کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 




در نتیجه ، بیمه گر اتکایی تا حدود بسیار زیادی تحت نفوذ بیمه گران مستقیم قرار دارد و به همین جهت هر زمان که نیاز به بعضی از شکل های خاص بیمه اتکایی تحقق پیدا می‌کند . بیمه گر اتکایی نیاز دارد که شرایط بیمه گر مستقیم ( بیمه گران ) و شیوه و سیاست بیمه گری بیمه گر واگذارنده را به طور تمام و کمال بشناسد . بعلاوه ‌در مورد قراردادها او نیاز به دانستن اطلاعات دوگانه زیر هم دارد:


۱- ترکیب پرتفوی بیمه ای شرکت؛ مثلاً یک شرکت ممکن است در زمینه ی بیمه بدنه کشتی متخصص بوده و احتمالاً انواع خاصی از شناورها ، مانند نفت کش ها و یا فله برها را بشناسد و یا این که ممکن است بیمه گر اتکایی به حساب آید که دارای یک پرتفوی تخصصی برای کالای بخصوص و گران قیمتی است .

  1. منابع و سرچشمه پرتفوی شرکت بیمه؛ مثلاً این که آیا فعالیت شرکت محدود به بازار محلی است که دائماً با مشتریان محلی سروکار دارد و یا این که در یک یا دو بازار دیگر به فعالیت و عملیات بیمه گری اشتغال دارد مانند بازارهایی که در آن خطرات برای اخذ « بیمه مشترک » ارائه می‌گردند و کارهای ملی و بین‌المللی هم از طریق دلالان و واسطه ها ارائه می‌شوند . در بازار بیمه لندن تنها بیمه گران مستقیم سنتی به دنبال پوشش بیمه اتکایی نیستند ، بلکه انجمن های تعاونی پی.اند.آی[۱۲۴] هم که ارائه دهنده پوشش مسئولیت برای مالکان کشتی هستند از مشتریان این بازار به شمار می‌روند زیرا معمولاً به وسیله ی بیمه نامه های باربری مرسوم تحت پوشش قرار نمی گیرند . معمولاً این کلوپ ها ‌بر اساس قراردادهای مازاد خسارت تحت پوشش اتکایی قرار می گیرند.

گفتار دوم- توسعه برنامه های اتکایی بیمه باربری

طرز برداشت و شیوه ی بیمه گری بیمه گر باربری ممکن است در برنامه ریزی اتکایی بیمه ی باربری و تعیین ظرفیت و سهم نگهداری ‌بر اساس ضوابط و ارجحیت ها و در شرایط خاص تعیین گردد. ‌بنابرین‏ اظهار نظرها، ارائه دهنده یک طرز فکر و برداشت موجود در بازار برای تهیه و تنظیم برنامه ی اتکایی شرکتی است که هم زمان با گسترش و افزایش پرتفوی بیمه باربری، تجربه هم به دست می آورد .

این که برنامه اتکایی یک شرکت چگونه تنظیم می شود ، تا حدود بسیار زیادی بستگی به ساختار ، حجم و اندازه پرتفوی بیمه باربری دارد و همان طور که در بالا بدان اشاره شد می‌تواند از یک شرکت به شرکت دیگر متفاوت باشد . شرکت ها معمولاً تمایل دارند که پرتفوی بابری را به ۴ طبقه مشخص و معین تقسیم بندی کنند که عبارت است از : بدنه ، کالا ، مازاد خسارت ، دکل های حفاری نفت و گاز فلات قاره ای و خطرات مشابه که برای هر کدام از این چهار طبقه برنامه و پوشش اتکایی مجزایی اخذ می نمایند. خواه شرکت بیمه جدیدالتأسیس باشد و یا این که شرکت بیمه ای باشد که تأسیس گردیده و آماده فعالیت در زمینه بیمه باربری است ، باید دقت کافی مبذول گردد که هزینه های اداری تا سرحد امکان پایین نگه داشته شود . ‌بنابرین‏ نیاز به گونه ای از پوشش اتکایی وجود دارد که کاربرد آن کم هزینه و ارزان باشد . ‌بنابرین‏ تنها راه حل مشهود ، همان قراردادهای مشارکت است که شرکت بیمه می‌تواند ‌بر اساس آن ضمن تعیین سهم نگهداری متعارف ، قادر است که اکثریت کار را اداره نماید بدون اینکه نیاز به کمک و مساعدت اتکایی بیشتری داشته باشد. اگرچه سهم بیمه گر واگذارنده نباید آن قدر ناچیر باشد که صرفاً تمامی کار را به بیمه گر اتکایی واگذار نماید و یک سود بدون خطر را از محل دریافت کارمزدها به دست آورد . لذا در یک قرارداد مشارکت، ۹۰% حداکثر میزانی است که بیمه گر اتکایی آمادگی پذیرش آن را دارد . کارهای اداری یک چنین قراردادی محدود به تهیه کردن صورت حساب های اتکایی است ، البته بیمه گر اتکایی ممکن است در چند سال اولیه از بیمه گر واگذارنده بخواهد که بردروهای لازم را تهیه نماید تا او بتواند کنترلی بر نوع کارهای قبولی ، نرخ های اعمال شده و سیاست بیمه گری او داشته باشد .

