جنسیت و عزت نفس

تفاوت‌های جنسیتی در عزت نفس در طول سال‌های اخیر از طریق مقایسه میزان همگرایی بین خود واقعی و خود ایده‌آل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. علی‌رغم تفاوت زن و مرد در میزان عزت نفس در سال‌های اولیه زندگی، با گذشت زمان به تدریج تشابه جایگزین تفاوت می‌شود، هر چند در هر یک از دو جنس تفاوت‌های فردی در میزان بهره مندی از عزت نفس کاملاً مشهود است. در مطالعه‌ای که در زمینه‌ی عزت نفس در دانشگاه ویس کانسین آمریکا (۱۹۹۹) که روی ۱۵۰۰۰۰ زن و مرد انجام گرفت نشان داد که پیش فرض‌های مربوط به تفاوت جنسیتی عزت نفس عمدتاًً اغراق آمیز است. در این مطالعه‌ گسترده‌ هاید و کینگ[۱۰۴] صدها مطالعه در زمینه‌ی عزت نفس از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ را مورد تحلیل قرار دادند. نتیجه نشان داد که سطح عزت نفس مردان در مقاطع مختلف سنی کمی بیش از زنان است. یافته ها همچنین نشان داد که عزت نفس زنان با نگرش‌های قالبی و پایمال شدن حقوق انسانی آنان و خشونت علیه آنان به تدریج کاهش می‌یابد. در کل می‌توان گفت مردان در آزمون‌های استاندارد شده‌ عزت نفس نمرات بالاتری از زنان می گیرند در این صورت باید توجه داشت که این تفاوت بسیار ناچیز است. بیشترین شکاف و اختلاف طبقاتی در اواخر نوجوانی و در سن دبیرستان است با این حال این تفاوت در حدی نیست که بتوان مشکلات عزت نفس را به جنسیت نسبت داد. لازم به ذکر است که عزت نفس بخش اصلی و اساسی در بهداشت روان فرد است که با افزایش سن اغلب بهبود پیدا می‌کند. عزت نفس پایین همبستگی بالایی با افسردگی، پیشرفت‌اندک و سازگاری اجتماعی ضعیف دارد. ‌هاید معتقد است مسئله عزت نفس پرسش همیشگی ” تقدم مرغ و تخم مرغ” است که آیا عزت نفس پایین باعث بروز نشانه های مشکلات روانی دیگر است و یا عزت نفس پایین معلول و نتیجه‌ مشکلات روانی فرد است. پژوهشگران دانشگاه ویس کانسین در این پژوهش بر اساس تفاوت‌اندک جنسیتی در عزت نفس نتیجه گرفتند که زن و مرد در سنجش عزت نفس بیشتر شبیه یکدیگرند تا متفاوت از هم. نتایج چندین پژوهش تأکید دارد که به طور اساسی ادعای ارتباط نزدیک بین جنسیت و عزت نفس به طور ذاتی خطرناک است زیرا اگر والدین باور داشته باشند که فرزندان دخترشان از فرزندان پسرشان عزت نفس پایین تری دارند به گونه‌ای رفتار می‌کنند که پیوسته این پیام را به فرزندان خود به طور ناخودآگاه منتقل سازند شاید ‌به این علت که جنسیت زن و مرد به طور سیستماتیک در رابطه با عزت نفس مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است(فردی، ۱۳۹۲).

در رابطه با تفاوت‌های جنسی و عزت نفس نیز تحقیقاتی صورت گرفته است. گفته می‌شود که افکار قالبی و سنتی زنان مبنی بر این که آنان شایستگی کمتری از مردان دارند و ترکیب نقش‌های جنسی سنتی با خودپنداره کودک باعث شده که دختران نسبت به پسران اطمینان و اعتماد کمتری به توانایی‌های هوشی کلی خود داشته باشند، به همین علت دختران انتظارات کمتری برای موفقیت در فعالیت‌های تحصیلی و شغلی بالا دارند(صدرالسادات وشمس اسفندآباد، ۱۳۸۰: ۸۰).

وراثت و عزت نفس

منظور از عزت نفس میزان ارزشی است که هر شخص برای شایستگی ها و وجود خود قائل می‌باشد. عزت نفس چیزی نیست که از طریق وراثت منتقل شود زیرا موروثی نیست بلکه بر اساس تجارب خود شخص به وجود می‌آید و از اولین سال‌های زندگی شکل می پذیرد (فردی، ۱۳۹۲).

