به گرایش‌های کمونیستی کاسترو، دولت آیزنهاور به این نتیجه رسید که انقلاب کوبا برای آمریکا قابل پذیرش نیست و باید جلوی گسترش آن به سایر کشورهای آمریکای لاتین را گرفت. از نظر رهبران آمریکا وجود دولتی کمونیستی و انقلابی در همسایگی این کشور که روابط روبه‌گسترشی با شوروی داشت، از لحاظ سیاسی و نظامی قابل تحمل نبود (بلوم،۱۳۷۶، ۳۰۷؛ Rositzke, 1977: 176).
بعد از انقلاب کاسترو، تعداد قابل توجهی از شهروندان کوبایی به علت مخالفت با ایده‌های کاسترو، کوبا را ترک کردند و به آمریکا پناهنده شدند. این وضعیت به سرعت ایده‌ کمک ‌به پناهندگان کوبایی برای بازگشت به خانه و براندازی کاسترو را در ذهن برخی از سیاست‌مداران آمریکایی انداخت و سرانجام منجر به طراحی و اجرای عملیاتی با نام زاپاتا شد(Turner, 2006: 12).
در اواسط آوریل ۱۹۵۹ تنها ۴ماه پس از پیروزی کاسترو در مبارزه علیه باتیستا، کاسترو به دعوت انجمن‌ سردبیران ‌روزنامه‌های آمریکایی، به آمریکا مسافرت کرد. طی این سفر که با برنامه‌های جذابی برای کاسترو همراه بود، ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور با کاسترو دیدار کرد. نیکسون پس از دیدار با کاسترو به این نتیجه رسید که او یک رهبر‌ کمونیست است و باید برای خلاص شدن از مشکلات بعدی ناشی از ایجاد یک کشور کمونیستی در همسایگی آمریکا، هر چه سریعتر اقدامی علیه او انجام شود(Ameringer, 1990: 272).
تقریبا یک سال بعد از این سفر، روابط کوبا و آمریکا متشنج شد و کاسترو روابط خود با خروشچف را تقویت کرد. بدین ترتیب در ۱۷ مارس ۱۹۶۰ آیزنهاور به آلن دالس دستور داد تا مقدمات تشکیل یک نیروی نظامی ضد کاسترو از پناهندگان درتبعید کوبایی با هدف انجام اقدام نظامی علیه کاسترو تشکیل شود(Rositzke, 1977:176; Immerman,2006; Ameringer, 1990:272; Daugherty, 2004: 145). حمله به کوبا توسط پناهندگان کوبایی با این پیش‌فرض طراحی شد که مردم کوبا با شروع حمله، از مهاجمان حمایت می‌کنند و به آنها خواهند پیوست(بلوم، ۱۳۷۶، ۳۱۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:41:00 ق.ظ ]




خونخواهی عثمان برای کسانیکه بعد از حکومت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به اهداف خود نرسیدند، فقط یک بهانه بود تا بوسیلۀ آن بتوانند بیعت خود را بشکنند. همانطور که در بخش قبل اشاره شد طلحه و زبیر بعد از آنکه به حکومت بصره و کوفه که در آرزویش بودند نرسیدند، عَلَم خونخواهی عثمان را به پا کردند، در صورتیکه هر دوی آنها در قتل عثمان نقش اساسی داشتند. معاویه هم به همین بهانه با حضرت (علیه السّلام) بیعت نکرد و هرکس هم که در حکومت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) منافعش به خطر افتاد به همین بهانه به معاویه پیوست. اما در این میان عثمانی مذهب‏هایی که ابتدا با حضرت (علیه السّلام) بیعت کرده‏بودند بر اثر جوسازی‏هایی که توسط دشمنان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) صورت گرفت، بیعت خود را شکستند. در صورتیکه آنها همان کسانی بودند که به خلیفه قبلی با آن همه بی‏عدالتی وفادار ماندند ولی به امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، که سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را احیاء کرد پشت کردند. ماجرای این افراد را به تفصیل می‏آوریم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴.۲.۱. ابوبردهبن عوف ازدی:
بعد از جنگ جمل زمانیکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) وارد کوفه شد خطبه ای در مذمت پیمان شکنان ایراد کرد، بعد از آن ابوبردهبن عوف ازدی که در جنگ جمل شرکت نکرده بود، برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین ! کشتگان اطراف عایشه و طلحه و زبیر برای چه کشته شدند؟ امام علی(علیه السلام) فرمود: برای این کشته شدند که شیعیان من و کارگزاران مرا کشتند و ربیعه عدوی را با جمعی از مسلمانان به قتل رساندند و گفتند ما بیعت شما را می‏شکنیم چنان که شما پیمان عثمان را شکستید. سپاهیان من نیز حمله بردند و آنها را کشتند. من از آنها خواستم قاتلان یارانم را به من تحویل دهند ولی آنها خودداری کردند و با من جنگیدند، در حالیکه بیعت من و خونهای نزدیک به هزار مرد از شیعیانم در گردن آنها بود، به همین جهت من هم با آنها جنگیدم. آیا تو در این مورد شک داری؟ ابوبرده گفت قبلا در شک بودم ولی اکنون برایم روشن شد که تو بر حق هستی. ابوبرده قبلا طرفدار عثمان بود، اما در جنگ صفین همراه امام بود ولی بعد از بازگشت با معاویه مکاتبه کرد .و در آخر هم مورد تفقد معاویه قرار گرفت.[۱۹۳]
۴.۲.۲. نعمان بن بشیر انصارى و ابو هریره:
معاویه، نعمان بن بشیر انصارى و ابو هریره را نزد امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) فرستاد تا از او بخواهند قاتلان عثمان را به معاویه تسلیم کند، تا معاویه آنها را بکشد و غائله تمام گردد. معاویه از این کار قصد داشت که مردم شام را بفریبد و به آنها بقبولاند که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) قاتلان عثمان را پناه داده است و از آنها حمایت می‏کند، که این خود بهانه‏ای باشد برای بیعت نکردن و جنگ با امیرالمؤمنین (علیه السّلام). ابوهریره و نعمان نزد امام على (علیه السّلام) آمدند و گفتند: یا اباالحسن خداوند در اسلام براى تو فضیلت و شرافت قرار داده است، تو پسر عم رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هستی، پسر عمویت معاویه ما را نزد شما فرستاده و مى‏خواهد کارى کند که این جنگ خاتمه یابد، و اوضاع و احوال آرام شود و بین شما صلح برقرار شود. قاتلان عثمان را به معاویه تحویل بده، تا او قاتلان پسر عموی خود را بکشد، تا جامعه از فتنه و آشوب در امان بماند. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) رو به نعمان پاسخ داد: تو گمان می‏کنی از قبیلۀ خود بیشتر هدایت شده‏ای؟ گفت: خیر. حضرت (علیه السلام) فرمود: همه انصار از من پیروى مى‏کنند، مگر گروهى اندک که سه و یا چهار نفر مى‏باشند، وتو هم یکى از آنها مى‏باشید، نعمان گفت: من آمده‏ام تا در خدمت شما باشم. معاویه از من خواست تا پیام او را به شما برسانم و من امیدوار بودم که وسیله‏اى فراهم شود تا در محضر تو حاضر شوم، و در جوار تو قرار گیرم، من مى‏خواستم خداوند بین شما صلح و سازش برقرار کند، و اگر نظر شما غیر از این ‏باشد من در خدمت شما خواهم بود، و از شما جدا نخواهم شد، و هر جا بروید با شما همراهى خواهم کرد. نعمان مدتی در کوفه ماند امّا ابوهریره به شام رفت و جریان را برای معاویه تعریف کرد. معاویه به او گفت: هر چه از على شنیده‏اى براى مردم بگو، او هم رفت و جریان را براى مردم شام تعریف کرد، و اینچنین بسیاری از مردم شام نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بدبین شدند. اما نعمان بن بشیر بعد از آنکه چند ماه در کوفه اقامت کرد، فرار کرد و به عین التمر رفت، مالک بن کعب ارحبى، که والی امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) در عین التمر بود او را گرفت و حبس کرد. مالک از او پرسید براى چه به اینجا آمده‏اى؟ گفت: من از طرف معاویه براى على پیامى داشتم و اکنون پس از رساندن پیام در نظر دارم به شام برگردم، مالک او را حبس کرد و گفت من جریان را براى حضرت على (علیه السلام) خواهم نوشت تا در این باره دستور دهد. نعمان از این جریان سخت ناراحت شد و از اینکه قرار است جریان به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اطلاع داده شود، سخت به وحشت افتاد. زیرا او به امام على (علیه السّلام) گفته بود که در کوفه خواهد ماند و براى اقامت به اینجا آمده‏است. نعمان هنگامى که دید گرفتار شده است دنبال قرظه بن کعب انصارى که در اطراف عین التمر مالیات و صدقات براى حضرت على (علیه السلام) جمع مى‏کرد، فرستاد و از او خواست که به او کمک کند او هم شتابان آمد و به مالک بن کعب گفت او را رها کن. مالک گفت: اى قرظه از خداوند بترس و درباره این مرد سخن نگو و از او حمایت نکن او اگر از عابدان انصار ‏است، چگونه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را ترک مى‏کند، و نزد امیر منافقان مى‏رود ولى قرظه او را وادار کرد تا نعمان را رها کند. بالاخره مالک راضی شد و گفت: اى مرد، امروز و امشب و فردا مهلت دارى و اگر بعد از این تو را در این اطراف مشاهده کنم گردنت را خواهم زد نعمان به سرعت از آنجا دور شد، و خود را نجات داد. بعد از این نعمان بن بشیر انصارى همواره از معاویه طرفدارى مى‏کرد و با حضرت على (علیه السلام) ستیز داشت و از قاتلان عثمان بدگوئى مى‏کرد و آنها را تعقیب مى‏نمود. در زمان معاویه هم والی کوفه و سپس حاکم حمص شد.[۱۹۴]