در بعضی از مواقع شرکت بیمه جدید با موافقت بیمه گر ( بیمه گران ) اتکایی مشارکت ، می‌تواند اقدام به اخذ پوشش مازاد خسارت برای هر واقعه و یا حادثه بنماید تا بتواند خود را در قبال تجمع خطرات ناشناخته حفظ نماید . تجمع خطرات شناخته شده خود دارای مقوله ی دیگری است ، زیرا چنانچه به شرکت بیمه ای اجازه داده شود که پوششی برای تجمع خطرات شناخته شده اخذ نماید ، به مفهوم کاهش سهم نگهداری شرکت بیمه واگذارنده محسوب گردیده و به ندرت این اجازه داده می شود. در بعضی از موارد ، قرارداد مازاد خسارت با این هدف تنظیم می شود تا علایق بیمه گر واگذارنده و بیمه گر اتکایی قرارداد مشارکت را حفظ نماید که در این صورت آن ها سهم حق بیمه ی خود را از این قرارداد را پرداخت خواهند نمود .

بیمه گران دولتی و بازارهای محلی که تعداد بیمه گران اندکی در آن فعالیت می نمایند دارای نیازهای خاص اتکایی می‌باشند . با توجه به اینکه چنین شرکت هایی قادر نیستند که در خطرات اصلی به صورت بیمه ی مشترک سهیم و شریک گردند ، لذا این شرکت ها به بیشتر از یک قرارداد مشارکت نیاز دارند تا بتوانند پوشش دلخواه را ‌در مورد خطرات بزرگی که بالاجبار صادر می نمایند ، تأمین کند . ‌بنابرین‏ آن ها نیاز به یک قرارداد مشارکت تکمیلی و یک قرارداد مازاد سرمایه اتکایی ( که در جرگه ی بیمه گران باربری به نام قرارداد مازاد لاین معروف است ) و احتمالاً یک قرارداد اتکایی اختیاری – اجباری دارند .

بعد از چند سال که از فعالیت و توسعه ی شرکت سپری شد ، شرکت بیمه در موقعیتی خواهد بود که می‌تواند در وضعیت خود ، هم از نقطه نظر میزان سهم نگهداری شرکت و هم از جهت شکل و فرم قراردادهای اتکایی تجدید نظر نماید . یکی از روش هایی که شرکت بیمه می‌تواند برگزیند عبارتند از :

۱- اخذ پوشش اتکایی مازاد لاین برای افزایش ظرفیت بیمه گری ، آن هم در زمانی که درآمد حق بیمه مستقیم سهم نگهداریش افزایش یافته است و یا ،

۲- اخذ پوشش مازاد خسارت برای حفظ پرتفوی نگهداری شده در قبال تجمع خسارات ناشناخته .

نامعقول و به دور از اصول متعارف است که شرکت های بیمه قراردادهای مشارکت خود را به خاطر استفاده و کاربرد قراردادهای مازاد لاین به دور اندازند ، علی الخصوص در بازارهایی که در آن کار بیمه نویسی بدنه ی کشتی رایج است . معمولاً پوشش اتکایی مازاد لاین با این هدف اخذ می‌گردد که پوشش اضافی مناسبی را برای خطرات بزرگ تأمین نماید . اگر قرارداد اتکایی مشارکت باربری کالا به دور انداخته شود ، معمولاً قرارداد اتکایی مازاد خسارت متداول جایگزین آن می‌گردد .

امروزه آخرین مرحله ی تکامل و گسترش برنامه های تعداد زیادی از بیمه گران در کاربرد قراردادهای مازاد خسارت به عنوان تنها الگو و روش برای تحت پوشش گرفتن پرتفوی بیمه ی بدنه ی کشتی و باربری کالا قرار دارد . شیوه و عرف جهانی هم دوری گزیدن از قراردادهای نسبی و گزینش قراردادهای غیرنسبی می‌باشد .

گفتار سوم- ظرفیت ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 01:15:00 ق.ظ ]




یکی از ویژگیهای تصویر بدنی، تصویری است فرد از اندام خود به عنوان چاق، لاغر، کوتاه قد یا بلند قد بودن دارد. این ویژگی شاخص حجم بدنی نام دارد که از اندازه یری قد در مقیاس کیلوگرم حاصل میشود. مکابی و ریکاردلی (۲۰۰۴)، در پژوهشهای خود دریافتهاند افرادی که شاخص حجم بدنی بالایی دارند از تصویر بدنی خود ناراضی هستند و بین شاخص حجم بدنی، تصویر بدنی و خودپنداره رابطه وجود دارد و افراد سنگین وزن تصویر بدنی نامطلوبی از خود داشته و خودپنداره ضعیفتری نسبت به افراد با شاخص توده بدنی پایین دارند.

علاوه بر این، افراد با شاخص حجم بدنی پایین خود را از نظرجسمی جذابتر دانسته و عملکرد اجتماعی بهتری نسبت به افراد با شاخص حجم بدنی بالا دارند. ‌بنابرین‏ میتوان گفت داشتن تصویر بدنی مطلوب، رضایت از بدن و شاخص حجم بدنی منجر به خودپنداره مثبت در فرد می شود (تامپسون، ۲۰۰۰) و ناخشنودی از بدن و عدم رضایت از تصویر بدنی منجر به نارضایتی فرد از بدن خود شده و رفتارهای بیمارگونه ای چون اختلال در الگوهای تغذیه ای و افسردگی خواهد شد.

متغیرهای زیادی وجود دارند که از لحاظ روان شناختی با تصویر بدنی و شاخص حجم بدنی رابطه دارند از جمله این متغیرها، خودپنداره، عزت نفس، سلامت عمومی، به ویژه افسردگی و سبک زندگی می‌باشد که هر یک از این متغیرها به اشکال گوناگونی می‌توانند بر تصویر بدنی و شاخص حجم بدنی اثر گذاشته و از آن تأثیر بپذیرند و در نهایت اختلال در تصویر بدنی می‌تواند منجر به مسائلی نظیر کم ‌اشتهایی، پراشتهائی روانی، تغییر نامتعادل وزن، اختلال در سلامت عمومی را نشان میدهد. این اختلالات بویژه در شرایطی که معیارهای فرهنگی محکمی ‌در مورد تناسب اندام ولاغری در جامعه وجود داشته باشد افزایش می‌یابد و داشتن تصویر بدنی نامطلوب و شاخص حجم بدنی بالا در شرایطی باعث کاهش اعتماد به نفس و تضعیف خودپنداره نیز می شود.

