۲-۱۷-۲ راهبردهای شناختی تنظیم هیجان

جنبه‌های شناختی تنظیم هیجان، همانند دیگر ابعاد رفتاری و اجتماعی آن در واقع با هدف مدیریت هیجان ها جهت افزایش سازگاری و تطابق به کار می‌روند و بخشی از راهبردهای تطابقی هستند که با تجربه و درمان ناراحتی های هیجانی و جسمانی مرتبط اند (لازاروس، ۱۹۹۳؛ به نقل از صالحی و همکاران، ۱۳۹۰).راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان، به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا برای آن ها اطلاق می شود. نظم جویی شناختی هیجان فرآیندهای مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب ناخوشایند، یکی از مؤلفه‌ های مهم فرایند مقابله می‌باشد(حسنی، ۱۳۸۹).

افراد برای نظم دهی هیجان ها از راهبردهای متفاوتی استفاده می‌کنند که می‌توانند سازش یافته (تغییر توجه بعد از یک شکست عاطفی یا تعدیل احساسات از طریق نوشتن) یا سازش نایافته و ناکارآمد (فاجعه آمیز پنداری و نشخوار ذهنی) باشند (واندیلن و کول[۶۶]،۲۰۰۷؛ پن بیکر[۶۷]، ۱۹۹۷، به نقل از عیسی زادگان و فتح آبادی،۱۳۹۰). در این راستا، نتایج پژوهش بیانگر وجود رابطه قوی بین راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان با مشکلات هیجانی است. به طور کلی، نتایج پژوهش پیشنهاد می‌کند ، افرادی که از سبک های شناختی ضعیف مانند نشخوار گری، فاجعه سازی و ملامت خویش استفاده می‌کنند، نسبت به سایر افراد بیشتر در برابر مشکلات هیجانی آسیب پذیر می‌باشند. در حالی که، در افرادی که از سبک های مطلوب مانند ارزیابی مجدد مثبت استفاده می‌کنند آسیب پذیری، کمتر است. در مجموع، نظم جویی شناختی هیجان ما را قادر می‌سازد با انعطاف پذیری بیشتری به وقایع محیطی متنوع، پاسخ دهیم.

نظم دهی هیجانی به عنوان یک سازه چند بعدی مورد توجه قرار گرفته است. این سازه شامل آگاهی و فهم و پذیرش هیجان ها، توانایی مهار رفتارهای برانگیخته و به کارگیری راهبردهای نظم دهی هیجانی مناسب است (ورسیمو[۶۸]، کاردوسو[۶۹] و تایلر[۷۰] ،۱۹۹۸؛ لومیت ، ریم[۷۱]، بگبی[۷۲]و تایلر ،۲۰۰۴؛ گراتز و رمیر[۷۳] ، ۲۰۰۴؛ کرتیلر[۷۴]، ۲۰۰۲؛ به نقل از عیسی زادگان و فتح آبادی،۱۳۹۰). این ناتوانی، سازمان عواطف و شناخت های فرد را مختل می‌سازد و احتمال استفاده از سبک های دفاعی روان آزرده وار و ناکارآمد را افزایش می‌دهد. نارسایی در نظم دهی هیجان می‌تواند موجب افزایش تجارب منفی شود. ‌بنابرین‏، هنگامی که افراد احساس می‌کنند مهار کمی بر موقعیت دارند، آن را منفی و پرتنش تعبیر می‌کنند. امری که نتیجه آن تجربه عاطفی منفی خواهد بود و این نیز می‌تواند به مشکلات بین فردی مانند رابطه ای سرد و سبک اجتنابی در ابراز گری هیجانی منجر شود (وانهوله[۷۵]، دسمت[۷۶]، مگانت[۷۷]و بوگرتز[۷۸] ، ۲۰۰۶؛ بیلی[۷۹] و هنری[۸۰]، ۲۰۰۷؛ به نقل از عیسی زادگان و فتح آبادی،۱۳۹۰).

محققان ۹ راهبرد شناختی تنظیم هیجانات را معرفی کرده‌اند: نشخوار فکری، پذیرش، ملامت خود، ملامت دیگران، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت، فاجعه انگاری، دیدگاه پذیری (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۲).

