است که تعداد زیادی شاخصهای مختلف را به رغم آنکه استفاده کننده می خواهد تمرکز کند، مورد بحث قرار می دهد(هولزمن،۱۹۹۵: ۵۴).
کیفیت زندگی عمومی دارای چهار بخش است. اولین بخش: مهارتهای رفتاری است(فرد در حیطه سلامت خود و استفاده مناسب از زمان و رفتارهای اجتماعی تا چه اندازه خوب عمل می کند) که از طریق استانداردهای اجتماعی مورد قضاوت قرار می گیرند.
دومین بخش: کیفیت محیطی است که از طریق معیارهای شخصی از قبیل آب و هوا و کیفیت مسکن مورد قضاوت قرار می گیرد. بخش سوم: کیفیت زندگی درک شده است که کاملاً ذهنی بوده و منعکس کننده ارزیابی خود فرد از سلامتی، خانواده، مسکن، محیط اطراف، استفاده از اوقات بیکاری، دوستان و سایر حیطه های زندگی می باشد. بخش چهارم: سلامت روانشناختی است که جنبه کلی از سلامت روان را در بر میگیرد و شامل مفاهیمی چون افسردگی، وضعیت عواطف مثبت و رضایت کلی از زندگی است.
تعاریف تک بعدی برای کیفیت زندگی اکثراً شامل آن تعاریفی می شود که مفهوم سلامتی را به عنوان مترادف با مفهوم کیفیت زندگی بیان نموده اند. به طور مثال میکالوس[۲۴] از آثار گویات[۲۵] و همکارانش یاد می‌کند که در آن مفهوم کیفیت زندگی را تک بعدی مورد سنجش قرار داده اند، آنها کیفیت زندگی را بر روی یک پیوستار به عنوان یک بعد بیان نموده اند. مرگ و میر در ابتدای خط و با ۰/۰ و سلامتی کامل با ۰/۱ نمایش داده شده است. در جایی دیگر کیفیت زندگی منحصراً بر حسب رضایت تعریف شده است. ریجسکی[۲۶] و میکالوس، هم سنجش تک بعدی کیفیت زندگی را به کار برده اند و هم چند بعدی. به طور مثال بر حسب رضایت از زندگی به طور کلی، یا اینکه رضایت را با حوزه های خاص از زندگی به طور جداگانه مورد توجه قرار داده اند. یکی از عام ترین سنجشها بوسیله آندروس[۲۷] و وایت نی[۲۸] انجام شد که شامل یک سوال به تنهایی می باشد: به طور کلی چه احساسی از زندگی تان دارید؟ و به صورت طیف لیکرت از رضایت کامل تا نارضایتی از کیفیت زندگی مورد سنجش قرار می‌گیرد (Galloway,2005:136).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کامینز (۲۰۰۲) کیفیت زندگی را سازه ای می داند که دارای دو محور عینی و ذهنی است، هر محور برآیند هفت حوزه رفاه مادی[۲۹]، سلامتی[۳۰]، مولد بودن[۳۱]، صمیمیت[۳۲]، ایمنی[۳۳] ، اجتماع نگری[۳۴]، و رفاه هیجانی[۳۵] است. حوزه های عینی شاخص های مرتبط با فرهنگ رفاه عینی را شامل می شود و حوزه های ذهنی در برگیرنده وجه رضایت مندی از شاخص های عینی بر حسب اهمیتی است که فرد برای آنها قائل است. (به نقل از نائینیان،۱۳۸۸: ۱۲۰)
بر این اساس است که تحقیقات گذشته عمدتاً در تعاریف خود در مورد کیفیت زندگی، دچار دوگانگی در مورد عینی یا ذهنی بودن شده اند. رویکرد عینی (لی، ۱۹۷۴؛ موریس[۳۶]، ۱۹۷۹؛ ویلیامز[۳۷]، ۱۹۷۹، ۱۹۸۵، به نقل از لی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را به عنوان مواردی آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی می داند. این موارد می تواند سلامت جسمی، شرایط شخصی (از جمله ثروت و شرایط زندگی)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی باشد. در مقابل، رویکرد ذهنی (کمپبل، ۱۹۸۰؛ هدی و ورینگ، ۱۹۸۸؛ اسکالاک، ۱۹۹۰، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶؛ نوردنفلت، ۱۹۹۳، به نقل از لی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را مترادف شادی یا رضایت فرد در نظر می‌گیرد. این منظر بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأکید می کرد. در نوسان بین دو رویکرد عینی و ذهنی، یک دیدگاه کل نگر (فلس و پری، ۱۹۹۵، ۱۹۹۶؛ رنویک و براوان، ۱۹۹۶) به وجود آمد. این دیدگاه کیفیت زندگی را یک پدیده چندبعدی می بیند و هر دو مولفه عینی و ذهنی را درنظر می گیرد. (رحیمی،۱۳۸۷: ۷۶)
در زمینه اولین بعد کیفیت زندگی، یعنی «سلامت جسمی»، شواهد نشان می‌دهد که وضعیت سلامتی فرد به طور وسیعی تحت تأثیر محرک های اجتماعی است (هاوس و همکاران، ۱۹۹۴؛ به نقل از ویکرما[۳۸] و همکاران، ۲۰۰۱). زیست شناسان نشان داده اند که شرایط محیطی استرس‌زا تأثیر مستقیمی بر سلامتی از طریق تولید مفرط کورتیزول و متعاقب آن بیماری فشار خون، ایجاد اختلال در سیستم ایمنی بدن، اختلالات تنفسی و سرماخوردگی‌های مزمن می شود (گروه انتشارات سلامت دانشکده پزشکی هاروارد[۳۹]، ۱۹۹۸، هربرت[۴۰] و همکاران، ۱۹۹۴، به نقل از ویکرما و همکاران، ۲۰۰۱؛ سانیک[۴۱]، ۱۹۹۹؛ دلونگیس، فولکمن، و لازاروس[۴۲]، ۱۹۹۸، کوهن، تیرل، و اسمیت[۴۳]، ۱۹۹۱، به نقل از سانیک، ۱۹۹۹).
در مورد بعد دیگر کیفیت زندگی، یعنی «ارتباطات اجتماعی»، لونبچ[۴۴] (۲۰۰۴) نشان می دهد که اهداف و انتظارات مادران، رفتارهای اجتماعی فرزندان را پیش بینی می کند. همچنین، ارتباطات والد- فرزندی، پیش بینی کننده قوی ارتباطات و حساسیت های اجتماعی فرزندان است. شواهدی نیز در تأکید تأثیر تجارب اولینه زندگی ر رشد اجتماعی بعدی وجود دراد (موس[۴۵]، ۱۹۸۳؛ راتر[۴۶]، ۱۹۸۰؛ به نقل از تیلور[۴۷]، ۱۹۹۸).
محققان آثاری را بررسی کردند تا مفهوم کیفیت زندگی را بر حسب نگرش های تعریفی نسبت به آن اصطلاح تشخیص دهند، در حالیکه بعضی دیگر یک مجموعه مدلهایی از مفهوم کیفیت زندگی تعریف نمودند که در آن نگرشها درمیان یک چارچوب نظری یا مفهومی با هم ترکیب می شوند. تلاش‌هایی در جهت تثبیت رویکردهای تعریفی کیفیت زندگی از مدلهای متفاوت وجود داشته اند که سه مورد از آنها در جدول ذیل نشان داده می شود: ۱- میبرگ[۴۸] ۲- هاس[۴۹] ۳-کارشناسان سازمان بهداشت جهانی[۵۰]
جدول:۲-۲ رویکردهای تعریف از دیدگاه میبرگ، هاس و کارشناسان سازمان بهداشت جهانی