‌بنابرین‏ میتوان گفت، اساس شاخص حجم بدنی و شکل ظاهری بدن به عنوان بستر اصلی تصویر بدنی و یکی از جنبههای اصلی سلامت عمومی شناخته شده است (گیلر و همکاران، ۲۰۰۰) و همچنین افرادی که دارای خودپنداره واضح، خوب تعریف شده و هماهنگ و تقریباً با ثبات هستند از سلامت روان شناختی بهتری برخوردارند.

این افراد به یک دیدگاه روشن ‌در مورد خود رسیدهاند و کمتر تحت تأثیر وقایع روزانه و ارزیابی از این وقایع قرا میگیرند. نتایج تحقیق طولی سه ساله متوسط کاتارین و تامپسون (۲۰۰۰)، نشان داد که خاطرات تمسخرآمیز از تصویر بدنی در گذشته خودپنداره منفی و نارضایتی از تصویر بدنی را تقویت میکند ‌و نظریات فرهنگی اجتماعی نیزحاکی از تأثیرات گسترده حمایتهای اجتماعی و فرهنگی بر شکلگیری تصویر بدنی است و به نظر میرسد این تأثیر در جوامع غربی بیشتر است در پی احساس نارضایتی از تصویر بدنی و ایجاد خودپنداره منفی فرد خواستار تغییر در تصویر بدنی حقیقی خود را به تصویر بدنی ایدهآلش نزدیک کند. به نظر میرسد اولین را های مورد استفاده توسط این افراد برای تغییر در تصویر بدنی، رژیمهای غذایی و شرکت در برنامههای کاهش وزن است. اما به نظر میرسد عده زیادی از افراد با انگیزه تغییر در تصویر بدنی و کسب وزن ایدهآل اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه میکنند و این خود منجر به انزوای اجتماعی، احساس گناه و نارضایتی از خود شده و سلامت عمومی آن ها را به مخاطره میاندازد.

از روشهای دیگری که از سوی جوانان برای تغییر در تصویر بدنی استفاده میشود جراحی زیبایی است که به نظر میرسد در ۵۰ سال اخیر این روش به فراوانی مورد استفاده قرار گرفته است. شاید دلیل عمومیت فراگیر استفاده از جراحی زیبایی، وجود چندین عامل باشد که از جمله آنها، تنوعطلبی، امکانپذیری تغییر درصورت، حداقل نارضایتی، ماندگاری تغییر ‌و تمرکز فزاینده رسانههای جمعی برتصویر بدی ‌در سال‌های اخیرباشد. در میان همه این عوامل آنچه مورد تأیید همه پژوهشگران در انگیزه تمایل به جراحی زیبایی میباشد نارضایتی از تصویر بدنی است.

در بررسی مسائل مربوط به جراحی زیبایی و تصویر بدنی و نگرشهای مردان و زنان در طول عمر، ‌به این نتیجه رسیدند، افرادی که به جراحی زیبایی علاقمند بودند تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به کسانی داشتند که علاقه ای به جراحی زیبایی نداشتند و بخصوص افراد سنگین وزن و با شاخص حجم بدنی بالا علاقه مندی بیشتری به جراحی لیپوساکشن نشان می‌دادند و تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به افراد دیگر داشتند.

در مقایسه نارضایتی از تصویر بدنی و اختلالات مربوط به بدشکلی بدنی در افرادی که جراحی زیبایی انجام دادهاند نسبت به قبل از عمل جراحی زیبایی، نشان داد که بین تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی و خودپنداره جسمی با علاقمندی به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد و افراد دارای شاخص حجم بدنی بالا تصویر بدنی ضعیفی از خود دارند.

به دنبال افزایش سن تغییرات فیزیولوژیک و احساس فرسودگی باعث تغییر در تصویر ذهنی از خود میشوند که میتواند در ایجاد علایم روانی مؤثر بوده و در واقع چنین به نظر میرسد که در روند مقوله پیری بیش از یائسگی تأثیرگذار باشد با این وجود، ممکن است زنان این تغییرات را به یائسگی خود ربط دهند. سیفسیلی و همکارانش (۲۰۰۹) ‌به این نتیجه رسیدند که تصویر ذهنی یک سوم زنانی که بیش از دو سال یائسگی شان میگذرد تاحدودی مخدوش به طوری که اذعان میدارند، دیگر جذابیتی ندارند.

بسیاری از زنان یائسگی را با تصور عقیمشدن و پایان زنانگی برداشت کرده که این امر میتواند نقش مهمی در تجارب و احساسات آنان ایفا کند.

تغییر تصویر ذهنی از ظاهر خود منجر به بروز علایم روانی میشود به طوریکه انتظارات زنان یائسه از خود تغییر کرده و در صورت برآورده نشدن این انتظارات، منجر به بروز علایم روانی با شدت و ضعف متفاوت میشود. مضمونهای استخراج شده عبارت بودند از :

    • بیزاری از خود: یک شرکت کننده ۴۹ ساله در این رابطه گفت: ((در روابط زناشویی مشکل زیاددارم، هیکلام بیریخت شده … ‌اکثر اوقات از خود بیزار می شوم که چرا این طور شدهام)).

  • احساس زشتی: در این رابطه شرکتکننده ۵۶ سالهای بازگو کرد (( از وقتی یائسه شدهام احساس میکنم خیلی بیریخت شدهام. قبلاً خیلی خوشهیکل و خوشپوش بودم ولی حالا فکر می کنم خیلی زشت وبیریخت شدهام و به همین دلیل اطرافیانم به من محل نمیدهند )).