۴.۲.۳ پیمان شکنی اهل یمن:
مردم یمن با امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) بیعت کرده بودند، ولى در باطن با حضرت مخالف بودند، عامل حضرت (علیه السّلام) در آن زمان عبید الله بن عباس بود، و در جند هم سعید بن نمران حکومت مى‏کرد، بعد از آن که مردم عراق با آن حضرت به مخالفت برخاستند، و محمد بن ابى بکر در مصر کشته شد، و شامیان به اطراف و نواحى حمله کردند، آنها هم به خروش آمدند و علیه امام اجتماعاتى بوجود آوردند و سخنرانیهائى نمودند و مردم را براى گرفتن خون عثمان دعوت کردند. آنها از دادن صدقات و اموال به بیت المال خوددارى نمودند و مخالفت خود را آشکار کردند. به همین دلیل عبید الله بن عباس و سعید بن نمران نامه ای به امام على (علیه السّلام) نوشتند و در آن ذکر کردند: «پیروان عثمان علیه ما شوریده‏اند، و آشکارا مى‏گویند که کار معاویه محکم شده و اکثر مردم دنبال او رفته‏اند، ما با آنها مقابله کردیم، اما این مقابله آنها را با هم متحد کرد، و از هر سو به ما حمله ور شدند، گروهى هم در اینجا بخاطر اینکه حقوق واجبه خداوند را ندهند و مالیات خود را نپردازند به آنها پیوستند و از آنها یارى مى‏کنند، در صورتى که تاکنون حقوق را مى‏پرداختند. کسى از آنها غیر از حق مطالبه نمى‏کرد، ولى شیطان بر آنها مسلط شد و آنان را از راه بیرون کرد، ما اکنون در سلامتى هستیم، ولى آنها از شما دور شده‏اند. ما اگر بخواهیم با آنها به مقابله برخیزیم باید به ما امر کنید، و دستورات لازم را بدهید خداوند امیرالمؤمنین را عزّت دهد، و او را مؤید بدارد، و در همه کارها کمک نماید.» امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) هم در پاسخ نوشت:‏ « نامه شما به دست من رسید، و در آن متذکر شده‏اید که این جماعت خروج کرده‏اند شما آن جماعت کوچک را بزرگ مى‏شمارید، و عدد اندک آنان را زیاد جلوه مى‏دهید. من مى‏دانم که ترس و وحشت شما از دشمن و کوچک کردن خودتان در مقابل آن جماعت و عدم اتحاد و سوء تدبیر و نبودن یک فکر منظم موجب شده است تا اوضاع و احوال چنین شود و محیط به آشوب و عدم نظم کشانیده گردد. سستى و عدم کارائى شما موجب گردید که خوابیده‏ها بیدار شوند و نسبت به شما جرأت پیدا کنند. اکنون فرستاده من به طرف شما مى‏آید و شما به سوى آنها حرکت کنید و نامه مرا براى آنها بخوانید، و آن جماعت را به تقوى و پرهیزگارى دعوت کنید، اگر اجابت کردند ما خدا را سپاس مى‏گوئیم، و از آنها قبول مى‏کنیم، و اگر جنگ کردند ما هم از خداوند یارى مى‏خواهیم، و با آنان جنگ خواهیم کرد، خداوند خیانت کاران را دوست نمى‏دارد.»
سپس امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) یزید بن قیس ارحبى را فراخواند و به او گفت: خویشاوندانت در یمن پیمان شکنی کرده‏اند. او گفت: یا امیرالمؤمنین من به قوم خود حسن ظن دارم، و آنها از شما اطاعت مى‏کنند اکنون اگر مایل هستید من به طرف آنها مى‏روم، و اگر میل دارید نامه‏اى براى آنان بنویسید تا آنها جواب دهند. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) نامه ای براى اهل یمن نوشت: «این نامه‏اى است از بنده خدا على امیرمؤمنان براى کسانى که در جند و صنعاء مکر و فریب کرده و راه شقاق را در پیش گرفته‏اند، ستایش مى‏کنم خدائى را که حکم او را نمى‏توان رد کرد و هر چه اراده کند انجام مى‏گیرد، و کسى قدرت ندارد جلوى عذاب او را بر ستمکاران بگیرد. به من اطلاع داده ‏اند که شما دور همدیگر را گرفته‏اید و راه مخالفت آغاز کرده‏اید، و از دین خود روى گردان شده‏اید، شما که بیعت کرده بودید، و اطاعت مى‏کردید، اکنون عهد و بیعت خود را شکسته‏اید، و حمله را شروع کرده‏اید، من از مردان عاقل و آگاه که اهل دیانت و ورع مى‏باشند در مورد شما سؤال کردم. در مورد افکار و نیات شما بررسى نمودم معلوم شد شما در این جا عذر موجهى ندارید و سخن قابل قبولى که بتوان به آن توجه کرد، در نزد شما نیست، برهانى نمى‏توانید درباره کارهاى خود ارائه دهید، اینکه که فرستاده من نزد شما مى‏آید، از هم متفرق شوید و به منازل خود بروید در این صورت شما را عفو مى‏کنم.اگر به خانه‏هاى خود مراجعت نمودید و بار دیگر اطاعت کردید، از نادانان شما گذشت خواهم کرد و از حریم شما دفاع خواهم نمود، و عدالت را در میان شما بسط خواهم داد، و به کتاب خدا عمل خواهم نمود و اگر گوش به سخنان من ندهید، آماده باشید که لشگر به طرف شما خواهم فرستاد تا اساس و پایه‏هاى شما را درهم بکوبد. آن لشگر مأمور است طاغیان و عاصیان را سرکوب کند و آنها را خرد نماید، همانگونه که دانه‏هاى گندم در آسیاب‏ها خورد مى‏گردند، هر کس نیکى کند، نیکى به خودش بر مى‏گردد و هر کس بد نماید به خودش عاید مى‏شود و خداوند به هیچ کس از بندگانش ستم نمى‏کند باید خدا را سپاس گویند و خویشتن را ملامت کنند.»
یکى از افراد قبیله همدان به نام حسین بن نوف بن عبید نامه را به یمن برد و براى مردم قرائت کرد، این خبر در میان طرفداران عثمان شایع شد آنها گفتند: ما در صورتی اطاعت مى‏کنیم و به سخنان شما گوش مى‏دهیم که عبید الله و سعید را عزل کنید.
حسین بن نوف گفت: «هنگامى که من از کوفه بیرون می آمدم، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اراده کرده بود یزید بن قیس ارحبى را با لشگر انبوهى به این طرف بفرستد، ولى او منتظر است تا از شما خبرى برسد و اگر مخالفت کنید، آن لشگر خواهد آمد.»
گروهی از اکابر و اشراف و مشاهیر بعد از گفتگو با هم به حسین بن نوف گفتند: برو و بیش از این ما را به اطاعت على (علیه السّلام) مخوان که ما با على (علیه السّلام) همراهی نخواهیم کرد چون ما هنوز بر سر بیعت و اطاعت عثمانیم؛ اگر می‏خواهی لشکری بفرست که حکم میان ما و تو شمشیر است.
بعد از این نامه‏اى به معاویه نوشتند به این مضمون: «على ابن ابیطالب (علیه السّلام) به ما نامه‏ای نوشته است و حسین بن نوف را نزد ما فرستاده و ما را به اطاعت خویش فرا خوانده و تهدید کرده اگر اطاعت نکنید، لشکری برای جنگ با شما می‏فرستم. منتظریم برای ما شخصی را بفرستى که بتواند جان و مال ما را حفظ نماید و ما را از تعرّض لشکر عراق محافظت کند. ولی اگر دست حمایت از ما باز دارى، ما به ناچار کسی را نزد على ابن ابیطالب (علیه السّلام) می‏فرستیم و از گناه خویش عذر می‏خواهیم. در این کار تعجیل کن و الّا عن قریب لشکر عراق بر سر ما می‏تازد. و السّلام.»
هنگامیکه معاویه فهمید گروهى در صنعاء از عثمان پشتیبانى مى‏کنند و کشته شدن او را بزرگ مى‏دانند ولى کسى نیست که از آنها حمایت کند و براى آنها نظام و تشکیلاتى درست کند، بسر بن ابی ارطاه، که مردى قسى القلب و خون ریز و بى‏رحم بود را نزد خود فرا خواند و به او دستور داد تا از طریق حجاز و مدینه و مکه به یمن برود، معاویه به او گفت: بدان که اهل یمن با على ابن ابیطالب (علیه السّلام) مخالفت کرده‏اند. به جانب یمن برو. اگر به شهرى وارد شدی که مردم از على اطاعت مى‏کنند، با زبان آنها را به طرف ما دعوت کن و به آنها اعلام نما که راه نجات تنها در اطاعت از ما مى‏باشد، اگر آنها بیعت و اطاعت نکردند همه را قتل عام کن. بسر بن ارطاه در مسیر خود به یمن بسیاری از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را قتل عام کرد. او همچنان پیش رفت تا به صنعاء رسید. عبید الله بن عباس والى آنجا فرار کرد و عمرو بن اراکه را به جاى خود گذاشت، بسر هم او را گرفت و گردنش را زد، و دو کودک عبید الله را در راه صنعاء سر برید.
