کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



آلپورت، ادراک را یک حالت روانی –عصبی – آمادگی می‌داند که از طریق تجربه سازمان‌یافته یا تأثیری هدایتی و پویا بر پاسخ‌های فرد، در برابر پدیده‌ها و موقعیت‌ها ظهور می‌کند (کریمی،۱۳۷۹). شریفی (۱۳۶۸) ادراک از رفتار معلم را برداشت‌های ذهنی دانش‌آموز از رفتار معلم می‌داند.

موسوی (۱۳۸۵) چون موضوع ادراک بر رفتار‌ سازمانی‌ تأثیر‌ بسیار زیادی دارد، بررسی ایـن امـر بـه‌ویژه‌ کاربردهای آن حائز اهمیت است. اغلب گفته می‌شود که «هرکس دنیا را‌ با دیدگاه متفاوتی‌ می‌بیند.» این عقیده کم ‌و بیش حقیقت دارد، زیرا هـرکسی در منظری ایستاده و واقعیت‌های‌ پویا‌ و مسائل زندگی را‌ از‌ آن دیدگاه می‌نگرد و این تفاوت و اختلاف دیدگاه‌های افراد برخاسته ازنظر آنان اسـت. هنگامی که اشخاص در معرض اطلاعات، وضعیت‌ها یا رخدادهای واحدی قرار می‌گیرند، اغلب واکنش‌های متفاوتی از خود نشان‌ می‌دهند و هر کس مایل است که نظر خویش را درست بداند؛ ‌بنابرین‏ شناخت امکان‌پذیر نیست، چنین‌ تفاوت‌های دیدگاهی، این نکته را نشان می‌دهد که برخلاف آن‌که شعور متعارف حکم‌ می‌کند، آدمی دنیای اطراف خود را بی‌پیرایه‌ و مستقیم درک نمی‌کند یا به دیگر سخن آدمی‌ است که فعالانه تصویر یا جلوه‌ای از دنیای پیرامون خود را از طریق فرایند پیچیده و پویای‌ ذهنی ساخته و بر اساس آن به‌ تـدوین‌ بـرنامه زندگی خود اقدام کرده و ایفای نقش می‌کند ادراک هر موجودی ‌به اندازه ظرفیت وجودی اوست و این ادراکات نه تنها بر رفتار شخص‌ بلکه بر رفتار دیگران نیز مؤثر‌ است.

در سال‌های اخیر شواهد تحقیقاتی نشان دادند که دانش آموزان روی اعمال و افکار معلمان اثر می‌گذارند و افکار و رفتارهای معلمان تحت تأثیر نحوه واکنش دانش آموزان به فعالیت‌های کلاسی قرار می‌گیرد. این مسئله تأکید بند‌ورا[۱۸] روی تعاملات متقابل شناخت، رفتار و اعمال محیطی را به یاد می‌آورد (زارع،۱۳۹۰).

۲-۲-۱ ادراک و اهمیت آن

ادراک مفهومی است کـه درنـتیجه دریافت اطلاعات حسی حاصل‌ می‌شود. انسان تحت تأثیر محرک‌های حسی و با توجه به برداشت، پنداشت و یا استنباط خود دست به عملی می‌زند که برطرف‌کننده‌ یکی‌ از نیازهای اوست ولی این‌ عمل‌ همیشه‌ مبتنی بر واقـعیات نـبوده‌ و در نتیجه نیاز او برطرف نخواهد شد. دو عنصر اساسی در این تعریف وجود دارد، اولاً، ادراک دستگاهی‌ است مشتمل‌‌بـر‌گزینش وتفکیک، بعضی اطلاعات‌ پردازش می‌شود و بعضی نمی‌شود. به عنوان‌مثال، درباره اوقـاتی بیندیشید‌ کـه‌ تیک و تاک ساعت پیش از خواب مزاحمتان است. صدای ساعت معمولاً موردتوجه است. هرچند که خودصدا‌ تداوم‌ دارد. این‌ جدا کردن بـه ما یاری می‌دهد تا از توجه‌ به‌ اطلاعات‌ نامربوط‌ و آزاردهنده پرهیز کنیم. عنصر دوم، سازمان‌دهی است. اطلاعاتی که پردازش می‌شود به‌ صورتی مرتب طبقه‌بندی می‌گردد تا‌ بتوانیم‌ به‌ اطلاعات حاصل از محرک‌ها معنایی بدهیم. هر محرک نشانه های مـعینی از مـاهیت‌ خود بـه دست می‌دهد (موسوی،۱۳۸۵)

مورهدوگریفتن[۱۹] (۲۰۱۲) ادراک فرد از پدیده‌ای ممکن است‌ با‌ مـاهیت‌ واقـعی آن متفاوت باشد: آنچه شنیده می‌شود الزاماًً همان چیزی نیست که‌ گفته‌شده است. ادراک در حقیقت عبارت‌ است‌ از استنباط و تـعبیر شـخص از مـحیط و نه ثبت دقیق آنچه در‌ دنیای‌ خارج‌ موجودیت دارد. همچنین پدیده واحدی ممکن است به وسیله افراد مـختلف بـه صور گوناگونی فهمیده و درک شود. فهم و درک واحـدی مـمکن است به طرق مختلف ایجاد‌ شود، ادراک با‌ نیازهای‌ شخص ارتباط نزدیک دارد و به‌طوری کلی‌ امری است منحصربه‌فرد کـه نمایانگر‌ تمام‌ یا قسمتی از موقعیت آن‌گونه که‌ فرد‌ آن را‌ می‌بیند، هست دانش آموزان معلمانی را ترجیح می‌‌دهند که گرم

ودوستانه باشد، مهم‌تر از آن روابط مثبت معلم و دانش‌آموز است که در آن معلمان از مهارت‌های خاص استفاده می‌کنند، با واکنش‌های مثبت دانش آموزان به مدرسه و دستیابی‌های درسی بیشتر در ارتباط است (کیلن، ۱۹۹۸).

