کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



۱۵- تعویض چارچوب یا تغییر شکل دادن : در این فن درمانگر چارچوب عادت یا رفتارهای نامطلوب مشخصی را عوض می‌کند . درک این نکته که بدرفتاری بچه ها می‌تواند در زمینه ای دیگر مفید واقع شود چشم انداز وسیع تری در ارتباط با رفتار کودکان ایجاد می‌کند . اصرار و سماجت کودک برای داشتن اسباب بازی می‌تواند در زندگیش بسیار مفید باشد . سماجت او نشان می‌دهد می‌داند چه می‌خواهد و آنقدر پافشاری می‌کند تا آنچه را که می‌خواهد به دست بیاورد یا وقتی کودکی اسباب بازیش را به کودکان دیگر نمی دهد نشان دهنده این است که برای دارایی خود ارزش قائل است. ‌بنابرین‏ اگر این اصل را در نظر داشته باشیم می‌توانیم اغلب بدرفتاری های کودکان را رفتارهای بالقوه مثبتی را در نظر بگیریم که در شرایط دیگر مفید و لازم اند. (بهرامی ۱۳۸۴).

۱۶-فن شخصیت خلاق (بروکس[۳۶] ۲۰۰۱ به نقل از حسینی انجدانی ۱۳۸۷): در این فن از کودک خواسته می شود چند شخصیت یا عنصری که کودک می‌خواهد در قصه اش استفاده کند ابتدا نوشته و یک شخصیت عاقل را نیز در نظر بگیرد . سپس از او می‌خواهد قصه ای را با بهره گرفتن از آن عناصر بنویسد به طوری که این شخصیت عاقل بتواند افکار و احساسات شخصیت های دیگر را بخواند . شخصیت عاقل کسی است که به دیگران کمک می‌کند پشت رفتارها ‌را ببینند . به کودکان گفته می شود قصه ای را که می نویسد باید تازه باشد نه جایی خوانده و نه جایی دیده باشند و نباید عاریه ای باشد . پس از اینکه کودکان قصه هایشان را نوشتند درمانگر با آن ها درباره ی شخصیت هایی که در قصه آورند و تصویری از خودشان در قصه نشان دادند و نیز چگونه دیده شدن خود از نگاه شخصیت خردمند گفتگو می‌کند. اگر قرار باشد قهرمان با نگاه شخصیت خردمند زندگی را دنبال کند و روند متعالی را در پیش بگیرد چگونه حرکت می‌کند. اگر بخواهد هدف های عینی تری برای خود انتخاب کند و روابط موثرتری داشته باشد چگونه باید حرکت کند. این فن بر دو محور بازسازی شناختی و تقویت احساس شایستگی و کفایت متمرکز است .(مک [۳۷]۲۰۰۲).

قصه ها الگوهای طبیعی از فکر کردن هستند که پیش از آغاز تحصیل از راه افسانه ها قصه های کودکانه و تاریخچه ی خانوادگی فرا گرفته می‌شوند به گونه ای که برخی از پژوهشگران ادعا می‌کنند دانش امروزی ما از قصه ها می‌آیند .

اجزایی که همیشه باید در داستان وجود داشته باشد:

۱-داستان هدفمند باشد

۲-انعطاف پذیر باشد

۳-در داستان می توان از خود کودک راه حل گرفت

۴-کودک می‌تواند احساسات خودش را در داستان بگوید

۵-گروه باید همگن باشد مثلا همه باید پرخاشگر یا بیش فعال باشند آنچه که بسیار مهم است کلام است قصه اول باید به دل بنشیند و همراه با هیجان و عاطفه باشد

۶-داستان را طوری بگوییم که در حافظه بماند قصه باید ملکه ذهن کودک شود این موارد کمک می‌کند که قصه بیشتر در حافظه کودک بماند.

۷-نتیجه داستان نباید منفی باشد و یک احساس گناه در کودک ایجاد شود.

۸-داستان باید مناسب سن جنس و علایق کودک باشد.

۹- در داستان راه حل ها مطرح می شود. (شنگ و آبلسون[۳۸] ۱۹۹۵ به نقل از شیبانی لویه و دلاوری ۱۳۸۵) .

۲-۱-۵- فواید قصه گویی

از جمله فواید قصه گفتن ممارست کودکان در مهارت هایی نظیر گوش دادن تجسم تصور وخیالپردازی است . وقتی شما داستانی را به جای خواندن از روی کتاب برای آن ها تعریف می کنید آزاد هستید که از تخیل خود استفاده کنید و بعضی کلمات را حس می کنید برای کودک مناسب تر است در آن بگنجانید . این حالت خود جوشی داستان را برای شنونده چیزی منحصر به فرد می‌کند.(روشن۱۳۹۱).

قصه می‌تواند سرگذشت انسانی باشد که از جمع خسته شده است واز آن دوری می‌کند. ولی همین دوری نیاز او را برای برگشتن ‌و پیوستن به جمع برای خود او روشن می‌کند و فرد گریزان از جمع را به جمع باز می گرداند. ‌به این ترتیب درمانجو از طریق قصه های مناسب با مشکلات و مسایل زندگی آشنا می شود و مهارت اجتماعی بیشتری به دست می آورد داستان شنل قرمزی ممکن است در نظر اول خیلی پیش پا افتاده به نظز بیاید اما تمثیل خیلی خوبی برای یاد دادن این موضوع است که هر کسی شایسته دوستی نیست نباید هرگز به غریبه ها اعتماد کرد. (سیدی ۱۳۷۹).

۲-۱-۶- قصه برای کودکان دبستانی

در این دوره که کودک خواندن و نوشتن را می آموزد لازم است نخستین تجربه هایش در مطالعه لذت بخش و موفقیت آمیز باشد. کنجکاوی او نسبت به جهان اطرافش افزایش می‌یابد و همچنین دوره استقلال کودک از بزرگسال آغاز می‌گردد. حس کنجکاوی و استقلال کودک را می توان با کتاب های مفیدی که در اختیار او قرار داده می شود، ارضا کرد. کودک در این سنین از خواندن مستقل لـــذت می‌برد و مطالعه را به عنوان وسیله ای سرگرم کننده می پذیرد. در این سنین می توان جلسه هایی را برای بحث گروهی درباره داستان ها و تهیه و اجـــرای نمایشنامه ها تـرتیب داد (حجازی، ۱۳۷۴).

۲-۱-۷ ویژگی های قصه

قصه یا داستان نیز از نظر تربیتی شرایط و ویژگی هایی دارد از جمله :

از آنجا که وقتی کودک قصه ای را می شنود خود را به جای قهرمان آن قصه می‌گذارد. ‌بنابرین‏ یکی از ویژگی‌های قصه باید آن باشد که :

  1. قهرمان قصه، خواه انسان، خواه پری یا حیوان به تنهایی از شایستگی لازم برای عبور از موانعی که بر سر راه او قرار گرفته برخوردار باشد (وزیری، ۱۳۵۷).

در کودکان حالت ایده آل جویی و قهرمان پرستی وجود دارد که با شنیدن داستانی از یک الگو، خود را غیرمستقیم با آن الگوها تطابق می‌دهند و زمینۀ مورد نظر را در خود ایجاد می‌کنند (قائمی، ۱۳۷۶).

۲- حوادث قصه باید مرتبط با یکدیگر باشد و در مخاطب صورت های ذهنی قوی ایجاد کند.
۳- زبان داستان باید ساده باشد تا کودک قادر به فهم و تقلید از آن گردد.

۴- از آنجا که کودکان بیشتر به محسوسات توجه دارند، تمام داستان می بایست دربارۀ اندرز و مسایل محسوس باشد نه امــور معقول و معنوی که از تصور آنان به دور است. آنچه از نظر تـربیت نیز اهمیت دارد.

۵- تصویر داستان باید به گونه ای باشد که صحنه های آن کاملاً مجسم شود و کودک یا نوجوان خود را در آن صحنه ببیند و این روشی است که در قرآن کریم به آن برمی خوریم. صحنه های داستانی قرآن اغلب مجسم، روشن و قابل تجسم در ذهن هستند.

– داستان متناسب سطح سن، درک و موقعیت کودک یا نوجوان باشد.

– با توجه به هدف تربیتی یا درمانی تهیه شود.

– جنبه‌های مورد نظر از آداب و راه و روش زندگی را به کودک یا نوجوان بیاموزد.

– موجب ترس و خیالات بی حساب، وحشت و اضطراب نگردد.

– داستان ها در عین اینکه در مواردی مولد خیالند، باید سهمی از واقعیت داشته باشند و یــا لااقل گوشه هایی از حیات واقعی و انسانی را به کودک بیاموزد.

– داستان باید بتواند آموزنده راه و روش زندگی باشند، آگاهی بدهند، پیامد رفتارها را نشان بدهند و قوانین و مقررات مربوط به امور مختلف را بیاموزند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 12:54:00 ق.ظ ]




خبرنگاران در تهیه ی گزارش خود به روانی و سادگی متن گزارش اهمیت زیادی می‌دهند. این توجه خبرنگاران ‌به این دلیل است که یکی از پیش شرط های اساسی ارتباط مؤثر این است که مخاطبین پیام ها را بفهمند.[۶۰] به همین دلیل باید سبک نگارشی که در گزارش خبر مورد استفاده قرار می‌گیرد با توجه به میزان اطلاعات و سطح علمی مخاطب پیام انتخاب شود. مخاطبین پیام رسانه ها نیز توده مردم عادی هستند که فاقد دانش و تخصص حقوقی لازم برای فهم اصطلاحات فنی و تحلیل های کارشناسی از رخدادهای کیفری هستند. در نتیجه وجود اصطلاحات حقوقی در گزارش به متن گزارش ویژگی فنی و کارشناسی می‌دهد که با لزوم سادگی و روانی متن و توجه به سطح علمی مخاطب تعارض دارد . به همین دلیل در این گزارش ها نکات و اصطلاحات حقوقی و فنی بازتاب داده نمی شود و به ندرت می توان گزارش جنائی را یافت که در آن علل و عوامل وقوع حادثه و راه های پیشگیری از آن مورد تحلیل های کارشناسی قرار گرفته باشد[۶۱]. گزارشی که از اولین جلسه رسیدگی به پرونده ((قتل روح الله داداشی)) در یکی از سایت های خبری[۶۲] بازتاب یافته نمونه بارز این نوع سبک نگارشی است. بخشی از این گزارش به عنوان نمونه ذکر می شود.

(( اولین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده قتل مرحوم روح الله داداشی از قوی ترین مردان ایران ساعتی پیش در حالی خاتمه یافت که در این جلسه متهمان پرونده و وکلای مدافع و شاکیان به بیان اظهارات خود پرداختند.
در این جلسه که با حضور پنج قاضی و مستشار برگزار شد؛ قاضی رنجبر ریاست دادگاه را برعهده داشته و قضات مازنی، بصیرنیا، موسویان و عبدی نیز در این جلسه حضور داشتند.
در ابتدای این جلسه رضوان منش نماینده دادستان و نماینده مدعی العموم با ارائه متن کیفر خواست خواهان قصاص متهمان در محل وقوع جنایت شد.
همچنین متهم ردیف اول ضمن دفاع از خود به بیان اینکه قصد کشتن روح الله داداشی را نداشته پرداخت و مدعی شد: اصلا وی را نمی شناختم… .))

در این گزارش هیچگونه تحلیلی که جنبه ی کارشناسی و حقوقی داشته باشد ارائه نگردیده و با بیان اظهارات افراد در جلسه به طور خلاصه اکتفا شده است. علاوه بر این می توان به گزارش روزنامه شرق[۶۳] از جلسه دادگاه رسیدگی به ((قتل میدان کاج سعادت آباد تهران)) و نیز گزارش سایت خبری جام جم آنلاین[۶۴] از(( دومین جلسه دادگاه فساد بانکی اخیر)) اشاره کرد. ویژگی بارز این گزارش ها نیز فقدان تحلیل های کارشناسی در خصوص اظهارات مقامات قضایی دخیل در پرونده و متهمین است.

وجود دو ویژگی داستانی و سادگی متن گزارش ها موجب می‌گردند که این گزارش ها دارای سبکی کاملا توصیفی باشند . در حالی که جزییاتی که در صدور رأی‌ برای قضات مهم است و مورد استناد آن ها قرار می‌گیرد معمولا از تحلیل های کارشناسی و دقت در مسایل و نکاتی حاصل می شود که دارای جنبه ی فنی هستند و ذکر آن ها در گزارش از جنبه داستانی و سادگی آن می کاهد و جنبه تخصصی به آن می‌دهد و در نهایت فهم مطلب را برای مخاطب دشوار می‌کند.

بند سوم : رویکرد های انتقادی

رسانه ها بخشی از گزارش های خود را تحلیل های وقایع مجرمانه اختصاص می‌دهند. در این تحلیل ها خبرنگاران دیدگاه ها و برداشت های خود را در خصوص دلایل و پیامد های جرایم بیان می‌کنند . این تحلیل ها نیز به عنوان بخشی از اخبار رسانه ای از فضای حاکم بر رسانه ی مورد نظر تاثیر می پذیرد. هرچند رسانه ها مدعی اند که استقلال دارند و وام دار احزاب سیاسی نیستند و آنچه را که بیان می‌کنند بازتاب دیدگاه های مردم است ، با این حال کمتر رسانه ای را می توان یافت که جهت گیری سیاسی و ایدئولوژی مشخصی نداشته باشد.[۶۵] در نتیجه ی این تحلیل ها از وقایع خبرنگاران برداشت های شخصی خود را که از تصورات آن ها و ایدئولوژی حاکم بر رسانه ای که خبر در آن منتشر می شود به شدت تاثیر می پذیرد بازتاب می‌دهند.پیامد این تاثیر پذیری در جهت دار بودن گزارش های منتشر شده در رسانه مشخص می شود . در این گزارش ها رسانه های دولتی دیدگاه های سیاست مداران و حزب حاکم را بازتاب می‌دهند و از آن ها حمایت می‌کنند. اما رسانه هایی که به احزاب و ‌گروه‌های مخالف دولت وابستگی داشته باشند ، در گزارش های خود نهادها و ساختارهای اجتماعی را به عنوان دلایل وقوع جرم ذکر کرده گزارشی انتقادی از عملکرد این نهادها ارائه می‌دهند. این امر موجب نوعی گرایش دایمی به انتقاد از نهاد ها و ساختار های اجتماعی در بین این رسانه ها می شود.

۱- انتقاد از نهاد های دولتی

یکی از مصادیق اتخاذ رویکرد ها ی انتقادی در پی رسانه ای شدن جرایم انتقاد از نهادهای دولتی است که جرم در حوزه ی عملکرد آن ها واقع شده است . دستگاه قضایی نیز به عنوان یکی از نهاد های حکومتی همواره در معرض این گونه گزارش ها قرار داشته است . گزارش های انتقادی نسبت به دستگاه قضایی در خصوص جرایمی که جنبه رسانه ای پیدا می‌کنند در رسانه ها به وفور مشاهده می شود و در حالی که به زعم خودشان از حمایت عمومی نیز برخوردار است ، از دستگاه قضایی به خاطر کم کاری و کوتاه در مجازات مرتکبین جرایم انتقاد می‌کنند . نمونه ی بارز این رویه در بازنمایی اخبار مربوط به ((تجاوز گروهی در کاشمر)) نمایان است . رسانه ها در اخبار خود به خصوص بازتاب سخنان امام جمعه شهرستان کاشمر به شدت به انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی[۶۶] پرداخته‌اند. نمونه دیگر از انتقاد از دستگاه قضایی را می توان در بازتاب وسیع تعلل مامورین نیروی انتظامی در صحنه وقوع ((قتل میدان کاج سعادت آباد تهران)) دانست. این اقدام مامورین نیروی انتظامی موجب مقصر قلمداد شدن آن ها از سوی رسانه ها گردید[۶۷] و بازتاب رسانه ای زیادی نیز پیدا کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ق.ظ ]




شاول در کتاب تحلیل اقتصادی حقوق حادثه پیشنهاد داده است، اگر ‌در مورد خاصی، نظارت بر رفتار واردکنندگان زیان اهمیت داشته باشد، از مسئولیت محض و در صورتی که نظارت بر رفتار زیان دیدگان اهمیت داشته باشد از مسئولیت مبتنی بر تقصیر استفاده شود. وی اعقتاد دارد تمایل حقوق به قرار دادن فعالیت‌های خطرناک و زیانبار در قلمرو مشمول مسئولیت محض بر همین دلیل است.[۷۲] از لحاظ اقتصادی آثار توزیعی در هر دو نظام مبتنی بر تقصیر و نظام مبتنی بر مسئولیت محض متفاوتند. چرا که قرار گرفتن فعالیتی در قلمرو شمول نظام مبتنی بر مسئولیت محض گرانتر و هزینه بیشتری نسبت به نظام مبتنی بر تقصیر دارد. برای مثال در موضوع تأسیسات صنعتی مسلماًً تحمیل مسئولیت محض به مالک اینگونه تأسیسات در قبال زیان های احتمالی وارده به جامعه و عموم مردم، هزینه نگهداری و محافظت از این تأسیسات را به مراتب از زمانی که مسئولیت مالک اشیاء مبتنی بر تقصیر باشد افزایش خواهد داد.

هزینه دادرسی مسئولیت مبتنی بر تقصیر از مسئولیت محض بیشتر است زیرا درمسئولیت مبتنی بر تقصیر زیان‌دیده باید تقصیر واردکننده زیان را اثبات کند،در حالی که در مسئولیت محض این امر ضرورت ندارد،این تفاوت در هزینه ها به خصوص در دعاوی مسئولیت ناشی از عیب تولید یا تأسیسات صنعتی معیوب که اثبات عیب کالا یا تأسیسات ،مستلزم ارجاع موضوع به کارشناس واظهار نظر ‌در مورد تقصیر یا عدم تقصیرتولید کننده یا مالک است روشن می‌گردد . البته باید اذعان نمود که در نظام مبتنی بر مسئولیت محض نیز نباید از هزینه های مربوط به اثبات رابطه سببیت بین تقصیر وارد کننده زیان و خسارت غافل بود .[۷۳] بر اساس مفاهیمی از قبیل عدالت وانصاف می توان گفت نظام مبتنی بر تقصیر ثروت را به وارد کننده زیان و نظام مبتنی بر مسئولیت محض ثروت را به زیان‌دیده منتقل می‌کند. مثلا چون تولید کننده کالا از فروش آن نفع می‌برد ،عادلانه خواهد بود که بدون اینکه دچار تقصیر شده باشد ،ملزم به جبران خسارت های ناشی از آن نیز باشد (من له الَغَنم فعَلیه الغُرم)

گفتار پنجم: بررسی قاعده فقهی لاضرردر مسئولیت ناشی از مالکیت

الف :دلالت قاعده لاضرر بر مسئولیت

در بین فقها دیدگاه های مختلفی از مفاد حدیث لاضرر و لاضرار فی الاسلام بیان شده است به نظر عده ای لاضرر و لاضرار دلالت بر نهی و منع اضرار به غیر می کند. یعنی حرف «لا»ی مندرج در حدیث در نظر ایشان «لای نهی» است. البته این عده از فقها در نوع نهی اتفاق نظر ندارند. و عده ای آن را نهی الهی و عده ی دیگر نهی حکومتی می دانند.[۷۴]

به نظر عده ای دیگر از فقها، قاعده لاضرر به مفهوم نفی ضرر می‌باشد و «لای» آن «لای نفی است و منظور از نفی ضرر به چند صورت است. نفی ضرر ممکن است به معنای نفی حکم ضرری باشد. یعنی اینکه هیچ حکم ضرری در اسلام وجود ندارد. و احکامی که مستلزم ضرر برای جامعه باشد به واسطه این حدیث برداشته شده است. همچنین این قاعده می‌تواند به معنی نفی حکم از طریق نفی موضوع باشد و اگر موضوعی دارای حکم ضرری باشد آن حکم برداشته می شود. معنای دیگر قاعده نفی ضرر غیر متدارک است یعنی ضرر غیر متدارک و جبران نشده در اسلام وجود ندارد و شارع افراد را ملزم به جبران و تدارک خساراتی نموده که به همدیگر وارد می‌سازند و با جبران ضرر، گویی خساراتی وجود ندارد. ‌بنابرین‏ هر ضرری باید جبران شود. و جایز نمی باشد که برخی از مسلمانان به بعضی دیگر ضرر برسانند.

از نظر اکثر فقها رسالت قاعده لاضرر این است که حکم را بر دارد و دلیلی بر ضمان و مسئولیت مدنی نمی باشد. و با استناد ‌به این قاعده وجهی بر حکم به مسئولیت مدنی نیست و استفاده از این قاعده در ضمان موکول به تأیید فتوای فقهاست زیرا ‌بر اساس نظر غالب فقها، این قاعده اقتضای حکم به ضمان نداشته و دلیلی بر آن نیست .برخی بر خلاف نظر مشهور معتقدند که قاعده لاضرر دلالت بر ضمان دارد. و استدلالهای این گروه عبارتند از نخست: برخی اظهار داشته اند اگر مفهوم قاعده نهی الهی باشد حکم به ضمان به استناد آن بعید نیست. زیرا در این صورت، نهی دلالت بر حرمت ایراد ضرر خواهد داشت و مقتضی این نهی، تحریم ابقاء وضع ایجاد شده نیز می‌باشد و بقای این وضعیت نیز ضرر است و لازمه آن وجوب رفع آن ضرر است. و تنها کسی که باید آن را رفع کند کسی است که ضرر از وی ناشی شده است.[۷۵]

دوم: کسانی که اعتقاد دارند مفهوم لاضرر نفی ضرر غیر متدارک است، حکم به ضمان و مسئولیت ‌بر اساس آن را بدیهی می دانند. ‌به این نظر ایراد شده است که لزوم تدارک ضرر دلیل بر تحقق ضمان بر عهده فاعل نیست. زیرا چه بسا منظور از آن جبران ضرر از بیت المال بوده یا به معنی جبران آن از سوی خداوند در دنیا یا آخرت باشد.[۷۶] در پاسخ ‌به این ایراد گفته اند اگر منظور از وجوب تدارک، لزوم جبران از طرف شخصی غیر از خوانده دعوی باشد این جبران، ضرر جدیدی برای ثالث جبران کننده است و خود نیاز به جبران دارد. یعنی اگر در تلف مالی، شخص ثالثی قیمت مال را بپردازد، شخص ثالث با پرداخت قیمت در معرض ضرر قرار گرفته و خود نیازمند به جبران خسارت است و این منجر به ایجاد دور باطل می‌باشد.. برخی فقها برای اثبات ضمان با بهره گرفتن از قاعده لاضرر به مبنای عقلا استناد کرده و معتقدند بی تردید مبنای عقلا در این امر محقق است که در زندگی اجتماعی زیان رساندن به دیگران امری ناپسند است و عامل زیان در مقابل زیان دیده مسئول پرداخت خسارت است و لذا این اصل در کلیه نظام های حقوقی پذیرفته شده است.[۷۷]

با توجه به مطالب بیان شده مشاهده می‌گردد که در اثبات ضمان به استناد قاعده لاضرر اختلاف نظر وجود دارد و برخلاف نظر مشهور برخی اعتقاد دارند که قاعده دلالت بر ضمان نیز دارد. اگرچه این نظر مخالف شرع نیست بلکه همسو با آن است. زیرا محدود ساختن قلمرو اجرای قاعده لاضرر به نفی احکام، از نقش اجتماعی آن در اجرای عدالت به شدت می کاهد و نهادی را که می‌تواند پایه اصلی همزیستی در اجتماع و جمع منافع و آزادیها باشد در حصاری از احتیاط و سنت گرایی زندانی می‌کند.[۷۸] پای بندی به شرع مستلزم پذیرش اندیشه فقهای گذشته نمی باشد. چرا که حقوقدان امروز بی نیاز از اجتهاد نیست.[۷۹] فقهی پویا لازم است تا بتوان نظرات کهنه را فدای ضرورتها و مصالح انسانی نمود.[۸۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ق.ظ ]




همچنین سالومون (۲۰۰۶) در این زمینه بیان می‌کند که میزان درگیری مصرف کنندگان با یک نگرش بسته به درگیری آن ها با موضوع نگرش متفاوت است :

    1. قبول و اجابت : پایین ترین سطح درگیری است که در آن شخص، یک نگرش را به منظور گرفتن پاداش یا اجتناب از تنبیه از سوی دیگران شکل می‌دهد. این نوع از نگرش بسیار ناپایدار بوده و به راحتی تغییر می‌کند.

    1. تعیین هویت : شکل دادن نگرش به منظور تطبیق خود با شخص یا گروه دیگر.

    1. درونی کردن : در سطح بالایی از درگیری، مصرف کننده نگرشهای دیرینه و عمیق خود را درونی می‌سازد و این نگرش‌ها بخشی از سیستم ارزشی وی می‌شوند و به سختی تغییر می‌کنند زیرا از اهمیت بسیاری برای فرد برخوردارند.

تغییر نگرش

لزوماًً یک نگرش برای همیشه ثابت باقی نمی ماند. هر چقدر دانش ما ‌در مورد موضوع نگرش اندک باشد، نگرش ما ساده تر بوده و آسان تر تغییر خواهد کرد و بالعکس (Wilmshurst & Mackay 2002). بیشتر چیزهایی که ‌در مورد شکل گیری نگرش گفته شد ‌در مورد تغییر نگرش هم صدق می‌کند مانند یادگیری نگرش و منابع اثر گذار بر آن. هاوکینز[۷۴] و دیگران (۲۰۰۴) ایجاد تغییر در نگرش را مستلزم ایجاد تغییر در اجزای نگرش می دانند:

الف- تغییر در جزء شناختی: شامل تغییر در باورها، تغییر در میزان اهمیت ویژگی های محصول، افزودن باورهای جدید و تغییر در ایده ال ها می شود.

ب- تغییر در جزء عاطفی : این کار با سه روش امکان پذیر است: ۱- شرطی شدن کلاسیک؛ یعنی آمیختن محرک های مورد علاقه ی مخاطب با موضوع نگرش و تکرار این کار تا مصرف کننده در مواجهه با موضوع نگرش احساس مثبتی پیدا کند. ۲- تحریک علائق و عواطف مصرف کننده نسبت به خود آگهی و وب سایت. ۳- مواجهه صرف ؛ یعنی رویارویی مکرر با آگهی.

ج- تغییر در جزء رفتاری : این تغییر خود ممکن است به تغییر باور و عواطف مصرف کننده نسبت به یک محصول بیانجامد. همچنین ممکن است پیش نیاز تغییر رفتار، تغییر در سطح شناختی و احساسی باشد. البته برخی اوقات رفتار با اجزاء شناختی و عاطفی در تضاد است.

شکل گیری و تغییر نگرش در شرایط درگیری ذهنی بالا و پایین با هم متفاوت است. مدل احتمال تفسیری یا ELM بیانگر این تفاوت می‌باشد (موون و مینور، ۲۰۰۱):

پاسخهای شناختی

درگیری ذهنی بالا

تغییر باور

تغییر نگرش

تغییر رفتار

درگیری ذهنی پایین

پاسخهای شناختی کم

تغییر باور

تغییر رفتار

تغییر نگرش

توجه

مدل احتمال تفسیری (Petty and Cacioppo 1986)

درگیری ذهنی مصرف کننده عبارت است از اهمیت شخصی متصور یا علاقه مرتبط با اکتساب، مصرف و کنار گذاری کالا، خدمت یا ایده. درگیری ذهنی زیاد موجب می شود تا فرد پردازش اطلاعات را به طور عمیق تری انجام دهد. همچنین پاسخهای شناختی نیز، اندیشه‌های مطلوب یا نامطلوبی هستند که در نتیجه ی یک ارتباط در ذهن مصرف کننده خلق می‌شوند.

شیفمن (۲۰۰۸) برخی استراتژی های تغییر نگرش را بدین ترتیب ارائه می‌دهد:

    1. تغییر کارکرد اصلی انگیزاننده ی مصرف کننده : یعنی برخی نیازهای مخصوص را برجسته کنیم. برای این کار از طریق رویکرد وظیفه ای انگیزه را تغییر می‌دهیم. کارکردهای مدنظر همان کارکردهایی است که کتز برای نگرش‌ها عنوان ‌کرده‌است.

    1. ارتباط دادن محصول با یک گروه، رویداد و یا هدفی خاص.

    1. برطرف کردن تعارض بین دو نگرش :

  1. تغییر باورها درباره ی برندهای رقیب : این استراتژی را می توان با بهره گرفتن از مدل ELM عملی ساخت.

همان‌ طور که در بخش‌های پیشین نیز دیده شد، دانیل کتز (۱۹۶۰) در مطالعه ی خود به بررسی کارکردی نگرش‌ها و ارتباط هر کارکرد با شکل گیری و تغییر نگرش‌ها پرداخت. وی در یک جدول عوامل تعیین کننده ی شکل گیری، برانگیختگی و تغییر نگرش‌ها را در ارتباط با هر کارکرد بدین شکل بیان می‌کند.

عوامل تعیین کننده ی شکل گیری ، برانگیختگی و تغییر نگرش‌ها در ارتباط با نوع کارکرد (Katz 1960)

کارکرد

منشاء و پویایی

شرایط ظهور نگرش

شرایط تغییر نگرش

تعدیل یا سود گرایانه

بهره مندی از موضوع نگرش در ارضای نیاز، بیشینه ساختن پاداش‌های خارجی و به حداقل رساندن تنبیه ها

    • فعال سازی نیازها

  • بارز بودن نشانه های مرتبط با ارضای نیاز
    • محرومیت از نیازها

    • ایجاد نیازهای جدید و سطح انتظارات جدید

  • تأکید بر روش های جدید و بهتر برای ارضای نیاز

دفاع از خود

حمایت در مقابل تضادهای درونی و خطرهای خارجی

    • موضع گرفتن در مقابل تهدیدها

    • مواجهه با انگیزه های سرخورده و مورد غضب واقع شده

    • نا امید شدن

  • استفاده از پیشنهاد مستبد
    • برطرف ساختن تهدیدها

    • تخلیه ی هیجانی

  • افزایش بصیرت از خود

بیانگر ارزش

حفظ هویت خود، بهبود تصویر مطلوب از خود، ابراز خود و تعیین هویت خود

    • برجستگی نشانه های مرتبط با ارزش‌ها

    • تجدید نظر فرد در تصویر از خود

  • ابهاماتی که ادراک از خود را تهدید می‌کند
    • برخی درجات از نارضایتی از خود

    • تناسب بیشتر نگرش با خود

  • کنترل همه ی حمایت‌های محیطی در تحلیل بردن ارزش‌های قدیمی

دانش

نیاز به دانستن، سازماندهی شناختی معنادار، هماهنگی و نظم

دوباره برقرار شدن نشانه های مرتبط با مسائل قدیمی و یا خود مسائل قدیمی

    • ابهام به وجود آمده توسط اطلاعات جدید و یا تغییر محیطی

  • اطلاعات معنادار بیشتر در رابطه با مسائل

نگرش در ارتباط با باورها و رفتار

مفاهیمی چون باور، نگرش و رفتار، سخت به یکدیگر مرتبط هستند. عبارت عام ˝شکل گیری نگرش مصرف کننده˝ اغلب برای توصیف حوزه ی مذبور به کار می رود (موون و مینور[۷۵] ۲۰۰۱).

    1. باورهای مصرف کننده : باورها نمایانگر شناخت و استنباط هایی است که یک مصرف کننده ‌در مورد پدیده ها، ویژگی های آن ها و منافع حاصل از آن ها دارد.

    1. پدیده ها : پدیده ها در اینجا عبارتند از محصولات، مردم، شرکت‌ها و چیزهایی که مردم نسبت به آن ها نظر، عقیده و نگرش دارند.

    1. ویژگی ها : پیام‌های مثبتی که پدیده ها برای مصرف کننده به همراه می آورند.

  1. رفتارها : شامل تمام اعمالی است که مصرف کنندگان در ارتباط با به دست آوردن، استفاده و کنارگذاری کالاها یا خدمات انجام می‌دهند.

نگرش‌ها در ارتباط با باورها و رفتارها به دو روش شکل می گیرند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ق.ظ ]




پیچیدگی ناشی از نحوه ی تأثیر و تعامل این عوامل متعدد در شکل‌گیری ماهیت و مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعریف عملکرد خانواده[۲۶] یا ناکارآمدی خانواده[۲۷] را مشکل می‌سازد (والش[۲۸]، ۲۰۰۳). کارآمدی اساسا به معنی کارآ[۲۹] است. این مفهوم به قضاوت درباره سودمندی الگوهای خانواده در کسب هدف‌ها اشاره دارد. ناکارآمدی به الگوهای خانوادگی ناسودمند و ترسیم تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی بر می‌گردد. در موقعیت‌های مشکل‌ساز، فشارزا یا تنش‌آمیز خانواده ها استرس را تجربه می‌کنند و اعضای خانواده در این شرایط احساس ناراحتی، تنش و عجز می‌کنند. موقعیت استرس‌زا ممکن است سیستم خانواده را مختل ‌کند، مگر این ‌که خانواده بتواند الگوی ناکارآمد موجود خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و آن را اصلاح نماید. مک کوبین و همکاران (۱۹۸۰) خاطر نشان کرده‌اند استرس‌هایی که خانواده ها با آن‌ ها مواجه هستند به دو نوع تقسیم می‌شوند: طبیعی و غیرطبیعی. در این نگرش استرس «طبیعی» خانواده در ارتباط با دوره های انتقالی به دوره ی والد شدن، جدا شدن فرزندان، بازنشستگی و مانند آن بر می‌گردد. استرس‌های «غیرطبیعی» خانواده همراه با جنگ، بلایا، بیماری، از دست‌ دادن عضوی از خانواده، مهاجرت و غیره است. واقعیت این است که اگر یکی از اعضای خانواده دارای اشکال رفتاری ـ ‌روانی باشد، می‌توان ردپای آن را در روابط خانوادگی جست‌وجو کرد. در بسیاری از موارد اشکال رفتاری عضو خانواده مانند کودک یا نوجوان مستقیماً از روابط غلط خانوادگی سرچشمه می‌گیرد (استانلی[۳۰]، برادبری[۳۱] و مارکمن[۳۲]، ۲۰۱۱).

در طی سال ها اندیشمندان بر اهمیت خانواده به عنوان نهادی که انجام کارکردهای اساسی را برای افراد و جوامع

بر اساس اطلاعات موجود از جامعه ایران و نقش خانواده در آن افراد در خانواده پیوند نزدیکی با یکدیگر

خانواده، رکن اساسی جامعه ی انسانی است و بی شک با سستی روابط و گسست آن،‬

۲-۱۴- تحکیم خانواده از نگاه دین‬

در نگرش اسلامی، پرهیزکاران و دینداران از اهمیت خانواده و توصیه و تأکید

۲-۱۴-۱-

بخش سوم: سلامت روانی

۲-۱۵- تعریف سلامت روان

تاکنون تعاریف متعددی از سلامت روان ارائه شده که همگی بر اهمیت، تمامیت و یکپارچگی شخصیت تأکید نموده ­اند. سلامت روان به معنی فقدان بیماری یا ناتوانی نیست، بلکه عبارت است از؛ «حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی». سلامت روان به عنوان توانایی فرد در غلبه بر ناراحتی­های روان­شناختی و هیجانی، شناخت از دیگران و حفظ روابط اجتماعی تعریف شده است. سازمان بهداشت جهانی، سلامتی را مجموعه حالت رفاه و آسایش کامل جسمانی، روانی و اجتماعی تعریف ‌کرده‌است.

امروزه فشار روانی از موضوعات مهم زندگی است. فشار روانی یعنی تهدید سازگاری ما در زندگی روزمره. فرد از فشار روانی برای شرح مجموعه ­ای از احساسات منفی استفاده می­ کند، مثلاً در ارتباط با امتحان، فروپاشی زندگی زناشویی و …. (پایندان، ۱۳۸۹).

سلامت، مهمترین مسأله بشریت است، زیرا با مرگ و زندگی مرتبط است. فقدان سلامتی به معنای قدم نهادن به سوی مرگ و وجود سلامتی به معنای جریان داشتن زندگی است. تعریف پدیده ای با این اهمیت برای متخصصان و پزشکان نیز دشوار است. مقبول ترین تعریف سلامت توسط سازمان جهانی بهداشت[۳۳] ارائه شده است. ‌بنابرین‏ تعریف سلامت یعنی حالت خوب بودن کامل از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی و این تنها به معنای فقدان بیماری و ناتوانی نیست. این تعریف مزایا و معایبی دارد. یکی از محاسن این تعریف تأکید بر چند بعدی بودن سلامت است. همان‌ طور که ملاحظه می کنید در این تعریف، سلامت صرفاً جسمی نیست بلکه ابعاد روانی و اجتماعی سلامت نیز اهمیت خاصی دارند. از جمله معایب این تعریف آرمانی بودن آن است. یعنی سلامت به مفهوم آرمانی تعریف شده به گونه ای که کمتر کسی می‌تواند در حالت خوب بودن کامل قرار گیرد. مثلاً فردی که در حالت کمال روانی، جسمی و اجتماعی نیست، نمی تواند سالم باشد (بن یارد[۳۴]، ۲۰۰۶).

تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت دارای دو وجه ایجابی و سلبی است. در قسمت اول این تعریف بر وجود حالت کامل بودن جسمی و روانی و اجتماعی یعنی بر جنبه ایجابی تأکید شده است. اما در قسمت دوّم تعریف (فقدان بیماری) به حالت سلبی سلامت توجه شده است. با این حال اغلب محققان و متخصصان سلامت تاکنون تنها به وجه سلبی سلامت توجه کرده‌اند. از جمله اشکالات تعریف شده عدم توجه به مفهوم نسبی بودن سلامت است. امروزه روشن شده است که سلامت و بیماری دو مفهوم کاملاً جدا و متمایز از یکدیگر نیستند بلکه کاملاً به هم مرتبط هستند و می توان آن ها را به صورت درجاتی تصور کرد. جامعه شناس پزشکی، آنتونوفسکی[۳۵] (۱۹۸۷) معتقد است که سلامت و بیماری در دو نقطه انتهایی یک پیوستار قرار دارند. همان‌ طور که وی به خوبی اشاره می‌کند؛ ما همگی می میریم و تا زمانی که نفس می کشیم و زنده ایم تا اندازه ای سالم هستیم.

طبق نظر این دانشمند که مورد قبول جامعه علمی است، سلامت و بیماری به صورت پیوستاری است که در یک سوی آن مرگ و در سوی دیگر آن، سلامت کامل قرار دارد. پیوستار سلامت- بیماری نشاندهندۀ وضعیت درجات مختلف سلامت است. در مرکز این طیف وضعیت سلامتی خنثی است و هر چه به طرف چپ حرکت کنیم، سلامتی کاهش می‌یابد. فردی که در سمت چپ قرار می‌گیرد. مثلاً فشار خون بالا دارد و یا چربی خون او بالا است، نیازمند درمان طبی است. چنین درمانی وضعیت سلامت فرد را به سمت نقطه میانی سوق می‌دهد. اما شیوه ی زندگی سالم نیز می‌تواند وضعیت سلامتی فرد را به سمت سلامت کامل (سمت راست) سوق دهد. ‌بنابرین‏ سلامت و بیماری کیفیت هایی متمایز و بدون ارتباط با یکدیگر نیستند بلکه حالاتی نسبی هستند و در هر لحظه هر یک از ما در یک نقطه از طیف سلامت – بیماری قرار می گیریم. عوامل مختلف جسمی، روانی و اجتماعی می‌توانند وضعیت سلامتی فرد را در طیف تغییر دهند (سارافینو[۳۶]، ۲۰۰۵).

۲-۱۶- سلامت و بیماری در گذشته و حال

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ق.ظ ]