جدول ۴-۱۷٫ نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه تأثیر هوش اجتماعی کارکنان بر خلاقیت سازمانی ۱۰۷
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه:
جامعه امروزی، جامعه سازمانی است. امروزه بخش عمده ای از زندگی ما در سازمان ها یا در ارتباط با سازمان ها سپری می شود. هر سازمانی با انجام دادن وظایف چندگانه یا تخصصی، هدفهای عام یا خاصی را برای جامعه و مردم محقق میسازد (علاقه بند، ۱۳۸۷: ۴). یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور رشد و بقا در محیط های جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد، یکی از مهم ترین خصیصههایی که میتواند در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش اجتماعی است (میرزا قادری، ۱۳۸۶: ۶۰).
هوش اجتماعی[۱] اصطلاح فراگیری است که مجموعه گسترده ای از مهارت ها و خصوصیات فردی را در بر گرفته و معمولا به آن دسته از مهارت های درون فردی و بین فردی اطلاق می شود که فراتر از حوزه مشخصی از دانش های پیشین، چون مهارت های فنی یا حرفه ای است. ثرندایک[۲] از پیشگامان نظریه هوش اجتماعی است که آن را به عنوان توانایی درک دیگران و رفتار عاقلانه در ارتباطات انسانی تعریف کردهاست. ثرندایک برای اولین بار اصطلاح هوش جمعی یا اجتماعی را در تبیین رفتار و کردار انسان به کار گرفت (بوزان، ۱۳۸۴). بررسی رفتار فرد در محیط کاری توجه محققان را به میزان زیادی به خود جلب کردهاست. هدف مشترک مطالعات، تعریف نوعی رفتار است که به موفقیت بلند مدت سازمان کمک میکند. هوش اجتماعی کارکنان سازمان تأثیرات زیادی بر رفتار آن ها ، رضایت شغلی، تعهد سازمانی (تهامی منفرد، علیایی زند و یوسفی،۱۳۸۱) و به خصوص رفتار شهروندی سازمانی [۳]و خلاقیت سازمانی[۴] آن ها خواهد داشت. رفتار شهروندی از نظر اورگان و همکارانش[۵] به عنوان رفتار های فردی و داوطلبانه ای است که باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان شده اما به صورت مستقیم به وسیله نظام های رسمی سازمان به آن پاداش داده نمی شود. خلاقیت سازمانی عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مسئله ای را به طور مفید و بدیع حل کند (به نقل از مارتینز و تربلانچ[۶]، ۲۰۰۳: ۶۵).
بیان مسأله پژوهش
افراد در موقعیتهای اجتماعی، بخاطر تفاوتهای فردی، یکسان عمل نمی کنند این تفاوتهای فردی در ادبیات روانشناسی به هوش اجتماعی اشاره دارد. هوش اجتماعی برای نخستین بار زمانی که ثرندایک هوش را در سال۱۹۲۰ به عنوان هوش اجتماعی، مکانیکی و انتزاعی در بیین رفتار و کردار انسان تعریف کرد، به صورت جدی مورد بحث قرار گرفت، وی هوش اجتماعی را به عنوان توانایی درک دیگران و رفتار عاقلانه در ارتباطات انسانی تعریف کردهاست (دوقان و چتین[۷]، ۲۰۰۹). هوش اجتماعی عبارت است از توانایی برقراری روابط بین فردی در گروه و همکاری با دیگران، استفاده از توان ذهن و جسم برای برقراری ارتباط با دیگران و درک بهتر آنان، رشد و توسعه روابط بین فردی و رفتار دوستانه با دیگران. در حقیقت ایجاد روابط سالم یا به دیگر سخن ” سیاست برقرار کردن رابطه” یک توان خاص و ارجمند است که هوش اجتماعی نام دارد (بوزان[۸] ،۲۰۰۲). همچنین هوش اجتماعی عبارت است از توانایی به کارگیری مهارتهای ارتباطی، روابط دوستانه با دیگران، رفتارهای اجتماعی و هم دلی با دیگران (محمدیان حسین آبادی، ۱۳۸۶)، که شامل این مؤلفه ها میباشد: پردازش اطلاعات اجتماعی؛ یعنی توانایی درک و فهم و پیشبینی رفتار و احساسات دیگران. آگاهی اجتماعی؛ درک مناسب از نگرانی ها و احساسات سایرین از ارکان موفقیت در فعالیتهای اجتماعی و مهارت های اجتماعی؛ حساسیت به دیگران، برای کسب عملکرد شغلی برتر و توانایی