گازدا[۲۰] (۱۹۷۳) به منظور فراهم ساختن بستر مناسب برای پرورش خود پنداره‌ی دانش آموزان و شکل‌گیری احساس مهم بودن و ارزشمندی[۲۱] در دانش آموزان، معلمان باید به نکاتی توجه داشـته باشـند؛ مهارت‌های برقراری ارتباط جهت اثربخشی معلم و ادراک صحیح دانش‌آموز از وی اهمیت زیادی دارد. در این‌باره گازدا الگویی را مطرح می‌کند که عبارت است از:۱- کاوش خود[۲۲]: معلم ضمن برقراری ارتباط مثبت بادانش آموز وی را به کاوش در خود تـشویق می‌کند که در این میان سه مهارت ارتباطی همدلی، احترام و محبت اهمیت دارد.

۲ -خود فهمی: با افزایش اعتماد دانش آموزان به معلم، آن‌ ها در فضای اعتماد آمیز کـلاس درس درباره‌ یکدیگر چیزهای بیشتری یاد می‌گیرند.

انصاری (۱۳۷۵) جو روانی- اجتماعی[۲۳] کلاس: شامل دو متغیر کلی ادراک (برداشتی که افراد از واقعیت‌های موجود در کلاس دارند) و انتظار (تمایلات و خواسته‌هایی که افراد از جو روانی – اجتماعی کلاس دارند) است. جوی برای یادگیری مطلوب است که تفاوت ادراک و انتظار زیاد نباشد یا این دو مساوی باشند. در صورت تفاوت، باید در پی اصلاح یا تغییر جو کلاس بود. پس دارند.

میشو و همکاران (۱۹۹۶) ۱-انتظار شاگردان به ادراک از جو روانی و اجتماعی کلاس بیشتر است ۲- بیشترین تفاوت ادراک و انتظار شاگردان در مؤلفه‌های مشارکت برخورداری از پشتیبانی معلم و نظم و سازمان‌دهی مطالب است ۳- کمترین تفاوت ادراک و انتظار دانش آموزان در مؤلفه‌های اهمیت دادن به کار و تکلیف، دل‌بستگی متقابل بین دانش آموزان است که رضایت آنان را در امور مذکور نشان می‌دهد ۴- انتظار معلمان بالاتر از ادراک است ۵-ادراک و انتظار معلمان بالاتر از ادراک و انتظار شاگردان است ۶- تفاوت ادراک و انتظار معلمان نسبت به شاگردان کمتر است ۷-بیشترین تفاوت ادراک و انتظار معلمان ‌در مورد مؤلفه‌های مشارکت دل‌بستگی متقابل بین دانش آموزان است.

فتاحی (۱۳۹۳) نگرش دانش آموزان نسبت به موضوعات مختلف درسی حاصل موفقیت‌ها یا شکست‌های آنان درگذشته است و در علاقه‌مندی یا بی‌علاقگی آنان به آموزش‌هایی که در مدرسه به آنان داده می‌شود تأثیر بسزایی دارد در حقیقت نگرش دانش آموزان به یک موضوع درسی بخشی از جریان پیشرفت تحصیلی را تشکیل می‌دهد.

نگرش یا ادراک، عمیق‌ترین لایه رفتار هر‌ فرد‌ را‌ تشکیل مـی‌دهد و از ایـن نـظر، تأثیر پایداری در شکل‌دهی به رفتار، مواضع و جهت‌گیری‌های‌ اشخاص نسبت‌ به پدیده‌ها و محیط پیرامون خود دارد. با وجود این که تعاریف مـتفاوت و گوناگونی از نگرش به‌عمل‌آمده یکی ‌از تعاریف ‌به این صورت می‌باشد،حالت عاطفی مثبت یا مـنفی نسبت به یک موضوع‌(گنجی، ۱۳۸۰).