ابن قیس بن زراره شاذى همدانى خدمت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) آمد و او را از جریان بسر آگاه کرد، امام على (علیه السلام) مردم را دعوت کرد تا به طرف بسر بروند، ولى مردم کوفه که دیگر از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اطاعت نمی‏کردند, از رفتن به یمن خوددارى کردند، حضرت على (علیه السّلام) فرمود: آیا مى‏خواهید من با یک گروه از جنگجویان دنبال جنگجویان را بگیرم و به بیابان‏ها و کوه‏ها بروم. به خداوند سوگند صاحبان عقل و اندیشه از میان شما رفتند، و اشخاص با فضیلت از جامه رخت بربستند، کسانى که هر گاه دعوت مى‏شدند اجابت مى‏کردند، و هر امرى که به آنها مى‏شد اطاعت مى‏نمودند، من در نظر گرفته‏ام از میان شما بروم، و دیگر از شما یارى نخواهم. در این هنگام جاریه بن قدامه برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین من به طرف آنها می‏روم و آنها را از آن مناطق دور مى‏کنم، امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) فرمود: به جان خودم سوگند تو نفسى پاک و نیتى نیکو دارى و عشیره‏ات هم شایسته هستند. حضرت (علیه السّلام) دو هزار نفر با او همراه کردند، و به او امر کردند دو هزار نفر هم از بصره بردارد خودش نیز همراه جاریه بیرون شد و او را مشایعت کرد و گفت: «از خداوند بترس و مسلمانى را تحقیر نکن و از ذمى‏ها هم دست بازدار، به اموال و فرزندان و چهارپایان مردم دست نبر، اگر چه پیاده حرکت کنى و نماز را هم در وقت خودش ادا کن.»
جاریه از کوفه بیرون رفت و به طرف بصره حرکت کرد و در آنجا دو هزار نفر به او ملحق شدند و بعد راه حجاز را در پیش گرفت تا وارد یمن شد، او در بین راه مال کسى را نگرفت و احدى را نکشت مگر گروهى را که در یمن مرتد شده بودند. هنگامیکه جاریه به یمن رسید بسر به طرف منازل بنى تمیم رهسپار شده بود، جاریه به تعقیب او پرداخت، اما در مسیر جرش بود که امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به شهادت رسید.[۱۹۵]
۴.۲.۴. جریربن عبدالله بجلی:
ثقفی در کتاب الغارات خود آورده است که جریر بن عبد الله بجلى و حنظله کاتب از کوفه بیرون رفتند و در قرقیساء سکونت کردند، و گفتند در شهرى که عثمان را نکوهش‏ می‏کنند زندگی نخواهیم کرد.[۱۹۶] حال بررسی می‏کنیم که جریر چه کسی بوده است و چه زمانی با امام علی (علیه السّلام) بیعت کرده است و نقشش در حکومت حضرت (علیه السّلام) چه بوده است.
جریر در ماه رمضان سال دهم هجرت، به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید و مسلمان شد و با ایشان بیعت کرد. جریر زیبا روى و سپید چهره بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد او فرموده بود: گویى فرشته بر چهره‏اش دست کشیده است. عمر بن خطاب در مورد او می‏گفت : جریر یوسف این امت است. بسیار بلند قامت بود و معمولا ریش خود را هنگام شب با زعفران خضاب مى‏کرد و صبح آن را مى‏شست و رنگى زرین بر آن باقى مى‏ماند.[۱۹۷] در زمان عثمان جریر حاکم همدان بود؛ بعد از آنکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از جنگ جمل برگشت و در کوفه مستقر شد، برای کارگزاران شهرها نامه نوشت. از جمله نامه‏ای با این مضمون به عبدالله بن جریر جبلی نوشت:
«خداوند در وضع مردمى دگرگونی پدید نیاورد مگر آنکه آنان خود، خویشتن را دگرگون کنند، و هرگاه خداوند براى قومى به واسطه اعمالشان اراده عذاب فرماید، هیچ راه دفاعى براى آن نخواهد بود و براى آنان هیچکس جز خداوند را یاراى آنکه آن بلا را برگرداند نیست.[۱۹۸] تو را آگاه مى‏کنم از زمانى که قصد لشکرهاى طلحه و زبیر کردیم و آنها بیعت مرا شکستند و آنچه نسبت به کارگزار من ، عثمان بن حنیف کردند. من از مدینه همراه مهاجران و انصار حرکت کردم و چون به عذیب رسیدم پسرم حسن و عبدالله بن عباس و عمار بن یاسر و قیس بن سعد بن عباده را نزد مردم کوفه فرستادم و از آنان خواستم حرکت کنند. آنها پذیرفتند و آمدند و همراه ایشان حرکت کردم تا کنار بصره فرو آمدم . ابتدا در دعوت ایشان حجت را تمام کردم و لغزش آنها را بخشیدم و ایشان را به رعایت عهد و بیعت فرا خواندم و سوگندشان دادم ، ولى آنان هیچ چیز جز جنگ با مرا نپذیرفتند و من از خداوند بر علیه آنان یارى خواستم. گروهى کشته شدند و دیگران پشت به جنگ کردند و به شهر خود گریختند و از من همان چیزى را خواستند که من پیش از شروع جنگ از ایشان خواسته بودم. من هم عافیت را پذیرفتم و شمشیر از ایشان برداشتم و عبدالله بن عباس را به فرماندارى ایشان گماشتم و به کوفه آمدم و اکنون زحر بن قیس را پیش تو فرستادم و هر چه مى خواهى از او بپرس و السلام .»
هنگامیکه جریر نامۀ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را خواند در حضور جمع ایستاد و گفت: اى مردم، این نامه امیرمؤمنان على بن ابى طالب (علیه السّلام) است، او در دین و دنیا امین است و کارش با دشمن چنان گذشته است و ما خدا را بر آن سپاسگزاریم و پیش کسوتان با سابقه، از مهاجران و انصار و تابعان، به نیکى با او بیعت کردند. و اگر مسئله خلافت میان مسلمانان به شور نهاده شود او از همه کس سزاوارتر است. به راستى دوام و بقاى ما به حفظ جماعت و یگانگى است و فنا و نابودى ما، در پراکندگى و جدایى است. على (علیه السّلام) تا هنگامى که شما راست و پایدار باشید بر حق بر شما است و هرگاه به کژى گرایش پیدا کنید کژى شما را راست خواهد کرد.
مردم گفتند: گوش به فرمانیم و بر این کار راضى و خشنودیم. جریر پاسخ نامه امام على (علیه السلام) را نوشت و فرمانبردارى خود و قومش را اعلام کرد. سپس جریر از همدان به سوی کوفه روانه شد و حضور امیرالمؤمنین على (علیه السلام) رسید و با او بیعت کرد و مانند دیگر مردم به فرمانبردارى از على و التزام امر او درآمد.[۱۹۹]جریر با اشعث دوستی قدیمی داشت ، بعد از آنکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) برای اشعث نامه نوشت و او را به بیعت دعوت کرد، جریر هم به او نامه نوشت و او را در جریان بیعت خود با امیرالمؤمنین (علیه السّلام) گذاشت.
زمانی جریر نزد امیرالمومنین (علیه السّلام) آمد، که آن حضرت (علیه السّلام) با یاران خود مشورت می‏کرد که با معاویه چه برخوردی کند و چگونه از او بیعت بگیرد. جریر گفت: مرا نزد معاویه بفرست، زیرا او سخن مرا مى‏پذیرد و هنوز با من دوستى دارد، نزدش مى‏روم و از او مى‏خواهم که به اطاعت تو گردن نهد و به حق به تو بپیوندد، به این شرط که تا وقتى گوش به فرمان خدا دارد و از قرآن پیروى مى‏کند فرماندارى از فرمانداران و کارگزارى از کارگزاران تو باشد. من مردم شام را نیز به قبول ولایت و اطاعت از تو دعوت می‏کنم، زیرا بیشتر آنان از قوم من و اهل سرزمین من هستند و امیدوارم که سخن من را گوش بدهند.
امّا مالک اشتر به امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) گفت: او را به شام نفرست و سخنش را باور نکن که به خدا سوگند تردید ندارم که او دلش با آنان است و نیتش با بنی امّیه یکسان. امام على (علیه السّلام) به مالک فرمود: مهلتش بده تا ببینیم از دست او چه نتیجه‏اى عاید ما مى‏شود.
حضرت على (علیه السلام) او را مأمور رساندن پیغامش به شام کرد و هنگام اعزام به او گفت: همانطور که مى‏بینى پیرامون من از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که مردمى دیندار و صاحب‏نظرند بسیارند، ولی من تو را به سبب گفته پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) که در حقت‏ فرمود: «همانا تو از بهترین مردم یمنى» بر همۀ آنان برگزیدم. نامه مرا به معاویه برسان، اگر او هم چون دیگر مسلمانان به راه آمد، چه بهتر. در غیر اینصورت او را از نتیجه وخیم پیمان‏شکنى و گردنکشى آگاه کن و به او هشدار بده و بفهمان که نه من راضیم او فرماندار باشد و نه توده مردم به خلافت او تن خواهند داد.
