از گزارش‏های کوتاه تاریخی استفاده می‏ شود که اسیر بن زارم برخلاف ابو رافع ـ که پیش از او ریاست ‏خیبر را برعهده داشت و جنبه بازرگان بودنش بیش از ریاست و فرماندهی بودـ[۷۵] فردی شجاع و دارای جنبه نظامی بود.[۷۶] به همین جهت ‏خیبر و پیرامون آن، بویژه یهودیان وادی القری و مشرکان غطفان را آماده جنگ با مدینه کرده‏ بود. از سویی، دیگر مسلمانان در این برهه از زمان که هنوز صلح حدیبیه انجام نشده بود، توانایی مقابله با آن ها را نداشتند؛ چون انتظار می‏رفت در این حمله، قریش نیز بار دیگر به یاری آنان بشتابد و داستان احزاب ـ که به تصریح قرآن کریم، مسلمانان را متزلزل کرد ـ بار دیگر تکرار شود. در چنین موقعیتی بهترین دوراندیشی این بود که مسلمانان با یکی از دو گروه مشرک و یهودی کنار آیند و لااقل یکی را از دشمنی و نزاع باز دارند. از این رو پیامبر ابتدا به سراغ یهود رفت و به منظور آرام کردن شمال مدینه، عبدالله رواحه را برای گفتگو به خیبر فرستاد.

با آنچه از استحکامات و آمادگی نظامی خیبر درگزارش‏های تاریخی وجود دارد، به نظر نمی‏رسد مسلمانان در آغاز، قصد حمله ‌به این منطقه را کرده باشند؛ بلکه ابتدا درصدد برآمده‏اند با رؤسای آنان که فرد شاخص آنان در آن زمان اسیر بود، به گفتگو بنشینند تا از این راه به مخالفت‏های آنان که منجر به ناامن شدن شمال مدینه شده بود، پایان دهند. مشابه این حرکت را پیش از این نیز رسول خدا انجام‏داده ‏بود و هنگامی که قبیله‌ی غطفان در پشت‏خندق به کمک یهودیان و مشرکان آمد تلاش کرد با این قبیله مصالحه کند تا از دشمنان خود بکاهد. اینجا هم پیامبر می‏خواست میان دشمنان خود شکاف اندازد تا در فرصتی مناسب‏تر با آنان روبه‏رو گردد. همان‏گونه که با قریش صلح کرد و سپس مکه را گشود.

از گزارش‏های مربوط به سفر عبدالله رواحه به خیبر پیدا‌ است که پیش از صلح با قریش، بنا بر صلح با یهود خیبر بوده که با ناکامی همراه شده است. اگر قرار بود پیامبر اکرم‏ پیش از مصالحه با یکی از این دو گروه (مشرک و یهودی) به جنگ خیبر برود، موفقیتی که بعدها با فتح خیبر به دست آورد، حتمی نبود؛ زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که مسلمانان در شرایط پیش از صلح حدیبیه از درگیری با یهود خیبر هراس داشتند.

در سفر عبدالله بن رواحه، یاران رسول خدا از سوی وی یا از سوی خودشان (به اختلاف روایات) پیشنهاد ریاست ‏خیبر را به اسیر دادند. این همان کاری است که پیامبر درباره‌ بزرگان سفیران تازه مسلمان انجام داد و بزرگ هر قبیله را از سوی خود به ریاست آن قبیله تنفیذ کرد.

به هر حال ناکامی مسلمانان از صلح و قرارداد با یهود خیبر موجب شد که به امید صلح با قریش به سوی مکه رهسپار شوند و پس از صلح حدیبیه با اطمینان از عدم همکاری دو گروه مخالف شمال و جنوب، گروه مستقر در شمال را قلع و قمع کنند.

پذیرش هیئت‌های خارجی

پیامبر در مدینه خانه ای ایجاد کرد تا هیئت‌های سیاسی را که برای دیدار وی و یا تشرف به اسلام و یا هدف دیگری به مدینه وارد می شدند، در آن جا بپذیرد.

‌پیامبر گرامی اسلام به دلیل برخورداری از اختیارات مختلف الهی و در راستای فعلیت بخشیدن به اهداف عالی خویش در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، داخلی و خارجی، اقدام به تأسيس دولت کرد و پیشرفته‌ترین وکار آمدترین تشکیلات اداری و سازمان‌های مورد نیاز عصر خویش را به وجود آورد؛ به نحوی که با وجود مدت زمان کوتاه و مشکلات و موانع متعدد، بیشترین وموثرترین دستاوردهای درخشان را در جهت آزادی، عدالت، هدایت، تکامل ‌و ترقی مادی و معنوی جامعه‌ بشری به ارمغان آورد.