    1. -Social isolation ↑

    1. -Rossouw JE, Anderson GL, Prentice RL. ↑

    1. -Shaw RW, Soutte WP, Stanton SL ↑

    1. -Frankle ↑

    1. -perceptual component ↑

    1. -subjective component ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]




اکنون بیش از سه دهه است که افزایش قابل ملاحظه ای در گرایش به درمان شناختی – رفتاری به وججود آمده و این به دلایل زیر مربوط می‌باشد (بریس[۱۰۳] ، ۱۳۸۲ ) .

      1. شواهد تجربی رو به افزایش که از اثر بخشی درمان شناختی – برای مشکلات روانی شایع مانند اختلالات افسردگی و اضطراب حمایت می‌کند .

    1. رویکرد شناختی رفتاری نسبتا کوتاه مدت بوده در نتیجه از لحاظ اقتصادی از دیگر درمان های جانشین مقرون به صرفه تر است و پایان دادن به ‌گروه‌های درمانی سریع تر می‌باشد .

    1. دامنه کاربرد موفقیت آمیز رویکرد شناختی – رفتاری برای گستره وسیعی از اختلالات می‌باشد لذا فرصت قابل توجه و سود مندی برای درمانگران در حرفه های پزشکی عمومی فراهم می‌کند که این رویکرد را آموزش ببینند :

  1. دناهو [۱۰۴] ، ویلیام [۱۰۵]، و هایز [۱۰۶](۲۰۰۳) درمان شناختی –رفتاری را یک سیستم درمانی تلقی می‌کنند که در آن از تکنیک های متنوع درمان انفرادی استفاده می شود .

مرحله اول : شکل گیری و رشد رفتار درمانی

شکل بریتانیایی رفتار درمانی که در نخستین سال های دهه ی ۱۹۵۰ پدیدار گشت ، بر اختلال روان نژند در بزرگسالان متمرکز شد و عمدتاً از اندیشه‌های پاولف [۱۰۷]، واستون [۱۰۸]و هال [۱۰۹]سرچشمه گرفته بود . سهم اصلی در رشد اولیه رفتار درمانی را جوزف ولپی [۱۱۰]که تحقیقات آزمایشگاهی او بر القای آزمایشی رفتار روان نژند در حیوانات پایه ای برای فنون او در کاهش ترس گردید و هانس آیزنک [۱۱۱] که یک ساختار نظری محکم و یک بنیاد منطقی برای این درمان فراهم آورد ، به عهده داشتند . هنگام وقوع این رخدادها ، گروهی از روانشناسان آمریکا با به کار گیری اندیشه ها و فنون اسکینری برای مشکلات بالینی به پیشرفت های قابل توجهی نائل شدند (هاوتون[۱۱۲] ، پال[۱۱۳] ، سالکوسکیس[۱۱۴]، جوان[۱۱۵] ، و کلارک[۱۱۶] ، ۱۳۸۲ ) .

مرحله دوم : شکل گیری شناخت درمانی

این روش مورد توجه و تأکید فلاسفه و اندیشمندانی بوده که از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون به اهمیت شناخت و اندیشه انسان و زندگی اش واقف بودند . سرمنشآ این مفاهیم به افکار برخی فلاسفه رواقی بخصوص زنو[۱۱۷]، سیسرو [۱۱۸] و اپیکتتوس[۱۱۹] بر می‌گردد . اپیکتتوس که در قرن چهارم قبل از میلاد می زیست که انسان ها به وسیله اشیاء آشفته نمی شوند بلکه به خاطر تعبیر و تفسیری که از پدیده ها دارند آشفته می‌گردند . (شفیع آبادی ، ۱۳۷۵ ) .

در اواخر دهه ۱۹۶۰ چندین درمانگر نسبت ‌به این مسئله که رویکرد رفتاری برای درمان برخی از اختلالات اثر بخشی لازم را ندارد ، آگاه شدند و نظریه هایی را مطرح کردند که در آن ها مشکلات هیجانی به واسطه افکار تحریف شده به وجود می امد و ‌بنابرین‏ شیوه درمانی مطابق با آن را پیشنهاد کردند .

دو نفر از بانفوذ ترین کسانی که نظریه ها و درمان های آن ها مقبولیت زیادی کسب ‌کرده‌است آلبرت الیس و آرون بک هستند (فری ۱۹۹۹) .

آلبرت الیس [۱۲۰]نخستین طرفدار قاطع برای جهت دادن نظریه شناختی به سوی درمان به شمار می‌آید . او این نوع درمان را به « رواندرمانی عقلانی» توصیف کرد . واژه ای که بعد ها به « رواندرمانی عقلانی – عقلانی [۱۲۱]گسترش یافت . او اعلام کرد که اختلال های هیجانی و روانشناختی به میزان فراوانی پیامد تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی فرد است (هاوتون و همکاران ، ۱۳۸۲) .

بک در سال ۱۹۷۶ کتابی تحت عنوان « درمان شناختی و اختلالات عاطفی » منتشر ساخت . او در این کتاب نظریه ای را مورد هیجان و اختلالات هیجانی و رویکرد روان درمانی جدید با تأکید بر درمان افسردگی مطرح نمود . بیست و چهار سال بعد در سال ۲۰۰۰ درمان شناختی به مهم ترین و معتبر ترین رویکرد روان درمانی تبدیل شد (بک ، ۱۳۷۴) .

مرحله سوم : تلفیق رویکرد های شناختی و رفتاری

نظریه لنگ [۱۲۲] درباره نظام « سه پاسخی[۱۲۳] » ، نسبتا مستقل ، شالوده لازم را برای پذیرش مفاهیم ناقص در رویکرد رفتاری نمود .