جریر به سوی شام روانه شد و نزد معاویه رفت، هنگامیکه بر او وارد شد، خدا را سپاس و ستایش کرد و گفت: « اى معاویه، به راستى اینک مردم دو حرم مکه و مدینه، و اهالى دو شهر بصره و کوفه، و مردم حجاز و یمن و مصر و عروض و عمان و بحرین و یمامه به فرمان پسر عمت گردن نهاده و بر سرورى او اتفاق کرده‏اند و با او بیعت کرده‏اند. جز اهالى این شهر که تو خود را حاکم آن کردی. کسی از اطاعت او بیرون نمانده و اگر او از سرزمین خود سیلابى روان کند همگى شما را غرق خواهد. اکنون من نزد تو آمده‏ام تا به آنچه خرد و سعادت حکم مى‏کند، دعوتت کنم و به بیعت کردن با چنین بزرگمردى فراخوانمت».
سپس نامه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را به وى تسلیم کرد. معاویه پس از صحبت‏های جریر و خواندن نامه امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) به جریر گفت: منتظر باش، من هم باید در این کار تأمل کنم و با اطرافیانم در این ‏مورد مشورت کنم. ولی معاویه با حیله و تزویر وامروز و فردا کردن جریر را در شام نگاه داشت وبه او پاسخ مشخصی نداد. معاویه در این فرصتی که به‏دست آورده‏بود، با سران شهرهای مختلف به مذاکره و مکاتبه پرداخت، تا بتواند حمایت آنان را برای جنگ با امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به بهانه خونخواهی عثمان و اینکه قاتلان عثمان نزد علی (علیه السّلام) هستند، جلب کند. در این بین، به عمروعاص هم نامه نوشت و او را به همکاری با خود فراخواند و به او وعده حکومت مصر را در صورت پیروزی علیه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را داد. بنابراین معاویه با اتلاف وقت، جریر را نزد خود نگاه داشت و نیروهای خود را تقویت کرد و مردم شام را برای خونخواهی عثمان یک صدا کرد.
بعد از آنکه جریر در بازگشت خود از شام تأخیر کرد، مردم او را متهم به گرایش و سازش با معاویه کردند ولی امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) گفت: «من براى جریر مهلتى تعیین کردم که تا آن زمان باید نزد من بازگردد، مگر آنکه فریب خورده یا نافرمان شده باشد!» ولى بعد از آنکه جریر در زمان تعیین شده هم بازنگشت، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نامه ای با این مضمون برای او نوشت:
«هنگامیکه این نامه به دست تو می‏رسد، معاویه را به روشنگویى وادار کن و قاطعانه از او حجت بگیر، او را میان جنگى ویرانگر و یا صلحى سعادت‏آور مخیّرش کن، اگر جنگ را برگزید، به پیمانشکنى هشدارش ده و اگر صلح را اختیار کرد، بیعتش را قبول کن.» جریر، معاویه را از مضمون نامۀ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) مطلع کرد. ولی معاویه باز هم از جریر مهلت خواست. هنگامیکه معاویه توانست بیعت مردم شام را بگیرد به جریر گفت: به مولایت ملحق شو. سپس خود نامه‏ای مبنی بر آمادگی به جنگ به ایشان نوشت.
هنگامیکه جریر نزد امام على (علیه السّلام) بازگشت، مردم سخنان بسیارى مبنى بر سازش او با معاویه گفتند، جریر و اشتر نزد حضرت على (علیه السلام) آمدند. اشتر گفت: به خدا سوگند، اى امیرمؤمنان اگر مرا نزد معاویه فرستاده بودى از این شخص برایت بهتر بودم. جریر گفت: به خدا سوگند اگر تو نزدشان مى‏رفتى بى‏گمان تو را مى‏کشتند. آنان ادعا مى‏کنند تو از قاتلان عثمانى.
اشتر گفت: اى جریر، به خدا اگر من نزدش رفته بودم در پاسخ دادنش کم نمی‏آوردم و مذاکره و مجاب کردن او برای من دشوار نبود و معاویه را در موقعیّتی قرار می‏دادم که فرصت اندیشه نداشته باشد. جریر گفت: اگر اینچنین است اکنون نزدش برو. مالک گفت: اکنون که تو کار را خراب کرده‏ای و شر بوجود آوردی؟ سپس رو به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت: اى امیرمؤمنان! آیا من از این که جریر را به شام بفرستى منعت نکرده بودم، و از دشمنى و بدخواهى او آگاهت نکرده بودم؟
آنگاه با درشتی خطاب به جریر گفت: اى مرد بجیلى، عثمان دینت را در برابر حکومت همدان از تو خرید، به خدا سوگند تو شایستۀ آن نیستی که زنده بر روى زمین راه بروى. تو نزد آنان رفتى تا راه پیوستن خود را با آنها هموار کنى و امتیازی نزد آنها برای خودت کسب کنی، سپس از پیش آنان نزد ما آمدى که ما را از صلابت آنها بترسانى. به خدا سوگند که تو خود از آنانى، و تمام تلاشت به سود آنها است. ایکاش امیرمؤمنان نظر مرا در حق تو مى‏پذیرفت و تو و امثال تو را به زندان می‏انداخت که از آن بیرون نیایید، تا این مسائل روشن شود و خدا ستمگران را هلاک کند. جریر پاسخ داد: به خدا، دوست داشتم که تو به جاى من فرستاده مى‏شدى، که به خدا سوگند در آن صورت زنده برنمى‏گشتى.
بعد از این ماجرا جریر و چندی از افراد قومش از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) جدا شدند و به قرقیسیا رفتند و آنجا سکونت کردند. حضرت علی (علیه السّلام) هم وقتی از ماجرا خبردار شد، دستور داد تا خانه اش را ویران کنند.[۲۰۰]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به جریر بن عبدالله دو لنگه کفش از کفشهاى خود را داد و به او فرمود: از این دو نگهدارى کن و مراقبت کن. زیرا از بین رفتن این دو، مایه از میان رفتن دین توست . در جنگ جمل یک لنگه از آن کفشها گم شد و هنگامى که امام على (علیه السّلام) او را نزد معاویه فرستاد، یکى دیگر هم گم شد و بعد از آن بود که جریر از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) جدا شد و از شرکت در جنگ کناره گرفت.[۲۰۱]
۴.۲.۵. وائل بن حجر حضرمی:
وائل بن حجر بن سعد بن مسروق بن وائل حضرمی از مردم منطقه حضرموت است. پدرش از پادشاهان حضرموت بوده و خودش نیز مردی معروف و از پادشاهان حضرموت به شمار می­رود. او در مدینه به حضور رسول اکرم (صلّى الله علیه و آله) رسید، قبل از اینکه او به مدینه برسد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را از آمدن او مطلع کرده بود. هنگامیکه به مدینه رسید، رسول اکرم (صلّى الله علیه و آله) او را مورد احترام قرار داد و در کنار خود نشانید، او بعد از اینکه مسلمان شد از طرف پیامبر والى حضرموت شد و زکات آن منطقه را جمع می‏کرد.[۲۰۲]
وائل عثمانی مذهب بود. هنگامیکه حضرت علی (علیه السّلام) به حکومت رسید، با ایشان بیعت کرد، وائل بن حجر در کوفه نزد امام على (علیه السّلام) بود، ولی در باطن از عثمان طرفدارى مى‏کرد، در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) جنگید و پرچمدار حضرموت در این جنگ بود. اما بعد از جنگ صفین، در یکى از روزها به حضرت على (علیه السّلام) گفت: اجازه دهید من به شهر خود برگردم و کارهاى خود را در آنجا اصلاح کنم، و بعد انشاء الله بار دیگر به کوفه بر مى‏گردم و در نزد شما خواهم بود.
هنگامیکه وائل به حضرموت رسید، بسربن ارطاه نمایندۀ غارتگر و جنایتکار معاویه در راه صنعا بود که وائل به او نوشت: نیمى از مردمان حضرموت پیروان عثمان مى‏باشند. به این طرف بیائید کسى در این جا نیست که مقابل شما را بگیرد. بنابراین بسر به طرف حضرموت حرکت کرد و هنگامیکه به حضرموت رسید، وائل بن حجر از او استقبال فراوانی کرد و هدایائى به او داد. بسر تحت حمایت وائل توانست شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در حضرموت را قتل عام کند.
امام علی (علیه السّلام) بعد از فهمیدن این جریان، دو فرزند وائل را حبس کرد و نزد خود نگه داشت.[۲۰۳]
۴.۳. جهل .
جهل و حماقت یک عامل بسیار مهم بود برای اینکه افراد زمان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از ایشان اطاعت نکنند و بر اساس میل و اجتهاد خود رفتار کنند و قلب حضرت (علیه السّلام) را بیازارند. گروهی مقدس مآب که هیچگاه جایگاه اصلی امام را درک نکردند و با اتکا به ظواهر دین، نسبت به اتفاقات قضاوت کردند. جهل آنها در حدی بود هیچگاه نفهمیدند باطن دین امام است و فرمان او فصل الخطاب. افرادی که در این بخش می آوریم کسانی هستند که به خاطر جهل و حماقت خود از امام جدا شدند و تأثیرات منفی در اهداف حضرت (علیه السّلام) گذاشتند.
۴.۳.۱. کعب بن سور:
کعب بن سور در زمان عمر به خاطر تیزهوشی که از خود نشان داد، بر مسند قضاوت نشست. در زمان عثمان و ابتدای حکومت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) قاضی بصره بود. در جریان جنگ جمل هنگامیکه سپاه ناکثین به طرف بصره می‏آمدند، تصمیم گرفتند، بزرگان شهر را با خود همراه کنند. بنابراین به کعب بن سور، منذر بن ربیعه و احنف بن قیس نامه نوشتند و از ایشان خواستند که به آنها ملحق شوند. طلحه و زبیر به کعب بن سور چنین نوشتند: «تو از سوى عمر بن خطاب قاضى بودى، همچنین بزرگ بصره و سرور مردم یمن هستى. تو به واسطه آزارهایى که عثمان مى‏دید، خشمناک بودى، پس امروز نیز به واسطه کشته شدن او خشمناک باش. و السلام.»