استراتژی‌های پیامبر

استراتژی دعوت

دعوت، استراتژی مقدم پیامبر بود اما تنها استراتژی ایشان نبود و ادامه‌ آن، بستگی به امکانات و موقعیت داشت. گاهی این استراتژی، زمان مدیدی طول می‌کشید؛ آن چنان ‌که دعوت پیامبر در مکه سیزده سال ادامه داشت بدون اینکه متوسل به استراتژی دیگری شود؛ و گاهی در یک اعلام سه روزه خلاصه می‌شد و اگر مخاطبین، آن را نمی‌پذیرفتند، پیامبر متوسل به شیوه دیگری می‌شد.

۱ـ تقدم دعوت بر جنگ

هیچ گاه مشاهده نشده که پیامبر پیش از دعوت ابتدایی، دست به شیوه دیگری برای پیشبرد اهداف خود بزنند. پیامبر همواره دعوت را عنوان و اولویت استراتژی‌های خویش مد نظر می‌داشتند و این شیوه را به عنوان یک دستور برای تمامی سفیران خویش نیز ملحوظ می‌داشتند. سفیران پیامبر موظف بودند دعوت و دیپلماسی را مقدم بر شیوه های دیگر بدارند.

پیامبراکرم(ص) نه تنها این شیوه را در رأس کار خویش قرار داده و بر آن تأکید داشت، بلکه هر گونه تخطی از آن را به شدت محکوم نموده و از آن بیزاری می‌جست تا مبادا گمان رود می‌توان به گونه‌ای دیگر عمل نمود.

۲ـ قاطعیت

پیامبر اکرم در سیاست خارجی خویش و در برخوردهای مختلفی که با سران مخالفین اعم از قوی و ضعیف داشت، ذره‌ای از اصول و مبانی خویش عدول نمی‌نمود. پیامبر در استراتژی دعوت، این‌گونه عمل می‌کرد که از یک سو اصول ثابت دعوت قابل گذشت نبود و از سوی دیگر در ابلاغ این اصول، ذره‌ای انعطاف نشان نمی‌داد. هدف غایی پیامبر که ابلاغ و اعتلای کلمه توحید بود در استراتژی دعوت بخوبی مورد توجه قرار می‌گرفت. پیامبر حتی در اهداف مقطعی خویش نیز ذره‌ای از این هدف غایی غافل نبود. تأکید بر اصول به عنوان یک مبنای ثابت در تمام استراتژی‌های سیاست خارجی پیامبر مشهود است.

تأکید بر اصول و قاطعیت نسبت به اعلان و اجرای آن ها، از ابتدای بعثت و قبل از تشکیل دولت نیز وجود داشت. جمله‌ مشهور پیامبر در برخورد با کفار قریش که به ابوطالب گفتند از محمد بخواهد یا دست از دعوت بردارد و یا با او کارزار خواهند کرد، نشانگر قاطعیت پیامبر می‌باشد؛ پیامبر فرمود:‌

«به خدا اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند، دست از این کار نخواهم کشید تا اینکه در این راه هلاک گردم یا اینکه خداوند مرا نصرت داده و بر آنان غالب آیم.»[۷۷]

پیامبر اکرم و یارانش، بیشترین آزارها را متحمل می‌شدند اما از اصول خویش دست بر نمی‌داشتند. رسول اکرم بارها در جواب مخالفان می‌گفت: «من از شما چیزی نمی‌خواهم جز یک کلمه لا اله الا الله.» در دعوت پیامبر از سران کشورها و قدرت‌های بزرگ وقت نیز این قاطعیت به خوبی مشهود است. لحن نامه‌های پیامبر صریح و قاطع بود و حتی خطر واکنش شدیدی را از جانب برخی از آنان به دنبال داشت. پیغمبر از احتمال چنین خطری هم آگاه بود و در عین حال که به چنین بی‌باکی بزرگی دست می‌زد، تا آنجا که می‌توانست زمینه را برای مقابله با آنان فراهم می‌آورد.

در نامه‌ای که برای «حارث بن ابی شمر غسانی» می‌نویسد می‌خوانیم:

«تو را دعوت می‌کنم که به خداوند یگانه که شریکی ندارد، ایمان آوری تا پادشاهی تو برایت بماند.»

در نامه‌های دیگر پیامبر اکرم نظیر نامه‌ی ایشان به «هرمزان» فرماندار خسرو و یا «منذربن ساوی» فرماندار خسرو در بحرین. این جمله به چشم می‌خورد که «مسلمان شو تا سلامت مانی.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...