ترکیب شـناخت‌ها و احـساس‌ها و آمادگی برای عمل به یک‌چیز معین را، نگرش به آن چیز می‌گویند (کریمی،۱۳۷۹). سانجر وگانگورن[۲۴] (۲۰۰۹) در مطالعه‌ای نشان دادند که ادراک از محیط کلاس با مؤلفه‌های شناختی انگیزشی خودگردانی یادگیری رابطه‌ مثبتی دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 01:51:00 ق.ظ ]




اختلال در عملکرد آمیگدال ناتوانی در آموختن این موضوع که محرک از تقویت مثبت یا تنبیه خبر می‌دهد، را در پی دارد (الگتون ،۱۹۹۲؛ کلینگ و برادرز ،۱۹۹۲؛ رولز ،۱۹۹۲ به نقل از ریو،۲۰۰۹). ‌می‌توان فرض کرد که افراد با اختلال سلوک، با عدم آگاهی از واکنش دیگران نسبت به رفتار و عواقب عملشان، رفتارهای مشکل آفرین خود را ادامه می­ دهند. اختلال در عملکرد اولیه آمیگدال ممکن است بر روی رشد همدلی تاثیر منفی بگذارد (بلیر،۲۰۰۶). این عدم همدلی نیز باعث می­ شود که فرد با اختلال سلوک بدون توجه به فرد مقابل که مثلا می­ترسد و یا غمگین است، رفتارهای پرخاشگرانه خود را تکرار کند.

آمیگدال چپ در افراد با اختلال سلوک، بیشتر به رفتارهای پرخاشگرانه پاسخ می­دهد و به ویژگی­های دیداری هیجانی با بار منفی کم تر پاسخ می­دهد. این کاهش پاسخ آمیگدال به ویژگی­های دیداری هیجانی با بار منفی، ممکن است که حساسیت به نشانه­ های زیست محیطی تنظیم هیجان را کاهش دهد (داویدسون ،۲۰۰۰). آمیگدال چپ نقش مهمی را در بازشناسی نشانه­ های نگرانی و پریشانی دارد (بلیر و همکاران،۱۹۹۹؛ موریس،۱۹۹۶؛ ویلیومییر ،۲۰۰۱)، که در افراد عادی یک اثر منع تولید به منظور تنظیم رفتارهای پرخاشگرانه دارد (بلیر،۲۰۰۱؛ داویدسون،۲۰۰۰). بدیهی است که این مشکلات باعث نقص در بازشناسی هیجان­های منفی در افراد با اختلال سلوک می­ شود.

یافته ­های ما نشان داد که افراد دو گروه همانند دیگر هیجان­ها، در بازشناسی هیجان غم و تعجب، تفاوت معنادار نداشتند. عدم نقص در این دو هیجان در افراد با اختلال سلوک زودآغاز و دیرآغاز در پژوهش فایرچیلد و همکاران (۲۰۰۹؛ به نقل از کولین، ۲۰۱۳) نشان داده شد. این در حالی است که داول و همکاران (۲۰۱۲) معتقدند که سایکوپاتی با نقص در بازشناسی هیجان غم و تعجب همراه است. اگر چه این افراد در این پژوهش غم را بازشناسی کردند ولی این بازشناسی دلیلی برای همدلی آن ها با دیگران نخواهد شد چرا که این افراد احساسات دیگران را نادیده می­ گیرند و سرد و بی­تفاوت هستند (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).

مطالعات عصب روانشناختی نشان می­دهد که قشر اینسولا قدامی در پردازش هیجان نفرت درگیر است (کالدر و همکاران ، ۲۰۰۰؛ کیپس و همکاران، ۲۰۰۷). مطابق با این دیدگاه، مطالعات تصویربرداری مغناطیسی ساختاری اخیر، کاهش حجم دوطرفه در اینسولای قدامی را در افراد با اختلال سلوک زودآغاز، گزارش می­دهد (استرزر و همکاران، ۲۰۰۷). هانسن[۱۶۳] (۲۰۰۸) و ویلسون،جودیس و پورتر (۲۰۱۱) نیز نقص در هیجان نفرت را در افراد سایکوپات گزارش داده ­اند. این در حالی است که داول و همکاران (۲۰۱۲) عدم نقص در این هیجان را در افراد سایکوپات نشان دادند. فایرچیلد و همکاران (۲۰۰۹؛ به نقل از کولین، ۲۰۱۳) در تحقیق خود یافتند که گروه دیرآغاز در مقایسه با گروه افراد عادی در بازشناسی نفرت نقص دارند. همچنین تنها تفاوت بین افراد با اختلال سلوک زودآغاز و دیرآغاز، نقص در بازشناسی نفرت بود که این نقص در افراد با اختلال سلوک زودآغاز دیده شد، هرچند این تفاوت معنادار نبود. میزان عدم بازشناسی هیجان نفرت در این پژوهش در گروه زودآغاز ۴/۵۲% و در گروه دیرآغاز ۴/۴۴% بود که این تفاوت معنادار نیست. دقیقا این میزان از عدم بازشناسی در هیجان خشم نیز در دو گروه تکرار شد.

از آنجا که مشکلات عصبی در علت­ شناسی افراد با اختلال سلوک زودآغاز نقش دارد (فایرچیلد و همکاران،۲۰۰۹؛ به نقل از کولین، ۲۰۱۳) شاید به همین دلیل است که افراد با اختلال سلوک زودآغاز در گروه خود در هیجان­های منفی مثل نفرت، خشم و ترس بدتر عمل کرده ­اند، اگر چه این نقص­ها در گروه زودآغاز نیز از حیث عددی کم بود و بیشترین گرایش را به سمت هیجان ترس داشت.