شناخت نیازهای دیگران (گلمن[۹]، ۲۰۰۰). از سوی دیگر رفتارهای مدنی که با پا گذاشتن بشر به جوامع مدنی به وجود آمده اند، از دیرباز محور توجه صاحبنظران و پژوهشگران عرصه های مختلف جامعه شناسی و روانشناسی قرار گرفته است. بویژه توجه پژوهشگران در حوزه های روانشناسی تربیتی در سال های آخر قرن بیستم به این متغیر معطوف شده است (سی چیچا و کیم[۱۰]، ۲۰۰۹: ۵۸). کاتز و کان[۱۱] (۱۹۶۸) معتقدند که این گونه رفتارها باعث افزایش اثربخشی سازمان میشوند و در محیطهایی که تعامل و روابط گروهی وجود دارد، به این شکل قابل تعریف است، “الگوهای رفتاری که بافت اجتماعی و روانی انجام تکالیف و وظایف را مورد حمایت قرار میدهد” (گل پرور، وکیلی و آتش پور، ۱۳۹۰). این رفتارها را رفتارهای داوطلبانه نیز تعریف کردند که به شدت مورد نیاز سازمان های رسمی هستند (ایبروگوز[۱۲]، ۲۰۱۰). مکنزی، پودساکوف و پین[۱۳] (۲۰۰۰) معتقدند که این نوع رفتارها در درجۀ اول از زمره وظایف و مسئولیت های تعریف شده در شرح وظایف افراد نیست، اما انجام آن ها به اشکال متعددی بر عملکرد مؤثر فردی و گروهی تأثیر میگذارد. این نوع رفتارها مشتمل بر گستره ی وسیعی، نظیر یاری رسانی به دیگران، همکاری و مشارکت غیر الزامی و مبتنی بر انگیزش درونی و ارائه ی پیشنهادات و راه حلهایی برای بهبود فرایندهای موجود در محیط هستند.
بی شک باید گفت که از اهداف اصلی و محور اساسی بحث های مدیریتی و تحقیقات آموزشی که می بایست به طور جدی مورد توجه واقع شود، خلاقیت سازمانی است. در دنیای کنونی که سرعت تغییرات بسیار افزایش پیدا کرده و رقابت در سازمان ها گسترش یافته است خلاقیت راه کلیدی بقاء و پایداری سازمان ها در این عرصه پرتلاطم محسوب می شود. خلاقیت یعنی توانایی تولید ایده های نو که برای یک زمان معینی مفید میباشد (ولفولس[۱۴]، ۲۰۰۸: ۲۲۱). خلاقیت سازمانی یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاء کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان؛ مثلاً افزایش بهرهوری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها، تولیدات یا خدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و غیره (کورکماز، آرپکی[۱۵] ، ۲۰۰۹). در پژوهشی میجس و همکاران[۱۶] (۲۰۰۸) تأثیرات هوش اجتماعی و هوش شناختی را بر میزان محبوبیت نوجوانان مدرسه از طریق سنجش پیشرفت تحصیلی مقایسه کردند. مشاهده شد که محبوبیت به طور معنا داری با هوش اجتماعی مرتبط است. رضایی و خلیل زاده (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان رابطه بین هوش اجتماعی مدیران با رضایت شغلی معلمان مدارس به این نتیجه رسیدند که (۱) بین هوش اجتماعی مدیران و رضایت شغلی معلمان رابطه مثبت و معنا داری و جود دارد. (۲) از بین سه مؤلفه هوش اجتماعی، مؤلفه مهارت اجتماعی و پردازش اطلاعات بهترین پیش بین برای رضایت شغلی میباشند.
کولدیپ و همکارانش[۱۷] (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان رابطه بین پنج بعد شخصیت و رفتار شهروندی سازمانی نتیجه گرفتند که چهار بعد شخصیتی برون گرا، با وجدان بودن، وظیفه مداری و تجربه پذیری به صورت مثبتی با رفتار شهروندی سازمانی در ارتباط میباشد.رابطه هوش اجتماعی با متغیرهای گوناگون توسط پژوهشگران مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است، امّا به نظر میرسد کمتر پژوهشی در ارتباط با همبستگی هوش اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی انجام گرفته شده باشد. لذا این پژوهش در صدد مطالعه رابطه بین این متغیرها میباشد. بنابرین پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به سؤال اساسی زیر میباشد.
[جمعه 1401-09-25] [ 01:50:00 ق.ظ ]
|