در زمینه روان شناسی رفتاری اهمیت متغیر های شناختی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت . کارهای بندورا درباره یادگیری مشاهده ای مخصوصا در توجه به عوامل شناختی در رفتار درمانی مهم بوده اند ، شاید نخستین رویکرد تمام عیاری که علاقه پژوهشگران رفتاری را برانگیخت ، تعلیم خود آموزی ماین بام (۱۹۷۶) باشد . شهرت این رویکرد به اساس نظری و شباهت ان مفهوم رفتار کنشگر ذهنی در چارچوب نظریه کنشگر مربوط می شود .

لازم به ذکر که تا اوخر دهه ۱۹۷۰ رفتار درمانگران در صورتی که تمام سعی خود را در بعضی موارد به عمل می آورند سودی نمی بردند . مثلا بیش از پیش روشن شد که مشکلات وابسته به پذیرش درمان از سوی بیماران را نمی توان به سادگی به انگیزه ضعیف در آن ها نسبت داد . اما در عین حال کوشش هایی که در زمینه تجزیه و تحلیل جزء به جزء بیمارانی که همکاری خوبی نداشتند صورت می گرفت نیز کمکی به بهبود بیشتر آنان نکرد . پیشرفت مهم دیگری که در این دوره به عمل آمد کوشش هایی برای ارائه نظریه ها و فنون بود که می شد آن ها را در درمان سایر مسائل روانی مخصوصا افسردگی به کار گرفت .

این دو پیشرفت ، زمینه را برای پذیرش اهمیت شناخت و لزوم پرداختن به آن در جلسه های درمانی از سوی بسیاری از درمانگران از جمله رفتار گرایان فراهم ساخت . (هاوتون و همکاران ، ۱۳۸۰ ) . از طرفی دیگر ، بک و الیس ارزشمندی رفتار درمانی را به رسمیت شناختند و به همین سبب رفتار درمانگران نسبت به چهار چوب های شناختی روی خوش نشان دادند و رویکرد شناختی را پذیرفته و آن را به عنوان مکمل روش خود تلقی کردند (لطافتی ، بریس ، ۱۳۸۲) . هر چند روانشناسان توانسته اند با بهره گرفتن از اصول هر یک از رویکرد های شناختی یا رفتاری ، موفقیت های زیادی در مشاوره و درمان کسب کنند اما تلفیق این دو رویکرد می‌تواند تاثیرات سریع تر و عمیق تری را در مراجعین ایجاد کند و همین مسآله از دلایل پیوستن دو رویکرد شناختی و رفتاری و به وجود آمدن دیدگاه شناختی – رفتاری بوده است . از طریق تلفیق این دو رویکرد بسیاری از نقصان های موجود در هر یک بر طرف شده است و روشی کامل تر و کاربردی تر به وجود آمده است . تکنیک ها و راهبرد های شناخت درمانی در نتیجه تعامل با رفتار درمانی تصفیه و پالایش شده اند که این دو به نوبه ی خود موجب تأکید بر آزمونگری تجربی ، فرمول بندی تئوریک و کاربردهای درمانی می‌باشد (صاحبی ، ۱۳۸۲) .

رفتار درمانی شناختی سازمان یافته و جهت بخش ، مسآله مدارو معطوف به عوامل تداوم بخش مشکلات است و نه منشآ آن ها و بیمار را به عنوان کسی که نقشی برابر در درمان دارد می نگرد ، از لحاظ زمانی کوتاه و محدود است و در آن سعی می شود به بیمار کمک شود تا در خود مهارت های خود باوری مستقلی پدید آورد ، متکی بر فرایند سوال و کشف راهبردی شده است و نه قانع سازی، موعظه و مباحثه روشی است منطقی که در آن بیمار فرا می‌گیرد که ‌افکار و عقاید را به عنوان فرضیه هایی که باید اعتبارشان آزموده شود بنگرد . همین رویکرد آموزشی است که در آن فنون شناختی و رفتاری از طریق تکلیف خانگی آموزش داده می شود (خجسته ، ۱۳۸۱ ) . یکی از کاربرد های رویکرد شناختی – رفتاری به صورت آزمایش گروهی است که موفقیت های شایانی به همراه داشته است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]




چاتمن و اریلی[۷۳](۱۹۸۶) «تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزش‌های یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دوری از ارزش‌های ابزاری آن (وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف می‌کنند» (رهنمای رود پشتی و محمودزاده، ۱۳۸۷، ص ۳۲)

کانتر[۷۴] تعهد را تمایل افراد به در اختیار گذاشتن انرژی و وفاداری خویش به نظام اجتماعی می‌داند. سالانسیک تعهد را عبارت از پیوند دادن فرد به عوامل و اقدامات فردی وی می‌داند، یعنی تعهد زمانی واقعیت پیدا می‌کند که فرد نسبت به رفتار و اقدامات خود احساس مسئولیت و وابستگی نماید (باقری و تولائی، ۱۳۸۹، صص ۷۴-۷۵)

ماودی و همکاران[۷۵] (۱۹۸۲)، تعهد سازمانی را با دید رفتاری و نگرشی بررسی نموده‌اند. در این دید، نگرش‌ها، که به نظر می‌رسند راه‌انداز تکامل اخلاقی هستند، شامل هویت سازمانی، میزان تعامل در کل سازمان، توجه عاطفی گرم نسبت به سازمان یا وفاداری به آن می‌باشند و رفتارها شامل اشتیاق به تلاش بیشتر در سازمان، تمایل و شوق به باقیماندن در سازمان هستند (ناظم و قائد محمدی، ۱۳۸۷، ص ۱۲)

گراسکی[۷۶] (۱۹۶۶) ماهیت رابطه ی فرد با سازمان خود را به صورت یک تعهد سازمانی عام تعریف می‌کند.