درک و بازشناسی حالات هیجانی چهره یکی از عوامل مهم در تعاملات اجتماعی است و برای افراد توانایی درک و انطباق مناسب با محیط اجتماعی را فراهم ‌می‌آورد. به دلیل اهمیت درک حالات هیجانی چهره در برقراری روابط اجتماعی، نقص در این توانمندی به شدت بر کیفیت تعاملات اثر می­ گذارد (فاران، برانسون و کینگ ،۲۰۱۱ ). نظریه ذهن پیش شرط اساسی برای پاسخ به نشانه­ های ناراحتی دیگران است (بلیر، ۲۰۰۵). اگر فردی قادر به خواندن ذهن یا چشم دیگری نباشد در توانایی شناختی برای تشخیص نشانه­ های عاطفی و احساسی دیگران محدودیت خواهد داشت (دادس و همکاران، ۲۰۰۶). نقص در بازشناسی هیجان­های نفرت،خشم و ترس در گروه زودآغاز محقق را ‌به این فرض می­کشاند که این گروه به دلیل نداشتن مهارت­ های همدلانه، در درک حالت­های هیجانی دیگران ناتوان هستند و این احتمال وجود دارد که این افراد به صورت غیر عمد و به دلیل ناآگاهی از ناراحتی دیگران، رفتارهای مشکل­آفرین خود را ادامه می­ دهند. در واقع آن­ها بدون آگاهی از هیجان­های منفی فرد مقابل، رفتار خود را ادامه می­ دهند و از انجام آن رفتار پشیمان نمی­شوند. این پردازش معیوب به مرور منجر به طرد از همسالان و طرد از اجتماع خواهد شد و به تبع آن ارتباط با گروه همسالان بزهکار ایجاد می­ شود و زمینه برای رفتارهای پر خطر و بزهکارانه ایجاد خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]




“اصل برائت است، ‌بنابرین‏ اگر کسی مدعی حق یا دینی بر دیگری باشد باید آن را اثبات کند والا مطابق این اصل، حکم به برائت مدعی علیه خواهد شد.”

نتیجه این ماده چنانچه ملاحظه شد این است که در موارد شک و تردید در وجود دین یا تعهد در قراردادها، اصل، عدم وجود دین یا تعهد است و مدعی وجود دین یا تعهد باید آن را اثبات کند.

اصل برائت اگر چه یک اصل عملی است و همان طور که در مقدمه بحث اشاره شد موارد تمسک به اصول عملی فقط منحصر به مواردی است که دلیل و اماره‌ای برای کشف واقع نداشته باشیم و برای رفع بلا تکلیفی و روشن کردن حکم موضوع به اصول عملی تمسک کنیم، ولی چنانچه ذکر شد به نظر می‌رسد اصل برائت در تفسیر قراردادها نیز جایگاه مناسبی دارد و قاعده تفسیر شک به نفع مدیون که از قواعد تفسیری مشهور و مورد قبول عامه حقوق‌دانان است نشئت گرفته از همین اصل است (محمصائی، ۴۸۲).

گفتار دوم: جایگاه و کاربرد اصل استصحاب در تفسیر قراردادها

الف) تعریف و ارکان استصحاب

بنابر تعریف علمای علم اصول: «الاستصحاب، هوالحکم ببقاء حکم او موضوع ذی حکم شک فی بقائه»

در توضیح این تعریف باید گفت که هرگاه بقای حکم یا موضوعی که قبلاً وجودش یقینی بوده مورد تردید واقع شود، بنابه حکم شارع آن حکم و آثار شرعی مترتب بر وجود واقعی‌اش را باقی می‌دانیم.( مظفر، ۱۴۱۸،۲۷۸)

بر اساس این تعریف استصحاب بر سه رکن استوار است:

۱- یقین سابق: پیش از استصحاب حکم یا موضوعی باید به وجود آن یقین داشته باشیم؛ زیرا اگر وجود سابق آن نیز برای ما قطعی نباشد نمی‌توانیم آن را استصحاب کنیم.

مثلاً هرگاه کسی مدعی شود که از دیگری طلبکاراست ولی دلایل وی تنها ایجاد ظن به صدق وی نماید، نمی‌توان براستصحاب بقای دین، مدعی علیه را محکوم به پرداخت نمود.

۲- شک لاحق: دراستصحاب پس از یقین به وجود سابق یک‌چیز باید به بقای آن شک داشته باشیم و شک در اینجا اعم از ظن، شک و وهم اصطلاحی است. و در هر سه صورت عنوان شک در بقا صدق می‌کند زمان شک نیز باید بعد از زمان متیقن باشد اگرچه زمان شک می‌تواند بعداً زمان یقین نیز باشد؛ مثلاً هرگاه متهب دلایلی دال بر وقوع هبه ارائه کند، سپس ورثه واهب ادعا کنند که مورث از هبه رجوع ‌کرده‌است. برای دادرسی نسبت به وقوع هبه یقین حاصل می‌شود و همزمان با این یقین در بقای آن تردید صورت می‌گیرد پس می‌تواند به استناد اصل استصحاب، حکم به بقای هبه نماید.

۳- وحدت متعلق یقین و شک: آنچه را می‌خواهیم استصحاب کنیم و مورد تردید است باید همان باشد که به آن یقین داشته‌ایم و باید موضوع قضیه متیقنه و قضیه مشکوکه واحد باشد چنان که در مثال فوق متعلق یقین و شک، هبه وارث است.