سرزنش خود[۸۱] : خود را مسئول و مقصر دانستن در تجربیات تلخ.کسی که در وقایع پیش آمده به سرزنش خود می پردازد ‌به این معنی است که شخص گرفتار احساس گناه است.احساس گناه بالا ممکن است منجر به بیماری های روانی چون افسردگی باشد، گفته می شود سبک های اسنادی درسرزنش خود دخیل هستند و با افسردگی و دیگر بیماری های روانی نیز مرتبط می‌باشند(گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

پذیرش[۸۲]: دلالت دارد بر پذیرش رویداد و تجربه تلخ و کناره گیری از آنچه روی داده است. پذیرش یک راهبرد مقابله ای است که رابطه مثبت و تعدیل کننده ای با میزانی از خوش بینی و عزت نفس و رابطه منفی (تعدیل کننده) با میزانی از اضطراب دارد. اگرچه خود فرایند پذیرش، خوب است اما برای بسیاری از وقایع، سطوح خیلی بالای پذیرش می‌تواند نشانگر نوعی از کناره گیری حسی شود و به احساس عدم توانایی در تأثیرگذاری روی وقایع منجر گردد(گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

نشخوارذهنی[۸۳] : تفکر مداوم به احساسات و تفکرات همراه با اتفاق ناخوشایند بدون اقدام به اصلاح محیط بلاواسطه مؤثر .اثبات شده است که شیوه مقابله ای نشخوار ذهنی با سطوح بالای افسردگی همراه می‌باشد و البته این نحوه تفکر تا حدی هم به مقابله مؤثر با شرایط تنیدگی زا کمک می‌کند(گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

توجه مجدد مثبت[۸۴] : فکر کردن درباره وقایع مثبت به جای وقایع منفی، تحقیقات نشان داده‌اند که این راهبرد به خودی خود تأثیر مثبت روی سلامت روانی انسان ها دارد؛ اما به کارگیری این راهبرد در سطوح بالا می‌تواند به عنوان ترک رابطه روانی محسوب گردد. گمان بر این است که این راهبرد در کوتاه مدت یاری دهنده ولی در بلند مدت مانع از مقابله سازنده با رویداد منفی می‌گردد ( گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[۸۵]: توجه مجدد به برنامه ریزی ،درباره برنامه هایی است که برای مداخله در اتفاقات طرح ریزی می شود،یا تفکر روی طرحی که موقعیت ها را تغییر می‌دهد. این راهبرد لزوماً یک را هبرد مقا بله شناختی مثبت است . این راهبرد مقابله شناختی متمرکز بر عمل است یعنی صرفا شناختی نیست بلکه همراه با عمل می‌گردد و رفتاری حقیقی به دنبال دارد. توجه مجدد به برنامه ریزی میان مقابله مواجهه ای (تلاش پرخاشگرانه برای مواجهه با موقعیت) و حل مسأله برنامه ریزی شده تمایز قائل می شود. حل مسأله برنامه ریزی شده شامل دو مؤلفه می‌باشد؛ الف ) شناختی: رویکرد تحلیلی به مسأله داشتن؛ ب) رفتاری: تلاش رفتاری برای تغییر موقعیت. این راهبرد همچنین میان دو حوزه از مقابله مسأله محور تمایز قائل می شود: الف) حوزه رفتاری محور(مقابله فعال) ؛ ب) حوزه شناختی محور (برنامه ریزی). ‌بنابرین‏ این راهبرد درهم آمیزنده عناصر شناختی و رفتاری می‌باشد، کاربرد برنامه ریزی به عنوان یک راهبرد با خوش بینی و عزت نفس رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفی دارد (گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

ارزیابی مجدد مثبت[۸۶] : معنای مثبت بخشیدن به وقایع و اتفاقات دوران رشد و فکر کردن به اینکه این اتفاقات می‌توانند فرد را قوی تر کنند و یا جستجوی جنبه‌های مثبت یک اتفاق؛ این راهبرد نیز با خوش بینی و عزت نفس رابطه مثبت و بااضطراب رابطه منفی دارد(گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

اتخاذ دیدگاه(دیدگاه گیری )[۸۷]: اتخاذ این دیدگاه یا نحوه تفکر که وقتی یک سری از عوامل با هم همراه شوند و یا نقش یک سری عوامل دیگر اگر ضعیف شود اتفاقی خواهد افتاد. این راهبرد با انواع گوناگونی از بیماری های روانی همبستگی نشان می‌دهد (گارنفسکی ،کرایج و اسپینهاون،۲۰۰۲).

فاجعه انگاری[۸۸] : فکر کردن به اینکه اتفاق رخ داده چقدر وحشتناک بوده و این اتفاق بدترین چیزی است که در زندگی هر کسی رخ می‌دهد. کاربرد زیاد این راهبرد به مشکلات هیجانی و بیماری های روانی منجر می شود ،در کل این راهبرد به نظر می‌رسد که با غیر انطباقی بودن، پریشانی هیجانی و افسردگی مرتبط باشد(همان).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...