عزت نفس در کودکان با نیازهای ویژه

تحقیقات مربوط به مقایسه عزت نفس کودکان عادی و کودکان با نیازهای ویژه نتایج متفاوتی را نشان می‌دهند. بر حسب این نتایج کودکان با نیازهای ویژه در مقایسه با کودکان عادی از عزت نفس یکسان، بالاتر و یا پایین تری برخوردار هستند نظریه های مختلفی در این باره وجود دارد که هر یک باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. نظریه هایی وجود دارند که بر اساس آن‌ ها کودکان با نیازهای ویژه به دلیل مشکلات مختلف و یا معلولیت در مقایسه با کودکان عادی از عزت نفس پایین تری برخوردارند، در صورتی که بر اساس برخی دیگر از نظریه ها سطح عزت نفس این کودکان در مقایسه با کودکان عادی یکسان و حتی بالاتر است زیرا این کودکان برای رفع نیازهایشان از توجه و منابع بیشتری برخوردارند.

ریچاردسون[۱۰۵]،هاستروف[۱۰۶] و دورنبش خود توصیف‌هایی از کودکان عادی و معلول جسمی ۱۰ و ۱۱ سال به دست آورده‌اند. داده های این پژوهش نشان می‌دهد که کودکان معلول جسمی واقع بین تر از کودکان عادی هستند و به محدودیت‌های خود واقفند، سطح کلی عزت نفس در این کودکان به جز موارد انفرادی که کودک موفق به کنار آمدن با معلولیت خود نشده است، از کودکان عادی پایین تر نیست. گِرِنی[۱۰۷] در مطالعه روی نمونه‌ای از کودکان ۱۰ و ۱۱ سال با اختلالات عاطفی و مشکلات رفتاری نتیجه گرفت که این کودکان نسبت به کودکان عادی دارای عزت نفس بسیار پایین‌تری هستند. لوند نیز در پژوهشی که در همین رابطه روی کودکان ابتدایی و متوسطه انجام داد نتایج مشابهی به دست آورد (صدر السادات و شمس اسفندآباد، ۱۳۸۰: ۷۶-۷۵).

پژوهش‌های انجام شده در زمینه عزت نفس

پژوهشی تحت عنوان بررسی نقش آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل مسئله اجتماعی بر عزت نفس و هوشبهر دانش‌آموزان مقطع سوم دبستان توسط محمودی راد و همکاران ‌در سال‌ ۱۳۸۶ صورت گرفت. برای انجام این پژوهش روش تجربی پیش آزمون- پس آزمون انتخاب شد. ۴۸ دانش‌آموز سوم ابتدایی به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد طی برنامه‌ مهارت‌های ارتباطی و حل مسئله به مدت ۱۵ جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. برای جمع‌ آوری داده ها از پرسشنامه‌ی هوش آزمای وکسلر[۱۰۸] کودکان و عزت نفس پوپ و مک هیل[۱۰۹] استفاده شد. در تحلیل داده ها آزمون T به کار گرفته شد.

تحلیل آماری پیش آزمون- پس آزمون نشان داد که آموزش به طور معنی داری نمرات هوش را در میان گروه مورد بهبود بخشید. همچنین تحلیل آماری از بهبود معنی دار اعتماد به نفس در این گروه حکایت داشت (محمودی راد و همکاران، ۱۳۸۶).

در پژوهشی که توسط حقیقی و همکاران تحت عنوان بررسی تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روانی و عزت نفس دانش‌آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه و در سال ۱۳۸۵ و در شهر ایلام صورت گرفت، جامعه‌ آماری شامل همه‌ دانش‌آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه و نمونه شامل ۶۰ نفر که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله‌ای انتخاب شده بودند، می‌باشد که در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده‌ این پژوهش شامل پرسشنامه‌ی سلامت عمومی گلدبرگ، مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت و راهنمای آموزش مهارت‌های زندگی بود.

نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت‌های زندگی سبب افزایش سلامت روان و عزت نفس دانش‌آموزان دختر گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه می‌شود (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...