ب) جایگاه و کاربرد اصل استصحاب

بنابر آنچه گذشت اگر وجود تعهد یا دینی در زمان سابق مورد یقین باشد و در زمان لاحق شک و تردید نسبت به بقای آن تعهد یا دین حاصل شود با توسل به اصل استصحاب حکم به بقای آن می‌کنیم. این مصداق بارز استصحاب وجودی است و در مقام تفسیر قراردادها و حل‌وفصل اختلافات قراردادی به معنی اعم راهگشای بسیار مؤثری برای دادگاه می‌باشد. بدیهی است در دعاوی مطروحه در دادگاه قاضی هنگامی حق دارد به اصل استصحاب تمسک کند که با بررسی مفاد قرارداد و ایجاب و قبول طرفین و قرائن و امارات و اوضاع‌واحوال حاکم بر قرارداد و عرف و قوانین مربوطه و سایر عوامل تفسیری داخلی و خارجی نتواند به دلیل و اماره‌ی که کاشف از قصد متعاقدین باشد دست پیدا کند. در این مرحله اصل استصحاب به یاری او می‌شتابد و حسب مورد توسل به استصحاب با او کمک می‌کند که تکلیف قضیه را روشن نماید. اگر چه تمسک به استصحاب زمانی صورت می‌گیرد که راه تفسیر و کشف اراده واقعی طرفین بسته است، ولی نباید از نظر دور داشت که اصل استصحاب در تفسیر قرارداد نیز بی‌تأثیر نیست. به عنوان‌مثال در جایی که شک در وجود دین یا تعهدی وجود دارد و حالت سابقه نیز حاکی از عدم دین یا تعهد است و در حال نظر دلایل و شواهدی در خصوص وجود دین و تعهد در قرارداد مشهود است، دادرس اگرچه در این موارد ممنوع از تمسک به اصل استصحاب به جهت اینکه دلایل و امارات مثبت حق وجود دارد می‌باشد، ولی چنانچه از طریق بررسی و تفحص دلایل و امارات موجود میزان دقیق دین یا تعهد قابل احراز نباشد او وظیفه دارد که قرارداد را به گونه‌ای تفسیر نماید که کمترین دین و تعهد را برای متعهد به وجود بیاورد و این ملاک تفسیری به‌روشنی از اصل استصحاب که حکم به بقای حالت سابقه است استنباط می‌شود. اصل استصحاب در حقوق کشورهای اوپایی وجود ندارد. در حقوق ما نیز اگر چه به صراحت نامی از اصل استصحاب در مواد قانونی برده نشده است ولی با بررسی برخی مواد قانونی ملاحظه می‌شود که این اصل در تصویب قوانین مذکور مورد تبعیت قانون‌گذار قرارگرفته است. ماده ۳۵۷ قانون آیین دادرسی مصداق روشنی از اصل استصحاب است. به موجب ماده مذکور، ‌در صورتیکه حق یا دینی بر عهده کسی ثابت شد اصل، بقای آن است مگر خلافش ثابت شود. مؤلف کتاب ترمینولوژی حقوق اصول ۸۷۳ و ۱۳۳۳ قانون مدنی را نیز مبتنی بر استصحاب دانسته است. مادی ۸۷۳ قانون مدنی که در مقام بیان عدم توارث اشخاصی که از یکدیگر ارث می‌برند مگر آنکه در اثر غرق و هدم فوت کنند و تقدم و تأخر فوت هیچ یک از آن ها نیز معلوم نیست، می‌باشد، ظاهراًً مبتنی بر تعارض استصحاب حیات هر یک از فوت کنندگان با دیگری در زمان حیات یکدیگر و نتیجتا اسقاط هر دو استصحاب به جهت مخالف با معلوم اجمالی است. ماده ۱۳۳۳ قانون مدنی نیز مقرر داشته: در دعوی بر متوفی ‌در صورتیکه اصل حق ثابت‌شده و بقای آن از نظر حاکم ثابت نباشد، حاکم می‌تواند از مدعی بخواهد که بر بقای حق خود قسم یاد کند، ظاهراًً جلوه دیگری از اجرای ناقص اصل استصحاب است. و حکم به حیات غایب مفقودالاثر نیز یکی دیگر از موارد اجرای اصل استصحاب از طریق استصحاب بقای حیات غایب است. احتمالاً با بررسی بیشتری جلوه‌های دیگری از اصل استصحاب در قوانین منعکس است.

البته اصل استصحاب با آن گستردگی که در فقه مطرح است و در حقوق ما وارد نشده و در فقه نیز پیرامون اعتبار انواع آن چنانچه گفته شد اختلاف‌نظرهای فراوان وجود دارد. ولی نقش استصحاب به عنوان یک اصل عملی در حل مجهولات قضایی در ارتباط با تعیین تکلیف اختلافات حقوقی در دادگاه‌ها غیرقابل‌انکار است(صاحبی، ۱۳۷۶،۲۱۳).