کعب بن سور هم در جواب طلحه و زبیر چنین نوشت: «ما بر آزارهایى که بر عثمان وارد آمد خشمناک شدیم و دیگران با زبان خود چیزهایى گفتند، دیگرى نیز با شمشیر در این کار وارد شد. اگر عثمان، ظالم کشته شده است ربطى به شما دو نفر ندارد و اگر مظلوم کشته شده است دیگرى از شما سزاوارتر است. اگر کار عثمان براى کسى که شاهد آن بوده است مشکل باشد براى کسى که شاهد و ناظر نبوده است، مشکل‏تر است.»[۲۰۴]
هنگامیکه طلحه و زبیر نتوانستند کعب بن سور را متقاعد کنند که به آنها بپیوندد، عایشه را به ملاقات او فرستادند. عایشه سوار برشترش به اقامتگاه کعب، که بزرگ قبیله اَزْد بود و مقامى نزد مردم یمن داشت، رفت و از او خواست که به آنها ملحق شود. امّا کعب گفت: صلاح نیست که من در این فتنه وارد شوم. امّا عایشه نظر کعب را جلب کرد و کعب فتوا داد: عایشه مادر شما مردم است. از او پیروی کنید. در جنگ هم افسار شتر عایشه را گرفته بود و قرآن می خواند و مردم را به جنگ علیه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) تحریک می‏کرد. سرانجام هم به دست مالک اشتر کشته شد.
بعد از جنگ هنگامیکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به جنازۀ کعب بن سور رسید، فرمود : او را بنشانید، او را نشاندند. امام على (علیه السّلام) خطاب به جسد گفت: «اى کعب بن سور، واى بر تو و بر مادرت! ترا دانشى بود که اى کاش برایت سودمند بود، ولى شیطان گمراهت کرد و ترا به لغزش انداخت و شتابان به آتش برد.»[۲۰۵]
۴.۳.۲. جمعی از قاریان قرآن.
هنگامی که حضرت برای جنگ با معاویه آماده شد، بسیاری از مردم براى عزیمت و جهاد به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پاسخ مثبت دادند. جز یاران عبد الله بن مسعود که عبیده السلمانى و همراهانش نیز با آنان بودند. آنها نزد حضرت (علیه السّلام) آمدند و به او گفتند: ما با تو رهسپار مى‏شویم ولى به لشکرگاه شما نمى‏آییم و خود اردویى جداگانه مى‏زنیم تا کار شما و شامیان را بنگریم و هر گاه دیدیم یکى از دو طرف به کارى که بر او حلال نیست دست می‏زند یا گردنکشى می‎کند و ظلمى از او سر می‏زند، ما بر ضد او وارد جنگ مى‏شویم. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) با پیشنهاد آنها موافقت کرد. امّا عدهّ‏ای دیگر از یاران عبدالله بن مسعود نیز که ربیع بن خثیم نیز با آنان بود و آن روز چهار صد تن مى‏شدند نزد حضرت آمدند و گفتند: اى امیرمؤمنان، ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، در این حق بودن این پیکار شک داریم و نه ما و نه تو و نه دیگر مسلمانان هیچکدام از وجود افرادى که با دشمنان برون مرزى پیکار کنند بى‏نیاز نیستیم، پس ما را در برخى مرزها مأمور کن که به آنجا برویم و در دفاع از مردم آن مناطق با دشمن خارجی بجنگیم، پس امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) آنها را به سمت و ری و قزوین فرستاد. و ربیع بن خثیم ثوری را به فرماندهی این گروه برگزید و اولین پرچم مرزداری را در کوفه به نام او بست . و بعد از این حدود چهار هزار نفر از جنگ با معاویه خودداری کردند و بعد از دریافت مقرری خود به سمت دیلم رهسپار شدند.[۲۰۶]
بیشترین لغزش جمعی از قاریان قرآن، در صفین رخ داد. قاریانی از جمله عبیده سلمانى، علقمه بن قیس نخعى، عبد الله بن عتبه و عامر بن قیس از سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) جدا شدند و به رایزنی بین سپاه امام (علیه السلام) و معاویه پرداختند و بین حق و باطل سرگردان شدند و نتوانستند حق را تشخیص دهند.[۲۰۷]
امّا انحراف اصلی زمانیکه بود که معاویه با نیرنگ عمروعاص جنگ را متوقف کرد و حکمیت قرآن را مطرح کرد. گروهى از قاریان همراه با مسعر بن فدکى و زید بن حصین، که بعد از آن خوارج نامیده شدند، نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفتند و گفتند: اى على (علیه السلام) اکنون که تو را به کتاب خدا دعوت می‏کنند به آنها پاسخ مثبت بده، در غیر اینصورت همانطور که عثمان را کشتیم، تو را نیز مى‏کشیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) پاسخ داد: «واى به حالتان، من نخستین کسى هستم که همه را به قرآن دعوت مى‏کنم و نخستین کسى هستم که به آن پاسخ مى‏دهم، من به این جهت با آنان مى‏جنگم که سر به فرمان قرآن نهند زیرا آنها فرمان و پیمان الهى را شکسته‏اند و کتابش را خوار و رها کرده‏اند. آنان شما نیرنگ مى‏دهند و کسانى نیستند که خواستار واقعى عمل کردن به قرآن باشند.» امّا قاریان کوتاه نیامدند و حضرت علی (علیه السلام) را تحت فشار قرار دادند و خواستار بازگشت مالک اشتر که در یک قدمی پیروزی بر سپاه معاویه بود، شدند.[۲۰۸]
بعد از تحمیل حکمیت بر حضرت (علیه السلام)، باز گروهی از قاریان همراه با اشعث بن قیس و مسعر بن فدکى، حَکَم را هم بر حضرت امیر (علیه السلام) تحمیل کردند و علی رغم میل حضرت (علیه السلام) ابوموسی اشعری به عنوان حکم انتخاب کردند.[۲۰۹] تحمیل شخص نالایقی مثل ابوموسی بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) اثرات جبران ناپذیری را در مسیر تارخ باقی گذاشت که به طور مفصل بحث خواهیم کرد.
۴.۴. نفاق و فرصت طلبی:
بعد از قبول ماجرای حکمیت توسط امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، گروهی با تمسک به این موضوع که حکمیت فقط متعلق به خداست، و امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) نباید زیر بار حکمیت می‏رفت، از ایشان جدا شدند و در تاریخ به خوارج یا مارقین مشهور شدند. با نگاهی به تاریخ متوجه می‏شویم اکثر سران خوارج همان کسانی هستند که حکمیت را به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) تحمیل کردند. بنابراین قبول حکمیت از جانب حضرت (علیه السّلام) برای آنها یک بهانه بود. می‏توان گفت مهم ترین عواملی که باعث شد این افراد از حضرت جدا شوند، علاوه بر عواملی که در بخش های قبل آوردیم؛ یعنی غرق شدن در مادیات و جهل و حماقت، نفاق و فرصت طلبی بود. در حقیقت کسانی که از ابتدای حکومت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) دنبال بهانه‏ای می‏گشتند تا از حضرت (علیه السّلام) جدا شوند و ایمانشان به حضرت (علیه السّلام) خالص نبود، ماجرای حکمیت این فرصت را به آنها داد تا با این بهانه راه خود را از حضرت جدا کنند. افرادی که در ادامه می‏آوریم یا از کسانی هستند که در پیدایش خوارج نقش اساسی داشتند، یا از رهبران خوارج هستند و یا از کسانی هستند که به این گروه پیوستند و یا به بهانه حکمیت از حضرت (علیه السّلام) جدا شدند.