هال و همکاران[۷۷] (۱۹۷۰) تعهد را فرایندی می‌دانند که از طریق آن، اهداف سازمانی و عضو سازمانی تا حدود زیادی در هم ادغام می‌شوند (انصاری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۳۸)

واینر[۷۸] (۱۹۸۲) تعهد سازمانی را به عنوان یک اعتقاد و باور در رابطه با مسئولیت فرد در قبال سازمان تعریف می‌کند. وی تعهد سازمانی را مجموع فشارهای هنجاری درونی شده برای انجام فعالیت‌ها، به طریقی که اهداف و منافع سازمان حاصل شود، تعریف می‌کند(حضوری، ۱۳۸۱، ص ۲۳).

۲-۱-۱۳- تعهد سازمانی نگاه تک بعدی یا چند بعدی

پورتر[۷۹] تعهد را بر اساس نیروی کلی همانند سازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف می‌کند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل می‌شود:

    1. قبول اهداف و ارزش‌های سازمان

    1. تمایل به همکاری با سازمان برای کسب اهدافش

  1. میل به باقی ماندن در سازمان

در این دیدگاه تعهد به عنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است (رهنمای رود پشتی و محمودزاده، ۱۳۸۷، ص ۴۴)

در صورتی که برخی منابع موجود ‌در مورد تعهد سازمانی دو دیدگاه کلی درباره این مفهوم ارائه می‌کند که یک دیدگاه تعهد دلبستگی و علاقه قوی» سازمانی را امری نگرشی یا عاطفی می‌داند. بر اساس این دیدگاه تعهد سازمانی عبارت است از به سازمان و تعیین هویت با آن که از نظر مفهومی‌دست کم سه عامل می‌توان برای آن در نظر گرفت: ۱- پذیرش و اعتقاد قوی به اهداف و ارزش‌های سازمان ۲- تمایل به تلاش زیاد برای تحقق اهداف سازمان ۳- تمایل شدید به باقی ماندن و عضویت در سازمان». دومین دیدگاه تعهد سازمانی را امری رفتاری تلقی می‌کند. این نوع تعهد که« تعهد حسابگرانه» نامیده می‌شود بر مبنای کارهای نظری بکر و هومنز[۸۰] استوار است. در این دیدگاه افراد به دلیل مزایا و منافعی که دارند و سرمایه گذاری‌هایی که در سازمان کرده‌اند به سازمان دلبسته می‌شوند و به عضویت خود در سازمان ادامه می‌دهند.

(مدنی و زاهدی، ۱۳۸۴، ص۷-۶)

مدل می‌یر و آلن[۸۱]

بارزترین نمونه از تعاریف چند بعدی، متعلق به آلن و می‌یر است. از نظر آن ها تعهد سازمانی یک نگرش است ؛ یک حالت روانی که نشان دهنده نوعی تمایل، نیاز و الزام، جهت ادامه ی فعالیت در یک سازمان است. تمایل یعنی علاقه و خواست قلبی برای ادامه ی فعالیت در سازمان، نیاز یعنی این که فرد به خاطر سرمایه گذاری‌هایی که در سازمان کرده، ناچار به ادامه ی خدمت در آن است. الزام عبارت از دین، مسئولیت و تکلیفی که فرد در برابر سازمان داشته و خود ملزم به ماندن در آن می‌بیند (انصاری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۳۹). می‌یر و آلن در سال ۱۹۹۱ مدلی سه بخشی از تعهد ارائه کردند که از تمایز بین تعهد نگرشی و رفتاری فراتر رفته است (سجادی و همکاران، ۱۳۸۸، ص ۳۲). در این مدل، می‌یر وآلن (۱۹۹۱) تعهد سازمانی را به ابعاد سه گانۀ زیر تقسیم نموده‌اند: (موغلی و همکاران، ۱۳۸۸، ص ۱۲۳)

    1. تعهد عاطفی[۸۲]: فرد هویت خود را از سازمان می‌گیرد و به آن احساس تعلق و وابستگی می‌کند و از ادامه عضویت در آن لذت می‌برد و سازمان را ترک نمی‌کند.

    1. تعهد مستمر[۸۳] (پایدار): تمایل به انجام فعالیت مستمر بر اساس تشخیص فرد از هزینه ها ی مرتبط به ترک سازمان.

  1. تعهد هنجاری[۸۴]: افراد در سازمان می‌مانند چون احساس تکلیف می‌کنند که نباید سازمان را ترک کنند.

به نظر آنان کارکنان با تعهد عاطفی قوی ‌به این خاطر در سازمان می‌مانند که آن ها تمایل دارند ؛ افرادی که تعهد مستمر یا عقلائی بالائی دارند به خاطر نیاز خود و آن دسته که تعهد تکلیفی و یا هنجاری قوی دارند به خاطر مسئولیت‌های فردی خود در سازمان می‌مانند. در این حالت افراد احساس می‌کنند باید بمانند و در واقع احساس مسئولیت و دین و تکلیف به ماندن در سازمان می‌کنند (حضوری، ۱۳۸۱، ص ۲۶)

تعهد عاطفی معمولی ترین روش برخورد با تعهد سازمانی، روشی است که تعهد به عنوان وابستگی عاطفی و روانی با سازمان در نظر گرفته می‌شود که بر اساس آن فرد میزان تعهد بالایی به سازمان داشته، خود را همراه با سازمان دارای هویت می‌بیند، در کارها درگیر می‌شود، در سازمان مشارکت دارد و از عضویت در سازمان لذت می‌برد (ناظم و قائد محمدی، ۱۳۸۷، ص ۱۴)

