پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – ۵٫ اعادهی دادرسی با استناد به نظر کارشناسی: – 8 |
۳٫ ارجاع به کارشناس در مرحله تجدید نظر:
ارجاع امر در موارد تخصّصی به کارشناس در مرحله تجدید نظر نیز ممکن است؛ چه این که دادگاه تجدید نظر ابتدائاً و بدون این که در دادگاه بدوی قبلاً کار کارشناسی انجام شده باشد، مبادرت به صدور قرار ارجاع به کارشناس نماید و چه این که نظریه کارشناس بدوی را به قدر کافی روشن نداند.
مستند جواز ارجاع به کارشناس در مرحله تجدید نظر، مادّهی ۲۵۹ قانون آیین دادرسی مدنی و احکام صادره از دیوان عالی کشور است:
۱ـ در ماده ۲۵۹ قانون آیین دادرسی مدنی که در خصوص ایداع دستمزد کارشناسی و عواقب عدم پرداخت آن میباشد، به مرحله تجدید نظر نیز اشاره شده و نتیجه عدم ایداع، توقّف تجدید نظرخواهی و اجرای حکم بدوی اعلام شده است.
۲ـ در احکام دیوان عالی کشور آمده است:
– «استناد دادگاه به نظریه کارشناسان در مرحله بالاتر ولو این که بر خلاف نظریه کارشناسان بدوی باشد، مخالف اصول نیست و اعتبار آن به نظر دادگاه است».[۲۱۶]
– «صدور قرار ارجاع به کارشناس را نمی توان فسخ حکم بدوی دانست…»؛[۲۱۷] یعنی صدور قرار ارجاع به کارشناس در مرحله تجدید نظر جایز است. [۲۱۸]
۴ـ ارجاع به کارشناس در مرحله فرجامخواهی:
عدم انجام کارشناسی در مرحله بدوی ممکن است مشمول مادّهی ۳۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی[۲۱۹] و از موجبات نقض رأی بدوی یا تجدید نظر باشد.
اما چون مطابق با مادّهی ۳۶۶ آیین دادرسی مدنی، وظیفهی دیوان عالی کشور (که رسیدگی فرجامی می کند)، تنها تشخیص انطباق یا عدم انطباق رأی مورد درخواست فرجام با موازین شرعی و مقررات قانونی است، چنانچه در پروندهای میبایست نظریه کارشناس جلب شود (واین امر انجام نشده و مشمول مادّهی ۳۷۱ قانون آیین دادرسی قرار گرفته)، حسب مورد اگرعدم ارجاع به کارشناس را تنها موجب نقص در پرونده دانسته باشد (بند ۵ ماده ۳۷۱ آیین دادرسی مدنی)،[۲۲۰] مطابق بند الف مادهی۴۰۱ قانون مذکور، مجدّداً پرونده را به دادگاه صادر کننده رأی (بدوی یا تجدید نظر) ارجاع می کند و در صورتی که عدم جلب نظر کارشناس، مشمول بندهای دیگر مادّهی ۳۷۱ دانسته شود، پس از نقض رأی توسط دیوان عالی کشور به شعبهی دیگری از حوزه دادگاه صادر کننده رأی ارجاع داده می شود.
بنابرین دیوان عالی کشور ممکن است به جهت عدم جلب نظر کارشناس، آرای بدوی و تجدید نظر را نقض کند، اما خود رأساً مبادرت به صدور قرار ارجاع به کارشناس نمیکند، چون وظیفهی دیوان عالی کشور رسیدگی ماهوی نیست.
۵٫ اعادهی دادرسی با استناد به نظر کارشناسی:
اگر دادگاه بدوی با استناد به نظر کارشناسی رأی صادر کند و در مرحله تجدید نظر یکی از طرفین تقاضای ارجاع امر به هیئت کارشناسی نماید و دادگاه موضوع را به هیئت ارجاع دهد، اما به لحاظ امتناع از پرداخت ما بهالتفاوت هزینه کارشناسی، دادگاه تجدید نظر رأی بدوی را تأیید کند، آیا محکومعلیه می تواند با تحصیل نظر هیئت کارشناسی تقاضای اعادهی دادرسی کند؟ به عبارت دیگر آیا محکومعلیه می تواند بعد از اتمام دادرسی با استناد به بند ۷ مادّهی ۴۲۶ آیین دادرسی مدنی[۲۲۱]، نظریه ی کارشناسی را با پرداخت دستمزد أخذ کرده و به عنوان مدرک و دلیل حقّانیّت، درخواست اعادهی دادرسی نماید؟
در این باره دو نظر متفاوت وجود دارد:
۱ـ درخواست اعادهی دادرسی با استناد به نظر کارشناس موجّه نیست؛ زیرا «اگر نظر کارشناس را جزء اسناد و مدارک دعوی تلقی کنیم باید ثابت شود که چنین سندی در جریان دادرسی مکتوم و در اختیار متقاضی نبوده است. اگر نظر هیئت کارشناسی بعد از دادرسی ارائه شود، دادگاه نمیتواند به آن ترتیب اثر دهد، مضافاً این که دلیل باید در زمان دادرسی موجود باشد نه این که بعداً موجود شود، بنابرین مورد، مشمول بند ۷ مادّهی مرقوم نیست و درخواست اعادهی دادرسی به استناد آن موجّه نخواهد بود».[۲۲۲]
۲ـ درخواست اعادهی دادرسی با استناد به نظریه کارشناس صحیح است؛ «زیرا طبق بند ۷
ماده ۴۲۶ آیین دادرسی مدنی نظریه کارشناس در حکم سند و مدرکی است که در جریان دادرسی مکتوم بوده (ومکتوم بودن دلیل اعم است از این که موجود باشد یا اینکه معدوم. و امکان ارائه آن نباشد)»[۲۲۳]، بنابراین منعی برای پذیرش درخواست اعادهی دادرسی با استناد به نظریه کارشناس وجود ندارد.