۴.۴.۱. اشعث بن قیس:
نام اصلى اشعث ، معدى کرب بن قیس است و نام پدرش قیس الاشج (شکسته پیشانى ) و چون در یکى از جنگها پیشانى او شکسته بود اشج نامیده مى‎شد. او از مردم یمن و قبیلۀ کنده بود . همیشه موهایش ژولیده بود به همین جهت او را اشعث می‏خواندند. در سال دهم هجری با شصت نفر سواره از قبیلۀ کنده در مدینه خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدند ومسلمان شدند، سپس به یمن بازگشتند. او دوبار به اسارت درآمد یکبار در جاهلیت و یکبار دیگر در اسلام آوردنش. در زمان کفر هنگامیکه بنی‏مراد در یمن قیس اشج را به قتل رساند، اشعث با قبیلۀ خود به خونخواهی پدر رفت ولی به اشتباه وارد قبیلۀ بنی حارث شدند، و طی جنگی چند تن از آنها کشته شدند و اشعث نیز اسیر شد و با پرداخت سه هزار شتر آزاد شد. بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قبیلۀ بنی ولیعه مرتد شدند و از پرداخت زکات ممانعت کردند. ابوبکر زیادبن لبید را به جنگ با مرتدین فرستاد. بنی ولیعه به اشعث پناه بردند و او را امیر خود کردند. زیاد، اشعث را اسیر کرد و نزد ابوبکر برد. اشعث به ابوبکر گفت: من را نکش و در عوض به جنگ با دشمنانت بفرست و خواهرت را به عقد من درآور. ابوبکر هم او را رها کرد و خواهرش ام فروه را به عقد او در آورد. او در جنگ یرموک در مقابل رومیها حضور داشت و در آن جنگ یک چشم خود را از دست داد. سپس به عراق آمد و در جنگهای قادسیه، مدائن، جلولا ونهاوند شرکت کرد وسرانجام در کوفه سکونت کرد. عثمان او را به حکومت آذربایجان منصوب کرد. هنگامیکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به حکومت رسید، نامه‏ای توسط زیاد بن کعب برای او فرستاد و او را به مدینه فرا خواند. مضمون نامه اینچنین است: «ما از تو انتظار داشتیم در بیعت با ما زودتر از دیگران پیش قدم شوی و رغبت داشته باشی. امّا، به سبب سخنانى که از تو به گوش ما رسیده است و حرکاتى که کرده‏اى، تو را دیر فراخواندیم. اما اکنون از گذشته‏هاى تو درگذشتم چون افعال پسندیده که از تو به وجود آمده، اعمال ناپسند تو را محو کرده‏است. بى‏شکّ واقعه حال عثمان را از مهاجر و انصار شنیده‏ای و در خصوص بیعت کردن صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بیعت مردم با من، چیزهایى به آگاهى تو رسیده است. طلحه و زبیر اولین کسانى بودند که با من بیعت کردند، پس از آن بدون این که گناهى کرده باشم بیعت خود را شکستند. ام المؤمنین را به بصره آوردند، من نیز همراه مهاجران و انصار به‏سوى آنان رفتم. آنان را دیدار کردم و از آنان خواستم به جایى که آمده‏اند برگردند. ولى خود دارى کردند. ما قصد عزیمت به شام را داریم. منتظر آمدن تو هستم. هرگاه از مضمون این مکتوب واقف شدی، درآمدن نزد ما تعجیل کن و همراهانت را با خود بیاور و بدان که امارت آذربایجان خاص تو نیست، بلکه امانتى است در دست عمّال و مالى که از آن ولایت حاصل شده، از آن بیت المال است و آن را خازنى و حافظى بیش نیستى، مبادا که در آن تصرف کنی و هر چه به دست آورده ای به بیت المال بسپار. بر من است که از بدترین فرماندهان تو نباشم.» بعد از خواندن نامه اشعث برخاست و چنین گفت: عثمان مرا والى آذربایجان قرار داد، وقتى که او کشته شد آذربایجان همچنان در دست من باقى ماند. مردم با على بیعت کردند. پیروى کردن از او بر ما واجب و لازم است. در خصوص کار او و دشمنانش به شما خبرهایى رسیده است، او در این زمینه، و در آنچه از ما پوشیده است، امین است. امّا بعد از ایراد این صحبت به خانه‏اش بازگشت و آنانى را که مورد اعتماد بودند فرا خواند و گفت: نامه على به دستم رسیده است و وحشت مرا گرفته است، او اموال آذربایجان را از من خواسته است ولی من مى‏خواهم به معاویه بپیوندم. اطرافیان اشعث در پاسخ گفتند: مرگ براى تو بهتر از این است که به معاویه بپیوندی، آیا مى‏خواهى شهر و قوم خود را رها کنى و پیرو شامیان شوى.
سپس جریر بوسیله نامه اشعث را از بیعت خود با امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آگاه کرد. اینچنین شد که اشعث هم به کوفه رفت و با امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) بیعت کرد.[۲۱۰]
اشعث همراه امام علی (علیه السلام) در جنگ صفین شرکت کرد و عهده دار ریاست قبیله «کِنده» بود و فرماندهی جناح راست سپاه امیرالمؤمنین (‏علیه السلام) را بر عهده داشت. بعد از آنکه معاویه به توصیۀ عمروعاص، قرآنها را بر سر نیزه کرد اشعث وعبدالله بن کواء به دیدار حضرت رفتند و خواستار قبول حکمیت شدند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود من از اینها سزاوارترم که حرمت قرآن را نگهدارم . فریب اینها را نخورید پیروزی در یک قدمی ماست. ولی آنها گفتند که ما به خاطر قرآن دست از جنگ بر می داریم، و به حضرت فشار آوردند که باید جنگ متوقف شود. بنابراین حضرت مجبور به قبول حکمیت شد.[۲۱۱] در جریان انتخاب حکم هم اشعث از کسانی بود که ابوموسی اشعری را بر حضرت تحمیل کرد هرچند امیرالمؤمنین (علیه السّلام) با انتخاب ابوموسی مخالف بود ولی اشعث بن قیس، زید بن حصین و مسعر بن فدکی گفتند: ما جز او شخص دیگری را قبول نداریم. بنابراین حضرت مجبور به قبول ابوموسی شد. بعد از ماجرای حکمیت هم اگر چه اشعث رسماً عضو خوارج نبود ولی نقش مهمی در شکل گیری خوارج و ایجاد تفرقه میان یاران حضرت (علیه السّلام) را داشت. بعد از سرکوب خوارج در نهروان هم هنگامیکه حضرت (علیه السّلام) مردم را به جنگ با معاویه دعوت کرد، اشعث بود که از طرف مردم بهانه جویی می‏کرد و می‏گفت: «یا امیرالمؤمنین تیرهاى ما تمام شد و شمشیرهاى ما کند گردید، و سرهاى نیزه‏هاى ما کار نمى‏کند و بیشتر آنها شکسته شده‏اند، ما را بطرف شهر خودمان برگردانید تا خود را با بهترین وسائل مستعد کنیم و براى دشمن خود را آماده سازیم. گروهى از ما در این جنگ کشته شده‏اند، و امیرالمؤمنین بر عده ما بیفزاید و ما با تعداد بیشترى بطرف دشمن خود رهسپار گردیم.»[۲۱۲]
اشعث سرکرده منافقان بود. در دوران حکومت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بارها نافرمانی کرد و یا در موقعیت های مختلف باعث آزردگی خاطر حضرت (علیه السّلام) می شد. در تاریخ آمده است که روزی اشعث و جریربن عبدالله بجلی در خارج از کوفه سوسماری را دیدند و گفتند ای ابوحسل[۲۱۳] دستت را بیاور تا به خلافت با تو بیعت کنیم. این خبر به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید. ایشان فرمود: هردوی آنها در حالی وارد صحرای محشر می شوند که سوسماری پیش رویشان است.[۲۱۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ق.ظ ]




۱.۶.۳روایی پرسشنامه ۱۰۲
۲.۶.۳پایایی پرسشنامه ۱۰۳
۷.۳تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات ۱۰۴
فصل چهارم
۱.۴ مقدمه ۱۰۶
۲.۴توصیف متغیرهای تحقیق ۱۰۶
۳.۴ آزمون نرمالیته ۱۱۶
۴.۴ برازش مدل ۱۱۷
۵.۴ بررسی معیار نکویی برازش کلی مدل ۱۱۷
۶.۴بررسی مدل تحقیق ۱۱۹
۷.۴ مدل تحقیق در دو حالت استاندارد و معنی داری ۱۲۰
۸.۴ تحلیل مسیر های غیر مستقیم ومستقیم حاصل از مدل ساختاری تحقیق ۱۲۲
۹.۴ فرضیه های تحقیق ۱۲۳
فصل پنجم
۱.۵مقدمه ۱۲۷
۲.۵ نتایج فرضیات و پاسخگویی به سوالات تحقیق ۱۲۷
۳.۵ پیشنهادات ۱۳۱
۴.۵ محدودیت های تحقیق ۱۳۴
۵.۵ پیشنهادات برای تحقیقات آتی ۱۳۶

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

منابع ۱۳۷
پیوست ها ۱۴۳

فهرست جداول
جدول ۱.۲ چهار اقدام مهم در مسیر شکل گیری ecrm………………………………………………………………………………………..27
جدول ۲.۲ مدل چرخه حیات مدیریت ارتباط با مشتری از نظر کالاکوتا……………………………………………………………………۳۴
جدول ۳.۲ چهارP و چهارC……………………………………………………………………………………………………………………………….45
جدول ۴.۲ میزان تولید ناخالص داخلی و حق بیمه های دریافتی………………………………………………………………………………۷۰
جدول ۵.۲ ضریب نفوذ بیمه در بیمه های زندگی و غیر زندگی………………………………………………………………………………۷۰
جدول ۶.۲انواع بیمه در ایران …………………………………………………………………………………………………………………………….۷۲
جدول ۷.۲ دسته بندی مزایای crm در بیمه با توجه به کاربرد آن…………………………………………………………………………….۷۶
جدول ۱.۳ صفات کیفی و ارزشی های عددی گزینه های پرسشنامه………………………………………………………………………..۱۰۱