تعهد مستمر، بیکر [۸۵]تعهد سازمانی را بر اساس این نوع از تعهد، به عنوان تمایل به انجام فعالیت‌های مستمر بر اساس تشخیص و درک فرد از هزینه های مربوط به ترک سازمان تعریف ‌کرده‌است. بر این اساس، هر قدر که فرد تصور کند، در صورت ترک خدمت، هزینه های زیادی متوجه او خواهد شد، تمایل به ماندن در سازمان و احساس تعهد به آن در وی بیشتر خواهد شد.وی معتقد است این تمایل به خاطر ذخیره شدن‌اندوخته‌ها و سرمایه هایی است که احتمالاً با ترک سازمان از بین خواهد رفت.(حضوری، ۱۳۸۱، ص ۲۳)

تعهد هنجاری نشان دهنده ی یک نوع احساس تکلیف برای ادامه ی همکاری با سازمان است. افرادی که دارای سطح، بالایی از تعهد هنجاری هستند احساس می‌کنند که مجبورند در سازمان فعلی باقی بمانند (انصاری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۴۲).در این تعهد، افراد ادامه فعالیت و انجام کار را وظیفه و تکلیف خود می‌دانند تا دین خود را نسبت به سازمان ادا، نمایند. بر اساس این دیدگاه، تعهد نوعی اعتقاد در رابطه با مسئولیت فرد در سازمان است(ناظم و قائد محمدی، ۱۳۸۷، ص ۱۵)

می‌یر و آلن[۸۶] (۱۹۹۷) اظهار می‌کنند که رابطه مثبتی بین تعهد عاطفی و نگهداشت کارکنان وجود دارد. انتظار می‌رود هر دو نوع تعهد عاطفی و مستمر، منجر به افزایش تمایل اشخاص به ماندن در سازمان شود. اگرچه که دلیل ماندن با تعهد عاطفی با دلیل ماندن با تعهد مستمر متفاوت است. کارکنان با سطوح بالای تعهد عاطفی می‌مانند به دلیل اینکه خواست آن ها است که در سازمان بمانند، در حالی که آنان که دارای تعهد مستمر قوی هستند در سازمان می‌مانند به دلیل اینکه آن ها مجبور به ماندن می‌باشند. از طرفی وینر و واردی [۸۷]دریافتند رابطه منفی بین تعهد هنجاری و تمایل به ترک شغل وجود دارد (چنگ لیان چو، ۲۰۰۴، صص ۷۳-۷۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]




فرضیه شماره ۲:

آموزش راهبردهای شناختی در یادگیری و یادداری درس علوم تجربی (درکی)،تفاوت معنی داری ایجاد می‌کند.

قبل از پرداختن به بحثدر مورد آزمون درس علوم تجربی (درکی) بهتر است به نتایج پیش آزمون این درس بپردازیم. نتایج ارائه شده در جدول شماره (۸)فصل چهارم نمایانگر مقایسه میانگین های گروه آزمایش با گروه کنترل در درس علوم تجربی (درکی) است که در آن ۵۰۵ /۰ = sig ، ۶۹۳/۰ = T و ۳۲ = df که با مراجعه به جدول توزیع t نتیجه می گیریم که تفاوت معناداری بین میانگین های مورد مقایسه وجود ندارد و این بدین معنی می‌باشد که در پیش آزمون ‌گروه‌های آزمایش و کنترل درخصوص یادگیری و یادداری درس علوم تجربی توانایی و عملکردی مانند هم دارند.

بعد از اجرای متغیر مستقل (آموزش راهبردهای شناختی به گروه آزمایش) ، از دو گروه آزمایش و کنترل دو پس آزمون که اولین پس آزمون به منظور مقایسه یادگیری درس علوم تجربی دو گروه مذکور و دومین پس آزمون نیز به منظور مقایسه ی یادداری همان گروه ها در درس علوم تجربی اجرا شد. درپس آزمون اول، آزمون تفاوت میانگین، سطح معناداری و درجه آزادی به ترتیب برابر با ۱۴/۱۱= T ، ۲۵ % = sig و ۳۲= df و در پس آزمون دوم شاخص های آماری، به ترتیب برابر با df=32 , sig=0/000 , T=22/97 است.با مقایسه مقادیر T محاسبه شده، با Tجدول به سادگی، این امر قابل فهم است که T محاسبه شده، از T جدول بزرگتر است. از این مطلب می‌توانیم ‌به این نتیجه برسیم که فرضیه پژوهش تأیید یا فرض صفر (H0)رد می شود.

برای مقایسه مقدار تاثیر راهبردهای شناختی دریادگیری و یادداری با مراجعه به جدول های ۱۲ و ۱۳ فصل چهارم متوجه می‌شویم که راهبردهای شناختی بیشتر «یادداری» مطالب درس علوم تجربی از نوع درکی یا فهمیدنی را پشتیبانی می‌کند. ‌بنابرین‏ نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش های سیف و مصرآبادی (۱۳۸۲)، فرخی (۱۳۸۹)، متولی(۱۳۷۶)، بایلر و اسنومن (۱۳۹۳) ولنزو هیوز(۱۳۹۰)همخوانی دارد . در تبیین نتایج بالا می توان گفت که راهبردهای شناختی سرنخ ها یا نشانه های مربوط به زمان و مکان را در اختیار فراگیران قرار می‌دهند و به آن ها کمک می‌کند تا اطلاعات را از حافظه ی دراز مدت خویش بازیابند.‌بنابرین‏ راهبردهای شناختی، حافظه رویدادی را به فعالیت وا می دارند که در آن تصاویر ذهنی نقش مهمی ایفا می‌کند. درست مانند زمانی که به یاد می آوریم که در مهمانی چند شب پیش چه کسان تازه ای را ملاقات کرده ایم یا در آخر جمعه ای که به کوه رفتیم چه منظره های تازه ای را دیده ایم (سیف،۱۳۹۰).