گفتار سوم: جایگاه و کاربرد اصل صحت در تفسیر قراردادها

الف) جایگاه اصل صحت در عقود و قراردادها

در حقوق ایران در مواردی که قرارداد احتیاج به تفسیر دارد باید قرارداد را چنان تفسیر کرد که به اصل صحت لطمه‌ای وارد نشود و حتی‌الامکان به نفوذ معامله بینجامد و ‌در مورد الفاظ و عبارات به کار رفته نیز چه در اصل عقد و چه در شرایط ضمن عقد، باید آن معانی‌ای به کار رود که لغو و بی‌فایده جلوه‌گر نگردد و ‌بنابرین‏ لازمه اصل صحت این است که در هنگام تردید از تفسیری که منجر به بطلان عقد یا شرایط ضمن عقد می‌گردد، پرهیز شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]




محققان بسیاری درپی شناسایی عوامل مؤثر برتاب آوری بودندوفرض براین است که عوامل حمایت کننده ای[۱۹] وجود دارندکه می‌توانند واکنش به تجارب استرس زا و بلایای مزمن ‌را تبیین کنند. ‌در سال‌ های اخیرحجم وسیعی ‌از پژوهش های نظری وتجربی به شناسایی این عوامل پرداخته‌اند.خانواده، مدرسه، رسانه ها، شبکه دوستان و مکان های عمومی ( کوی و برزن، مغازه ها، پارک ها، سینما، معابد و غیره)،امروزه جزء منابع اصلی و تاثیر گذار هر جامعه ای می‌باشند. امادر میان این عناصر، خانواده اولین و بیشترین تاثیر را بر روند ساخت هویت فرهنگی اجتماعی انسان و چگونگی شکل گیری این هویت دارد.با توجه به اینکه خانواده ها تفاوت های زیادی از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند، و همچنین از جهت نوع رفتار با فرزندان و فضای حاکم بر خانواده و رابطه والدین با فرزندان که به اشکال آزادی، استبدادی و یا دمکراسی می‌ انجامد،متفاوتند.فرزندان از نظر شخصیتِ اجتماعی و هویت فرهنگی یکسان تربیت نمی شوند. نگرش ها،تصورات و رفتار خانواده بیشترین تاثیر را بر رفتار اجتماعی و هویت فرهنگی و اجتماعی فرزندان دارد (فراسر[۲۰]،ریچمن[۲۱] وگالینسکی[۲۲]،۱۹۹۹).

همچنین مهمترین سود تجربه های مذهبی این است که مذهب به شخص احساس معناداری وارتباط باحقیقت نهایی اعطامی کند(اکسیلن[۲۳]،۲۰۰۲؛سیمپ سون[۲۴]،۲۰۰۲).علاوه براین تمایلات معنوی ومذهبی بودن باعث افزایش بهزیستی روان شناختی ،سلامت روان (هالز[۲۵]،۱۹۹۹ ؛فرانسیس[۲۶]، رابینس[۲۷]، لوییس[۲۸]، کرئیگلی[۲۹] وویلر[۳۰]،۲۰۰۴)،تحمل حوادث فشارزای زندگی(یانگ[۳۱]و ماو[۳۲]،۲۰۰۷)،مصونیت بیشتر در برابر تنش (گراهام[۳۳]، فر[۳۴]،فلاوئرز[۳۵] وبرک[۳۶]،۲۰۰۱)، می‌گردد.

تاب آوری:

از دهه ۱۹۷۰به بعد،به تدریج تردید هایی پیرامون رسالت روان شناسی به عنوان علم مطالعه مشکلات و اختلالات روانی پدید آمد.با بروز این تردید ها رویکرد جدیدی تحت عنوان روان شناسی مثبت گرا شکل گرفت که به جای تأکید بر عوامل خطرزا،نابهنجاری ها و اختلالات روانی،توجه اش را معطوف عواملی کرد که تاثیر عوامل خطر زا را تعدیل می‌کند و کودکان را در مقابل مبتلا شدن به مشکلات روان شناختی حمایت می کند یا به آن ها کمک می‌کند سریع تر به بهبودی دست یابند(گراسمن[۳۷]و مور[۳۸]،۱۹۹۴).

از این رو عواملی که موجب تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدات زندگی می‌شوند،بنیادی ترین سازه‌های مورد پژوهش این رویکرد می‌باشند.روان شناسی سلامت به دنبال شناسایی سازه‌ها و شیوه هایی است که سلامت و بهداشت روان را به دنبال دارد. ‌به این دلیل عواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک کند،از موضوعات مورد توجه این حوزه خواهد بود(هاشمی،۱۳۹۰).

در این میان،تاب آوری جایگاه ویژه ای،خصوصادر حوزه های روان شناسی تحول،روان شناسی خانواده و بهداشت روانی،به خود اختصاص داده است. به طوری که هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می‌گردد(جوکار،۱۳۸۶).

به طور کلی واژه تاب آوری به عوامل و فرآیندهایی اطلاق می شود که خط سیر رشد را از خطر به رفتارهای مشکل زا و آسیب روان شناختی قطع کرده و علی رغم وجود شرایط ناگوار، به پیامد های سازگارانه منتهی می‌شوند.گارمزی و ماستن (۱۹۹۱)،تاب آوری را ” یک فرایند،توانایی،یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز علی رغم شرایط تهدید کننده”،تعریف نموده اند. به بیان دیگر تاب آوری،سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است.راتر (۱۹۸۷)،تاب آوری را مکانیزمی حمایت کننده تعریف ‌کرده‌است که پاسخ فرد به موقعیت پر مخاطره را تعدیل می‌کند(هاشمی،۱۳۹۰).