  می برگ (۱۹۹۳) هاس (a1999) گروه سازمان بهداشت جهانی
۱ احساس رضایت از زندگی به طور کلی ارزیابی از کیفیت کنونی زندگی فرد از لحاظ ذهنی یعنی با درک فردی انجام می شود
۲ ظرفیت ذهنی برای ارزیابی زندگی فردی رضایت و یا چیزهایی دیگر چند بعدی چند بعدی
۳ یک بیان قابل قبول از سلامت احساسی، اجتماعی، ذهنی و یا جسمی که بوسیله افراد مورد مراجعه تعیین می شود ارزش ثابت و متغیر شامل ادراک فردی از ابعاد مثبت و منفی
۴ یک ارزیابی عینی بوسیله دیگران که شرایط زندگی فردی مناسب است یا تهدید آمیز ترکیبی از شاخص های عینی و ذهنی  
۵   بیشتر پایایی بوسیله شاخص های ذهنی که بوسیله افراد قادر به خود ارزیابی مورد سنجش قرار می گیرد  

Haas (1999)a, p. 733, Meeberg (1993), p. 33 and The WHOQOL Group (1995), p. 1405.
فرانس[۵۱] ۱۹۹۶ با بررسی مقالات و مطالعات انجام شده در ارتباط با کیفیت زندگی، به لحاظ مفهومی کاربرد این اصطلاح را را در شش حوزه ۱- زندگی عادی ۲- مطلوبیت اجتماعی ۳- شادکامی ۴-رضایت از زندگی ۵- دستیابی به اهداف شخصی و ۶- استعدادهای ذاتی شناسایی و دسته بندی می‌کند که در جدول (۲-۳) ، این حوزه ها به عناصر موثر مربوط به هرکدام آورده شده است. (غفاری و امیدی، ۱۳۸۸: ۸)
جدول : ۲-۳- حوزه های مختلف بکارگیری مفهوم کیفیت زندگی از دیدگاه فرانس

مفهوم حوزه کاربرد
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...