فرضیه شماره ۳:

آموزش راهبردهای شناختی در یادگیری و یادداری درسزبان انگلیسی (کلامی)،تفاوت معنی داری ایجاد می‌کند.

با مراجعه به جدول شماره (۹)فصل چهارم که ‌در مورد یافته های پیش آزمون درس زبان انگلیسی (کلامی) می‌باشد و مقادیر «T»محاسبه شده، سطح معنی داری و درجه آزادی آن به ترتیب برابر با df=32, sig=0/265, T= 1/366 و مقایسه ی آن به جدول توزیع t متوجه می‌شویم که تفاوت معناداری وجود ندارد و دانش آموزان هر دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ یادگیری و یادداری، عملکرد و توانایی تقربیاًیکسان دارند و این یعنی همگنی میانگین های مورد مقایسه در پیش آزموندرس زبان انگلیسی.

ولی بعد از اجرای متغیر مستقل یعنی آموزش شیوه های مطالعه درس زبان انگلیسی به گروه آزمایش،از ‌گروه‌های آزمایش و کنترل، دو پس آزمونگرفته شد (که راجع به پس آزمون ها پیشتر توضیح مفصل داده ایم).

در پس آزموناول و دوم طبق جدول شماره ۱۴ و ۱۵ فصل چهارم مقادیر زیر به دست آمد: در پس آزمون اول ۱۳/۲= T، df=32 , sig= %6 و د رپس آزمون دوم df=32 , sig = 0/128 , T= 1/63، با مقایسه ی Tدر پس آزمون اول و «T»در پس آزمون دوم با جدول توزیع «t»متوجه می‌شویم که T در یادگیری و یادداری (T محاسبه شده) از T (جدول) کوچک تر هستند و تفاوت معنادار وجود ندارد. پس فرض صفر (H0) تأیید می شود یا به عبارت دیگر فرضیه پژوهش رد می شود. به زبان دیگر آموزش راهبردهای شناختی، یادگیری ‌و یادداری درس زبان انگلیسی از نوع ماهیت کلامی را پشتیبانی نکرده و در ارتقاء آن ها نقشی ندارند.چون یاد گرفتن و نگه داشت مطالب زبان انگلیسی برای فارسی زبانان در اینجا مطرح است، ما را بر آن داشت که با تلاش مضاعفی به دنبال پژوهش هایی با عنوان «نقش آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر یادگیری و یاد داری در درس زبان انگلیسی در مقاطع مختلف تحصیلی» باشیم که متاسفانه پژوهشی با عنوان مذکور یا لااقل شبیه به آن یافت نشد. شاید یکی از مهمترین دلایل ضعف یادگیری در بین دانش آموزان، دانشجویان و اکثر مدرسان کشور همین نبود پژوهش های کافی در این زمینه باشد . دلیل دیگر ضعف شدید در سازمان دهی مطالب این رشته در کتاب های درسی مقاطع مختلف تحصیلی است.

پیشنهادات و راهکارها

با توجه بهتحلیلدادههای فصل چهار و نتایج بهدستآمده در اینپژوهش و باتوجهبهمشخصشدنمحدودیتها ی موجوددر اجرای طرح، پیشنهاهایی برایگسترشو پیادهسازیآموزشراهبردهایشناختی در فرآیندیاددهی -یادگیری مدارسبهصورتزیرارائهمی شود.

*پیشنهادهایمبتنیبرنتایجپژوهش( پیشنهادهایاجرایی)

۱-آموزشراهبردها ی شناختیبخصوصدردروسعلوماجتماعی، تاریخ،جغرافیا، زبان فارسی ،بینشاسلامی بهکارگرفتهمیشود (‌بر اساس فرضیه اول).

۲- بههمراهآموزشراهبردهایشناختیازتکنیکیا روش های دیگرمطالعهنیزاستفادهنمایید(مانند آوزش راهبردهای فراشناختی).

۳- آموزشراهبردهای شناختیو دیگرشیوههایمطالعه(براییادگیری و یادداریبهتر) را در دروههایضمن خدمتفرهنگیانآموزشدهید.

*پیشنهادهایی برایپژوهشهایبعدی

۱-مدتزماناجرایپژوهشراطولانیترنمایید.

۲- ‌به بررسی انگیزش و نگرشمعلماننسبتبه استفادهازاینروشپرداختهشود.

۳-اینروشمطالعهرا در دروسدیگرو پایههایدیگربهکاربگیرید .

۴- اینروش مطالعهرا باتعدادبیشتریدانشآموزش اجرا نمایید.

۵- اینروش مطالعهرا در کلاس های مختلطنیز بهکارببرید.

محدودیتهایپژوهش(خارج از اختیار پژوهشگر)

۱-ضعفمنابعپژوهشی ( پایاننامههاو مقالات و…) در خصوصموضوعموردپژوهش (به ویژه ‌در مورد زبان انگلیسی).

۲- عدمهمکاریو حمایتآموزش و پرورش

۳- کمبودوقتبرایانجامپژوهش

۴- تعدادبالای دانشجویانارشدو دردسترسنبودن استادراهنماو مشاور

۵- از آن جا که کلاس های مدارس از قبل سازمانبندی شده بودند، لذا امکان انتخاب تصادفیدانشآموزان ازسو ی پژوهشگر امکان پذیر نبود.

محدودیت های پژوهش(دراختیار پژوهشگر)

۱-این پژوهش صرفاً برروی پسرها در مدارس راهنمایی انجام شد .

۲- این شیوه آموزش (آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی) در بین دانش آموزان دو زبانه بررسی گردید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]