جدول ۲.۳ توزیع سوالات پرسشنامه…………………………………………………………………………………………………………………..۱۰۲
جدول۳.۳ ضریب آلفای کرونباخ مربوط به پایایی سوالات ……………………………………………………………………………………۱۰۴
جدول ۱.۴توصیف متغیرecrm عملیاتی…………………………………………………………………………………………………………….۱۰۷
جدول ۲.۴توصیف ابعاد ecrm عملیاتی……………………………………………………………………………………………………………..۱۰۸
جدول ۳.۴توصیف متغیر ecrm تحلیلی …………………………………………………………………………………………………………….۱۱۰
جدول ۴.۴توصیف ابعاد ecrm تحلیلی …………………………………………………………………………………………………………….۱۱۱
جدول ۵.۴توصیف متغیراستراتژی بازریابی یکسان………………………………………………………………………………………………..۱۱۳
جدول ۶.۴توصیف متغیراستراتژی بازریابی تفکیکی ……………………………………………………………………………………………..۱۱۴
جدول ۷.۴توصیف متغیراستراتژی بازریابی متمرکز………………………………………………………………………………………………..۱۱۵
جدول ۸.۴ آزمون کولموگروف- اسمیرنف برای متغیر های تحقیق………………………………………………………………………..۱۱۶
جدول۹.۴ نتایج بررسی برازش مدل……………………………………………………………………………………………………………………۱۱۷
جدول۱۰.۴ برازش کلی مدل……………………………………………………………………………………………………………………………..۱۱۸
جدول۱۱.۴ نشانگر های متغیر ها در مدل های ساختاری……………………………………………………………………………………..۱۱۹
جدول۱۲.۴جدول اثرات مستقیم بر ابعاد سه گانه استراتژی های بازریابی………………………………………………………………..۱۲۲
فهرست نمودارها
نمودار۱.۴هیستوگرام متغیر ecrm عملیاتی…………………………………………………………………………………………………………۱۰۷
نمودار۲.۴راداری ابعاد ecrm عملیاتی ……………………………………………………………………………………………………………….۱۰۸
نمودار۳.۴ هیستوگرام متغیر ecrm تحلیلی ……………………………………………………………………………………………………..۱۱۰
نمودار۴.۴راداری ابعاد ecrm تحلیلی………………………………………………………………………………………………………………۱۱۱
نمودار۵.۴هیستوگرام متغیر استراتژی بازریابی یکسان…………………………………………………………………………………………….۱۱۳
نمودار۶.۴هیستوگرام متغیر استراتژی بازریابی تفکیکی ………………………………………………………………………………………۱۱۴
نمودار۷.۴هیستوگرام متغیر استراتژی بازریابی متمرکز …………………………………………………………………………………………۱۱۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ق.ظ ]




کریپتوفیتا گروه منحصر به فردی از جلبک ها و دارای سلول های انفرادی اند.اعضای این گروه تاژک داشته ومتحرک اند.همه یک یا دو کلروپلاست داشته ودارای چندین نوع کارتنوییدند که به آنها رنگ متمایل به قهوه ای می دهد.چند نوع آنها چربی وروغن ذخیره می کنند که برای موجودات پرورشی مفید است.کریپتوموناس معروفترین جنس کریپتومونادهاست.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۳-۸٫ پیروفیتا:
پیروفیتا شامل دینوفلاژله ها هستند.یک گروه منحصر به فرد موجودات تک سلولی که دارای دو تاژک بوده و بیشتر اعضای این گروه متحرک اند.بیشتر گونه هانشاسته را به عنوان منبع غذایی ذخیره می کنند.اعضای آنها فتوسنتز کننده،انگل و همزیست اند.یکی از ویژگی های منحصر به فرد این گروه دیواره­ی سلولی آنهاست که از صفحه­های سلولزی ساخته شده وبه آنها ظاهر زره­دار می­دهد .اما برخی گونه ها دیواره­ی سلولی ندارند. جابه جایی اغلب به آرامی در یک مسیر یا با کمی چرخش انجام می شود .بسیاری ازآنها تریکوسیست دارند یعنی یک ساختار حاوی پروتئین که می ­تواند برای محافظت در مقابل شکار شدن درسطح سلول تخلیه شود.پدیده ی “کشند قرمز” مربوط به شکوفایی دینوفلاژله هاست که به دلیل رنگدانه
های قرمز که در این موجودات تجمع یافته و تعداد زیاد آنها در شرایط محیطی خاص به وقوع ­ می­پیوندند .برخی گونه ها انگل ماهی بوده و مشکلاتی مانند (بیماری مخملی) ایجاد می کنند.
الف-سراتیوم : این جنس یکی از مشهورترین جنس ها بوده و به راحتی قابل تشخیص است. با یک بازوی دراز و دو بازوی کوتاهتر صاف یا خمیده به شدت مسطح شده اند این موجود، آلاینده­ی رایج کش­ های آب شور است.
ب-پریدینیوم: این جنس یک دینوفلاژله ی رایج بوده و به شدت مسلح است. اغلب ظاهر گرد با یک تاج کوچک ودر برخی گونه ها پاهای خار مانند دارد.این موجود آلاینده ی رایج کشت های دریایی است. آلاینده های مختلف در کشت های ریز جلبک به وجود می آید.برخی بی ضررند. در حالیکه بعضی دیگر مشکلات جدی برای ریز جلبک یا حیوانات پرورشی ایجاد می کنند.
هنگامی که ریز جلبک کشت می شودبرای به حداقل رساندن آلودگی باید موارد احتیاطی زیادی رعایت شود. دو دسته اصلی تک یاختگان جانوری یعنی مژک داران و آمیب ها در آبزی پروری آلاینده های رایجی هستند.
Chaetoceros

Spirolina
۱-۴٫ علل تکثیر و پرورش آلگ ها
اگر آلگ ها از روی کره زمین و اقیانوس ها برداشته می شدند در حیات انسانها و همه موجودات اختلال ایجاد می شد.اولین تاثیر سوء فقدان آلگ ها بر روی آبزیان می باشد که غذای آنها را تشکیل می دهند. بسیاری از آلگ ها میکروسکوپی بوده ودر سطح آب زندگی می نمایند و آنها را فیتوپلانکتون می نامند. فیتوپلانکتون ها به عنوان موجودات تولید کننده در صدر زنجیره غذایی آبزیان قرار می گیرند و از لحاظ تولید اکسیژن و غذا نقش اساسی دارند، بنابراین به علت کاربردهای فراوان ،تکثیر و پرورش آنها برای مقاصد مختلفی صورت می گیرد. به طور کل کاربرد فیتوپلانکتون ها را می توان به صورت زیر بیان کرد:
۱-۴-۱٫مصارف شیلاتی:
فیتوپلانکتون ها تولید کنندگان مهم مواد آلی در محیطهای آبی می باشند و این به علت داشتن کلرفیل می باشد. آلگ ها موجودات فتواتوتروف محسوب شده و از طریق فتوسنتز غذا و انرژی تولید می نمایند.در اکوسیستم های آبی فیتوپلانکتون ها بخش مهمی از زنجیره غذایی موجودات آبزی و ماهی ها را تشکیل می دهند و لذا بخش عمده ای از تولیدات آبزیان مستقیما وابسته به وجود آنهاست. فیتوپلانکتون ها نه تنها تامین کننده غذا و انرژی در محیط های آبی هستند بلکه به واسطه عمل فتوسنتز و متصاعد نمودن اکسیژن محیط اطراف خود را اکسیژنه نموده و برای حیات آبزیان مساعد می نمایند.(دیار کهن مهر ،۱۳۸۴ )
استفاده از فیتوپلانکتون ها در هچری های ماهی ، هم به جهت تولید غذای زنده و هم برای حفظ کیفیت محیط پرورش لازم می باشد. همچنین آنها می توانند در تهیه غذای خشک ماهی ها برای یک رشد خوب مورد استفاده قرار گیرند. استفاده از طعمه های غذایی پلانکتونی کوچک و زنده به نام روتیفر Brachionus plicatilis هنوز به عنوان یک شرط لازم برای موفقیت در هچری لاروهای کوچک ماهیان دریایی مانند Sea breams و ماهیان پهن می باشد. این غذاهای زنده را می توان به صورت مصنوعی بر روی پایه مخمر فراهم کرده ولی نسبت به فیتوپلانکتون کارایی اش کمتر می باشد. در این رابطه به طور کل فیتوپلانکتون ها در سه جهت ایفای نقش می کنند:
الف).بازیاف سریع جمعیت های روتیفر بعد از متلاشی شدن
ب).بهبود کیفیت تغذیه با منشاء غذای زنده
ج).آلودگی باکتریایی کمتر
برای بسیاری از گونه های جانوری آب شیرین و شور ،معرفی فیتوپلانکتون به استخر های پرورشی منجر به نتایج بسیار عالی از نظر بقاء ،رشد و شاخص تبدیل ، نسبت به وقتی که در آب زلال پرورش می یابند، دارد(Muller-Fenga,2000 ).
استفاده از آرد جلبک در غذای دام و آبزیان، اولین بار در سال ۱۹۶۰ در کشور نروژ بوده است که آن هم از جلبکهای قهوه ای، خشک و آسیاب شده تهیه شده که تقریبا از هر ۵۰ هزار تن جلبک تر برداشت شده، حدود ۱۰ هزار تن آرد جلبک بدست می آید که ارزش دلاری آن ۵ میلیون دلار آمریکا می باشد.
در برخی از کشورهای آسیایی مثل ژاپن ، چین و برخی از کشورهای اروپایی مثل فرانسه ، فنلاند ، اسکاتلند و نیوزلند ، از جلبکهای دریایی به ویژه جلبکهای قهوه ای برای خوراک حیوانات اهلی استفاده می کنند.
در اسکاتلند، جلبکهای قهوه ای سارگاسوم، فوکوس و لارمینا بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند. در فنلاند از لامیناریا و آلاریا استفاده می شود. از ماکروسیس تیس نیز برای تغذیه دامهای اهلی استفاده می شود، زیرا سرشار از ویتامین A و E است.
استفاده از جلبکها به عنوان علوفه، تا ۱۰٪ تولید شیر را افزایش می دهند، بدون اینکه هیچ تغییری در مزه و طعم آن ایجاد نماید . مقدار چربی و کرۀ شیر نیز افزایش می یابد جلبک کلرلا ولگاریس در صنعت دام، طیور و آبزیان نقش مهمی را ایفا می کند. همچنین بعنوان داروی جایگزین آنتی بیوتیک مورد استفاده در این صنایع کاربرد های وسیعی دارد.