به نظر میرسد نظر اول صحیح باشد؛ زیرا«بند۷ ماده ۴۲۶ صراحتاً اعلام نموده که منظور سندی است که در حین دادرسی وجود داشته لکن مکتوم و پنهان مانده و به نحوی در دسترس نبوده است و تنها راه احقاق در این مورد … استفاده از اختیارات ریاست قوّهی قضاییه، موضوع تبصرهی ۲ ماده ۱۸ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب میباشد».[۲۲۴]
۶ . کارشناسی در اجرای احکام:
همانطور که در مرحله رسیدگی به دعوای حقوقی و یا جرم کیفری ممکن است در موارد پیچیده، فنّی و تخصّصی، امر به کارشناس ارجاع داده شود، در مرحله اجرای حکم کیفری و یا حقوقی نیزگاه جلب نظر کارشناس ضرورت مییابد.
۱ـ درمادّهی ۷۴ قانون اجرای احکام مدنی در خصوص ارزیابی در تقویم اموال منقول محکومعلیه آمده است: «… در صورت عدم تراضی(طرفین بر تعیین ارزیاب) یا عدم حضور محکومعلیه، دادورز (مأمور اجرا) از بین کارشناسان رسمی و در صورت نبودن کارشناس رسمی، از بین اشخاص معتمد و خبره، ارزیاب معیّن میکند…».
«هر چند درمادهی ۷۴ تصریح به عدم حضور محکومعلیه شده است باید دانست در صورت عدم حضور محکومله نیز مأمور اجرا اقدام به تعیین کارشناس خواهد نمود».[۲۲۵]
۲ـ «… اگر محکومعلیه به عنوان عدم تناسب بهای مال(توقیفشده) با میزان بدهی، معترض باشد، قاضی اجرا باید با وصول اعتراض محکومعلیه، کارشناس جهت تعیین ارزش مال توقیفشده تعیین نماید».[۲۲۶]
ارجاع به کارشناس در مورد اول (در صورت عدم تراضی طرفین بر تعیین ارزیاب)، توسط مأمور اجرا صورت میگیرد. و در مورد دوم، قاضی اجرا (با وصول اعتراض محکومعلیه) اقدام به تعیین کارشناس می کند.
۳- دراجرای احکام کیفری نیز گاه جلب نظر کارشناس ضروری است:
به طور مثال با توجه به بخش آیین نامهی مقرّرات زندانها، تشخیص بیماری با پزشک(کارشناس) است، لکن احراز اینکه بیماری مورد نظر مانع از اجرای مجازات نسبت به اوست یا نه با جلب نظر کارشناس(پزشک قانونی)، با دادستان یا قائم مقام اوست».[۲۲۷]
آزادی از زندان در بیماران صعبالعلاج نیز با توجه به تشخیص پزشک قانونی و دادگاه صورت میگیرد.[۲۲۸]
گفتار سوم : ردّ درخواست کارشناسی اصحاب دعوی
همانطور که قبلاً بیان شد مطابق با ماده ۲۵۷ آیین دادرسی مدنی، دادگاه می تواند رأساً یا به درخواست هر یک از اصحاب دعوی قرار ارجاع امر به کارشناسی را صادر نماید. عبارت «دادگاه می تواند…» درمادهی مذکور بیانگر اختیار دادگاه در پذیرش درخواست کارشناسی از سوی اصحاب دعوی است؛ یعنی دادگاه می تواند درخواست کارشناسی را نپذیرفته و رد کند.
در رأی شماره ۴۱۳۵-۱۸/۸/۱۳۲۶ دادگاه عالی انتظامی قضات آمده است: «گرچه برای محکمه لازم است که به دلیل مدعی و همچنین مدافعات مدعیعلیه، کاملاً رسیدگی کند، ولی در عینحال مقابل تقاضاهایی که هر یک از طرفین دایر بر تحقیقات و معاینهی محل و یا رجوع به کارشنـاس میکنند، محکمه با عدم تأثیر آن در کار، اجباری به قبول نداشته و در رد یا پذیرفتن آن مختار است».[۲۲۹]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:03:00 ق.ظ ]
|