‌بنابرین‏ ، یک فرد تاب آور موقعیت ناگوار را به شیوه مثبت تری پردازش می‌کند و خود را برای رویایی با آن دارای توانمندی قلمداد می‌کند.البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی ‌خود است. می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی – روانی در شرایط خطرناک است (کانر و دیویدسون،۲۰۰۳ ).

با توجه به استعداد ها و توان مندی های انسان(به جای پرداختن به ناهنجاری ها و اختلال ها)،در سال های اخیر رویکرد روان شناسی مثبت گرا[۳۹] مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. این رویکردهدف نهایی خود را در شناسایی سازه‌ها و شیوه هایی می‌داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارد. از این رو عواملی که سبب سازگاری هرچه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی بشود،بنیادی ترین سازه‌های مورد پژوهش این رویکرد می‌باشند.در این میان تاب آوری جایگاه ویژه ای درحوزه روان شناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است به طوری که هرروز برشمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود (سامانی و همکاران،۱۳۸۶).

هر انسانی دارای ویژگی های شخصیتی و الگو های رفتاری گوناگونی است ، یکی از این ویژگی ها که نقش عمده ای در بقای انسان و سلامت روانی او دارد ، « سازگاری » است. انسان با کمک این توانایی است که می تواندباشرایط متغییر محیطی و درونی خود کنار آید و موجودیت و سلامت روان خود را حفظ کند. سازگاری داشتن یعنی ویژگی هایی که موجود زنده را نسبت به سایرین،جهت بقا و تولید مثل توانمندتر می‌سازد ، بدین معنی که این ویژگی ها نسبت یک محیط خاص بهتر از محیط های دیگر طراحی شده اند (اشترویه[۴۰] و هیوستون[۴۱] ، ۱۳۸۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]




در این روش ابتدا مؤلفه‌های مذکور در قالب یک پرسشنامه از منابع مختلف استخراج گردیدند و سپس پس از بررسی و مشورت با چند تن از اعضای هیئت‌علمی به پنج دسته که در بالا ذکر گردید تقسیم گردید سپس متن، فعالیت و تصاویر کتاب‌های مطالعات اجتماعی در قالب یک فهرست کنترل و وارسی توسط سه داور مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت و روش تحلیل ‌به این صورت بود که ابتدا یک متن، فعالیت یا تصویر از نمونه انتخابی مورد مشاهده و تفسیر قرار می‌گرفت و سپس داورها با توجه به فهرست کنترل و وارسی به هر مؤلفه از صفر تا یک نمره می‌دادند و در پایان داده های استخراج شده تجزیه‌و تحلیل گردید.

۳– ۴- ۲ روش ویلیام رومی

از روش‌های عینی –کمی تجزیه‌و تحلیل کتب درسی به روش ویلیام رومی یا شیوه دعوت به پژوهش کتاب درسی و یا بررسی میزان به تفکر واداشتن کتاب درسی است. مفروضه اصلی این روش مبتنی بر این اصل است که برای ارائه محتوا می‌توان به شیوه (ارائه سنتی) و یا شیوه (فعال) عمل نمود.

این روش تجزیه‌و تحلیل کمی کتاب‌های درسی بر اساس تعداد واحدهای مربوط به‌ روش ارائه فعال و تعداد واحدهای مؤید روش ارائه سنتی عمل می‌کند و نسبت گروه‌ اول به دوم را (ضریب درگیری) می‌نامد. مقادیر این ضریب‌ می‌تواند از صفر تا اعداد درشت‌تر را شامل شود. ضرایب در فاصله بین (۴/۰ تا ۵/۱) به عنوان ملاک مورد قبول و مناسب بودن ضریب درگیری محسوب می‌شود و نشان‌دهنده میزان متعادل و مطلوب بودن کتاب درسی است. مثلاً اگر در یک متن ۱۰۰ واحدی یا جمله‌ای موردبررسی قرار گیرد، نسبت واحدهای معرف روش فعال به‌ واحدهای معرف شیوه سنتی یا غیرفعال باید حداقل ۳۰ به ۷۰ یا () و حداکثر ۶۰ به ۴۰ یا () باشد. از طرف دیگر ضرایب کمتر از ۴/۰ به خاطر تأکید بیشتر به بیان حقایق، تعاریف و حفظی و آمرانه بودن محتوا، ضعیف و نامطلوب‌ تلقی می‌شود. همچنین ضرایب بیش از ۰۵/۱ حاکی از متنی است که گرچه یادگیرنده را به‌ فعالیت واداشته و او را به تفکر کشانده، اما خوراک لازم برای فعالیت و خمیرمایه موردنیاز را در اختیار او نگذاشته است.(رومی،۱۹۶۸، به نقل از هرندی و همکاران،۱۳۸۷)

۳-۴-۲-۱ متن: روش انجام بررسی در این پژوهش تفکیک متون فعال از متون غیرفعال است که برای پژوهش این مسئله کتاب‌های مطالعات اجتماعی بررسی شده است. واحد بررسی و تحلیل در این روش جمله و یا متن است که در هر درس مورد بررسی قرار می گیریند بر اساس روش ویلیام رومی هر یک از واحدهای تحلیل شده جملات متن، در طبقه‌های ذیل قرار می‌گیرد.

مقوله a- بیان حقایق – بیان ساده اطلاعات یا مشاهداتی است که به وسیله فردی غیر از دانش‌آموز عرضه می‌شود.

مقوله b- بیان نتایج یا تعمیم‌ها (اصول کلی) عبارت است از اظهار نظر مؤلف درباره معنی یا ارتباط موضوع‌ها در مجموعه‌ای از حقایق.

مقوله c- تعاریف.

مقوله d- سؤالاتی که جواب آن‌ ها بلافاصله به وسیله مؤلف داده شده است.

مقوله e- سؤال‌های که لازم است دانش آموزان پس از تجزیه‌و تحلیل اطلاعات داده شده پاسخ بدهند.

مقوله f-از دانش‌آموز می‌خواهد نتایجی را که خود دست یافته بیان کند.

مقوله g- از دانش‌آموز می‌خواهد آزمایش یا فعالیتی را انجام دهد و سپس نتایج آن را تجزیه‌و تحلیل کند یا مسائل مطرح شده را حل کند.

مقوله‌ی h- سؤال‌هایی که به منظور جلب توجه دانش آموزان مطرح می شود اما بلافاصله به وسیله متن پاسخ داده نمی‌شود.

مقوله i- جمله‌ای که خواننده را راهنمایی می‌کند تا یک شکل یا مراحل آموزش یک آزمایش را ملاحظه کند یا جمله ای که در هیچ یک از طبقه‌بندی‌های فوق قرار نمی‌گیرد.

مقوله j سؤالات مربوط به معانی بیان.

از مقوله‌های ده‌گانه فوق، مقوله‌های a و b و c و d جزء مقوله‌های غیرفعال به حساب می‌آیند و مقوله‌های e و f و g و h جزء مقوله‌های فعال قلمداد می‌گردند. دو مقوله آخر یعنی i و j از مقوله‌های خنثی هستند و می‌توان از آن‌ ها در امر ارزشیابی و تحلیل، صرف‌نظر کرد. به منظور محاسبه ضریب درگیری دانش‌آموز با متن و از فرمول زیر استفاده می‌کنیم:

“ضریب درگیری دانش‌آموز با متن= مجموع مقوله‌های فعال تقسیم بر مجموع مقوله‌های غیرفعال “

۳-۴-۲-۲ ارزشیابی سؤالات

در این روش ابتدا فصول کتاب را مشخص و انتخاب نمایید و سپس هر یک از سؤالات انتخابی را در یکی از مقوله‌های زیر جای دهید.

مقوله‌ی a- جواب این سؤال را می‌توان مستقیم از کتاب به دست آورد.

مقوله b- پاسخ آن مربوط به نقل تعاریف است.

مقوله c- پرسشی که برای پاسخ به آن باید از آموخته‌های فصل کتاب در موقعیت‌های جدید استفاده شود.

مقوله‌ی d- سؤالی که برای پاسخ به آن لازم است دانش‌آموز مسئله‌ای را حل کند.

مقوله‌ی e – درخواستی که در هیچ یک از طبقه‌بندی‌های فوق جای نمی‌گیرد.

    1. gartner. ↑

    1. seeling. ↑

    1. inglehart. ↑

    1. vadi. ↑

    1. reynold. ↑

    1. Burleson. ↑

    1. ۲٫ Kripendorf. ↑

    1. .werner. ↑

    1. .gautshi. ↑

    1. .indicator. ↑

    1. Lindsay. ↑

    1. Robinson. ↑

    1. Mtra,matlay.. ↑

    1. Entrepreneurship. ↑

    1. .see. ↑

    1. ۳ . Stevenson. ↑

    1. Torpman.

    1. Morningstar

    1. Schumpeter.

    1. Szilagy.

    1. . PETER Druker

    1. .Robert histrich. ↑

    1. .Mcguire. ↑

    1. . David Clarence McClelland. ↑

    1. Bygrave. ↑

    1. Dream. ↑

    1. Decisiveness. ↑

    1. Doers. ↑

    1. Determination. ↑

    1. Dedication. ↑

    1. Devotion. ↑

    1. Details. ↑

    1. .Destiny. ↑

    1. Dollars. ↑

    1. Distribute. ↑

    1. . Holsti ↑

    1. . Kripendorf ↑

    1. Kerlinger. ↑

    1. Rajrdy. ↑

    1. . Frankfvrd. ↑

    1. . Nchmas. ↑

    1. . Mannheim. ↑

    1. . Rich. ↑

    1. . Berelson. ↑

    1. . Nicholls & Nicholls. ↑

    1. Kerlinge. ↑

    1. . Juan. ↑

    1. Kondracki, Wellman & Amundson. ↑

    1. Strijbos, Martens, Prins & Jochems. ↑

    1. -shanon. ↑

    1. .tom. ↑

    1. .shariff. ↑

    1. .harris. ↑

    1. .harris. ↑

    1. .nybak and Hansen. ↑

    1. Lindsay. ↑

    1. .hassan and radataz. ↑

    1. Erdoghan et. al. ↑

    1. .chan. ↑

    1. .chan. ↑

    1. .lumbantobing. ↑

    1. . Razzino. ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ق.ظ ]