مواد معدنی و ویتامینهای زیادی که در جلبکهای دریایی وجود دارد، استفاده از آنها را در صنعت مرغداری افزایش داده است. زردۀ تخم مرغ بعد از تغذیه مرغ با جلبکهای دریایی، دارای ید و کاروتن بیشتری است. به علاوه، مرغهایی که با جلبک تغذیه می شوند در دفعات بیشتری تخم گذاری می کنند و به دلیل خوابیدن بیشتر روی تخمها ، جوجه بیشتری نیز تولید می نمایند.
جلبک ها به عنوان یک منبع غذایی برای ماهیان، پستانداران و دیگر جانوران از اهمیت ویژه ای برخوردارند.
وابستگی انسان به ماهی و سایر جانوران آبزی برای تکمیل خوراک خود واقعیتی است که بر کسی پوشیده نیست. بنابراین جلبک ها به طور غیر مستقیم ارزش بسیار ارزنده ای برای انسان ها دارند
استفاده از ریزجلبک ها در آبزی پروری میکرو الگ ها را در تغذیه لارو آبزیان پرورشی از قبیل برخی ماهیان، عمده نرمتنان و سخت پوستان پرورشی و نیز در پرورش زئوپلانکتونهای پرورشی مورد استفاده در آبزی پروری ( غذای زنده مثل دافنی، روتیفر و..) بکار می برند.
کاربرد ریزجلبکها در پرورش دو کفه‌ای ها برای پرورش دوکفه‌ایها معمولاً از چند گونه ریزجلبک به طور ترکیبی استفاده می‌شود تا اینکه تمام نیازهای جانور تامین گردد. عمدتاً شامل
Iso chrysis galbara (خانواده‌ی T. Iso) و farlova lutheri و Chaetoceros calcitrans می‌باشد. البته گونه‌ های دیگری نیز در این زمینه کاربرد دارد. در پرورش دوکفه‌ایها Abalone از دیاتومه‌ها مثل Nitzschia.وNavicula استفاده می‌شود.
کاربرد جلبک ها در تغذیه سخت پوستان در پرورش میگو از دیاتومه های Chaetoceros spp Skeletonema spp استفاده می شود. در پرورش روتیفر نیز از گونه های Isochrysis sp, P.lutheri,T.suecia , Nannochloropsis spp استفاده می شود.گونه های دیگری که ارزش غذایی برای تغذیه لارو سخت پوستان دارند شامل :C.calcitrans, Cmuelleri, P.lutheri T. suecica. برخی از ماهیها فقط از دیاتومه ها تغذیه می کنند. یک نوع ماهی، تنها از جلبکهای سبز آبی و سبز برای تغذیه استفاده می نماید.
جلبکهای دریایی منبع خوبی برای تامین کبالت هستند. میزان کبالت این جلبکها حدود ۱۰ برابر بیشتر از گیاهان تیره گندم است. کبالت از عناصر معدنی ضروری در رژیم غذایی موجودات به شمار می رود.
۱-۴-۲٫ مصارف انسانی :
در بخش های مختلف دنیا بیش از صد گونه از آلگ ها و عمدا آلگ های قهوه ای و قرمز تعدادی از آلگ های سبز مورد استفاده غذایی قرار می گیرند. آلگ ها به علت سر شار بودن از مواد معدنی ،ویتامین ها ،هیدروکربن ها و پروتئین ها که در درون سلولها و یا دیواره سلولها وجود دارند،مورد استفاده غذایی انسانها قرار می گیرند.کشت و پرورش آلگ های دریایی برای مصرف غذایی از سالها پیش در کشور هایی نظیر چین و ژاپن بسیار متداول بوده است.
ژاپن اولین کشوری که روش صنعتی کشت و پرورش جلبک را ابداع کرد. تنها در سال ۱۹۹۵ در ژاپن ۲۲۰۰۰۰ تن جلبک بصورت غذای انسان مصرف شده است. استفاده از جلبک‌های دریایی بعنوان غذای جایگزین حاوی کمی پروتئین، تمام اسیدآمینه ضروری، ویتامین‌ها، مواد معدنی، اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه مانند آراشیدونیک اسید، ایکوساپنتئنویک اسید و دوکوسوهگزائینویک اسید هستند.
حدود ۶۰% تا ۷۰% وزن خشک اسپیرولینا پروتئین می باشد. امروزه از اسپیرولینا در کلوچه ها، نانها، سالاد و سوپ استفاده می نمایند و در کشورهای اروپایی برای بهبود رژیم غذایی قرصهای اسپیرولینا بصورت روزانه مصرف می شود.
استفاده از جلبکها برای تغذیه انسان سابقۀ طولانی دارد و به سالهای قبل از میلاد می­رسد. طی قحطی بزرگی که در اواسط قرن نوزدهم در انگلستان بر اثر آلودگی قارچی سیب زمینی رخ داد، یک نوع جلبک قرمز دریایی جایگزین مهمی برای محصولات سیب زمینی شد.
مشتقات اسید آلژنیک همچنین در تهیه سوپ، ‌خامه و سس و دیگر مواد غذایی مورد استفاده قرار می­گیرند. با توجه به رشد جمعیت و کمبود منابع کشاورزی در خشکی، این روشها می تواند به استفادۀ بهینه از منابع کمک نماید.
برخی جلبکهای غذایی مهم عبارت اند از :
* از جلبکهای قهوه ای جنسهای لامیناریا، سارگاسوم و آلاریا معروفند. در ژاپن غذاهای خاصی از لامیناریا و آلاریا تهیه می شود. در آمریکای جنوبی، نوعی جلبک قهوه ای را جمع آوری کرده و پس از خشک کردن و نمک زدن، به تدریج به مصرف تغذیه می رسانند. جلبکهای قهوه ای در حدود ۱۵٪ پروتئین، ۱۷ نوع اسید آمینه، ۵۶/۱٪ چربی و ۵۷٪ کربوهیدرات دارند. به علاوه، مقادیر مناسبی از مواد معدنی، کاروتن و برخی مواد دیگر را دارا می باشند.
* از جلبکهای قرمز جنسهای پورفیرا و کوندروس معروفند. پورفیرا از مهمترین جلبکهای قرمز است که توسط انسان به عنوان غذا مورد استفاده قرار می گیرد. در ژاپن به تنهایی حدود ۳۰ هزار تن پورفیرا در سال مصرف می شود. جلبک پورفیرا غنی از ویتامینهای D ,C ,B ,A و E است و مقدار قابل توجهی پرئتئین دارد.
هر ۱۰۰ گرم پورفیرا به طور میانگین ۴/۱۱ گرم آب، ۶/۳۵ گرم پروتئین، ۷/۰ گرم چربی، ۳/۴۴ گرم کربو هیدرات و ۸ گرم مواد معدنی دارد. جلبک قرمز کوندروس به مقدار زیادی در آمریکا و اروپا به مصرف می رسد.
* از جلبکهای سبز، جنسهای اولوا و کلرلا معروفند. از اولوا که به خاطر شباهت پهنک آن به برگ کاهوی دریایی شهرت دارد، برای تهیه سالاد و سوپ استفاده می شود. یک گونۀ معروف آن Ulva lactuca است.
پروتئینهای کلرلا تمام اسیدهای امینه ضروری را دارا هستند، از این رو در مسافرتهای فضایی به عنوان فضایی به عنوان غذا مورد استفاده قرار می گیرند .
۱-۴-۳٫ مصارف کشاورزی :
جلبکها بخاطر دارا بودن میزان بالای فیبر از یک طرف نقش مهمی در نرم کردن بافت خاک و حفظ رطوبت و از طرف دیگر بخاطر دارا بودن مواد معدنی و عناصر کمیاب اهمیت دو چندانی دارند.
بعد از استفاده از این فرآورده ها، افزایش محصول، افزایش جذب مواد غذایی خاک، افزایش مقاومت به آفات خاص، افزایش جوانه زنی بذر و مقاومت در مقابل یخ زدگی را در پی داشته است.
جلبکهای دریایی به علت داشتن فسفر، ‌پتاسیم و برخی از عناصر کم مقدار در بسیاری از مناطق ساحلی به عنوان کود بیولوژیکی مورد استفاده قرار می گیرند. برخی از این جلبکها را با مواد آلی دیگر مخلوط می کنند و برای حاصلخیزی خاک به کار می برند و تعدادی دیگر را مستقیماً به زمین کشاورزی اضافه می نمایند و اجازه می دهند به مرور زمان پوسیده و مواد آنها جذب خاک شود.
برخی از موارد استفاده از جلبکها به عنوان کودعبارت انداز :
* در مزارع آزمایشی نشان داده شده که افزودن جلبکهای سبز آبی تثبیت کننده ازت هوا(هتروسیست) به مزارع برنج ، تا ۳۰٪ محصول برنج را افزایش می دهند.هتروسیستها عمل تبدیل ازت ملکولی هوا به نیتروژن آمونیاکی را انجام می دهند. امروزه این جلبکها را به صورت انبوه کشت می دهند و از آنهاکود تهیه می کنند که اصطلاحاً به این نوع کودها ،کود زیستی می گویند. مزیت کودهای زیستی نسبت به کودهای حیوانی یا شیمیایی اینست که این کودها به دلیل داشتن فعالیتهای حیاتی و زنده بودن، از بین نمی روند و دائم در حال تکثیر و افزایش هستند و عوارض جانبی کودهای شیمیایی یا حیوانی را نیز ندارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم