دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۱-۱-۱- تلاشی در جهت ارائه تعریفی مورد توافق همگان: پروژه تحقیقاتی دلفی در سال ۱۹۹۰ – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در سـال ۱۹۶۲ انیس یکی از برجستهترین متخصصـان تفکر انتقادی، مقاله معروفی را تحت
عنوان «مفهوم تفکر انتقادی[۲۳۱]» ارائه کرد و در آن به جانبداری از آموزش تفکر انتقادی پرداخت. وی در این مقاله بیان کرد که باید یادگیرندگان در پرداختن به تفکری که تأملی و در جهت آن چیزی است که باید به آن اعتقاد داشت یا آن را انجام داد، کمک شوند. به عبارت دیگر، وی تفکر انتقادی را به صورت «تفکر تأملی عاقلانهای که بر تصمیمگیری در مورد اینکـه به چه چیز اعتقاد داشته باشیم یا چه کاری را انجام دهیم، متمرکز است» تعـریف کـرد (انیس، ۱۹۸۵، ص. ۴۵).
در سال ۱۹۷۸ بروکفیلد تفکر انتقادی را ترکیبی از چهار عامل تعریف کرد: (۱) شناسایی و به چالش کشیدن مفروضههایی که به عنوان پایه و اسـاس ایده ها، ارزشها و اعمـال عمل میکنند، (۲) در نظر داشتن اهمیت بافت، (۳) فرض کردن و کشف کردن حالتهای احتمالی ممکن و (۴) شکگرایی خردمندانه[۲۳۲].
بیر (۱۹۸۵، ص. ۲۱۴) تفکر انتقادی را به صورت «تجزیه و تحلیل دقیق، مصرانه و بیطرف هر دانش، ادعا یا عقیدهای به منظور قضاوت در مورد اعتبار و یا ارزش آن» تعریف میکند (ص. ۲۱۴). مهیرز[۲۳۳] (۱۹۸۶) تفکر انتقادی را به عنوان توانایی پرسیدن سؤالهای مقتضی و مناسب و تجزیه و تحلیل پاسخها بدون ملزم بودن به ارائه پاسخهای احتمالی دیگر تعریف میکند. کرفیس (۱۹۸۸) تفکر انتقادی را کندوکاوی به منظور به دقت بررسی کردن یک موقعیت، سؤال، مشکل، یا پدیده در نظر میگیرد که به وسیله آن فرد میتواند به نتیجه منطقی قابلتوجیه برسد. بنا به عقیده کرفیس از ویژگیهای این نوع تفکر آن است که در آن تمام مفروضهها قابل به چالش کشیده شدن هستند، با دیدگاههای متفاوت بیباکانه مواجهه میشود و نسبت به نتیجهگیری خاصی سوگیری وجود ندارد.
علی رغم تلاشهایی که این متخصصان برجسته در تعریف تفکر انتقادی داشتند، هیچ یک از این تعاریف مورد توافق همگان قرار نگرفت. این امر در سال ۱۹۹۰ منجر به انجام پروژه تحقیقاتی دلفی توسط انجمن فلسفی امریکا به منظور ارائه تعریفی مورد توافق متخصصان تفکر انتقادی شد. گرچه بعد از آن، تعاریف دیگری از تفکر انتقادی مطرح شده است (هالپرن، ۱۹۹۹؛ پل، ۱۹۹۳؛ اسکریون[۲۳۴]، ۱۹۹۷) ولی هیچکدام به اندازه تعریف مورد تأیید انجمن فلسفی امریکا به دلیل پشتوانه محکم این تعریف مبنای مطالعات محققان قرار نگرفته است. به همین دلیل و همچنین به دلیل تمرکز این تعریف بر تقکر انتقادی در سطح دانشگاه پژوهش حاضر نیز این تعریف را مبنای کار خود قرار داده است. در ادامه، پروژه تحقیقاتی دلفی و دستاوردهایش مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرند.
۲-۱-۱-۱- تلاشی در جهت ارائه تعریفی مورد توافق همگان: پروژه تحقیقاتی دلفی در سال ۱۹۹۰
از آنجا که تا اواخر دهه ۱۹۸۰ تعریفی از تفکر انتقادی که مورد توافق همگان باشد، وجود نداشت، انجمن فلسفی امریکا بر آن شد تا برای ارائه تعریفی مورد اجماع همگان زمینهای را فراهم آورد. برای این منظور انجام تحقیقی در قالب تحقیق کیفی دلفی در نظر گرفته شد. از ویژگیهای روش تحقیق دلفی تشکیل گروهی از متخصصان است که با یکدیگر مشارکت دارند. به بیان دقیقتر، این روش به منظور قادر کردن متخصصان به همفکری مؤثر در مورد موضوعی، در حالی که در فواصل مکانی دور از هم قرار دارند، به وجود آمده است. در این روش یک محقق اصلی کار گروه را سازماندهی میکند و سؤال اصلی را در اختیار گروه قرار میدهد. سپس، محقق اصلی تمام پاسخها را دریافت میکند، آن ها را خلاصه میکند و خلاصهها را به همه افراد گروه برای دریافت واکنشها، پاسخها و یا سؤالات آن ها برمیگرداند. اعضای گروه نظر موافق یا مخالف خود را درباره خلاصهها اعلام میکنند. زمانی که به نظر رسید توافق اعضای گروه در حال حاصل شدن است، محقق اصلی آن را مطرح میکند و نظر دیگران را در مورد آن جویا میشود. اگر اعضا نظر موافق نداشتند، نظرات مخالف ثبت و بررسی میشوند. به همین ترتیب، کار تا جایی دنبال میشود که توافق اعضای گروه حاصل شود (فاسیونه، ۲۰۱۱).
با توجه به فرایند روش تحقیق دلفی انجمن فلسفی امریکـا در سـال ۱۹۸۷ پیتـر فاسیـونه،
فیلسوف و نویسنده برجسته در زمینه تفکر انتقادی، را به عنوان ریاست پروژه تحقیقاتی خود به
کار گماشت. فاسیونه گروهی متشکل از ۴۶ نظریهپرداز متخصص در چندین رشته تحصیلی دانشگاهی را در کانادا و امریکا گرد هم آورد و پروژه در سال ۱۹۸۸ آغاز شد. سؤالی که فاسیونه مطرح کرد این بود که تفکر انتقادی در سطح دانشگاه چگونه باید تعریف شود تا افرادی که در این سطح تدریس میکنند بدانند چه مهارتها و چه گرایشهایی را در دانشجویان پرورش دهند. نتیجه فعالیتهای این گروه بعد از ۶ دوره بحث و تبادل نظر تدوین توافقی مهم در مورد مفهوم تفکر انتقادی به قصد هدایت برنامه های درسی، آموزشی و سنجش دانشگاهی بود. این توافق در سال ۱۹۹۰ مورد تصدیق و تأیید انجمن فلسفی امریکا قرار گرفت و گزارش دلفی[۲۳۵] نامیده شد (انجمن فلسفی امریکا، ۱۹۹۰؛ فاسیونه، ۲۰۱۱). این توافق در بیانیهای تحت عنوان «تفکر انتقادی: بیانیه اتفاق نظر متخصصان در مورد اهداف سنجش و آموزش تربیتی[۲۳۶]» به صورت زیر منتشر گشت:
«… ما تفکر انتقادی را قضاوت خودتنظیم هدفمندی میدانیم که حاصل تعبیر و تفسیر، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و استنباط [یا نتیجهگیری] علاوه بر توضیح ملاحظات مستند، مفهومی، روششناختی، معیارشناختی یا بافتی است که قضاوت بر اساس آن ها صورت میگیرد. متفکر نقاد ایدهآل عادتاً فردی کنجکاو، مطلع و آگاه، به دنبال دلیل، نسبت به عقاید نو یا متفاوت گشودهذهن، انعطافپذیر، در ارزیابی بیطرف، در مواجهه با سوگیریهای شخصی با خود روراست و صادق، در قضاوت محتاط، مایل به تجدید نظر، درباره موضوعات دارای نظر روشن و خالی از ابهام، در برخورد با مسایل پیچیده قاعدهمند، در جست و جوی اطلاعات مرتبط پیگیر و سختکوش، در انتخاب معیارها منطقی و معقول، در کندو کاو و بررسی متمرکز و به دنبال نتیجهگیریهایی است که تا جایی که موضوع و شرایط امکان میدهند، دقیق هستند. بنابرین، پرورش متفکر نقاد خوب به معنای کار در جهت این ایدهآل است. این کار رشد مهارتهای تفکر انتقادی را با پرورش این گرایشها تلفیق میکند که همواره به بینشهای سودمند می انجامد و پایه و اساس یک جامعه منطقی و دموکرات است» (انجمن فلسفی امریکا، ۱۹۹۰؛ ص. ۲).
به این ترتیب، تعریف مورد تأیید انجمن فلسفی امریکا رهنمودهای مهمی در مورد اینکه تفکر انتقادی چه هست و چه نیست فراهم آورد. این بیانیه بیان میکند تفکر انتقادی تنها شامل مهارتهای شناختی نیست. بلکه، مؤلفهای گرایشی نیز در آن وجود دارد (انجمن فلسفی امریکا، ۱۹۹۰). در ادامه، مؤلفههای تفکر انتقادی بر مبنای تعریف انجمن فلسفی امریکا مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت.
۲-۱-۱-۱-۱- مؤلفههای تفکر انتقادی
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:22:00 ق.ظ ]
|