۵-۱-۲ فطرت از منظر دیدگاه فطری معنوی در برنامه درسی

 

همان طور که در قسمت فطرت از منظر اندیشمندان مسلمان توضیح داده شد این پژوهش با بهره گرفتن از نظریه فطری معنوی در برنامه درسی ملکی(۱۳۹۳) انجام شده است. در این قسمت به تفصیل به ابعاد فطرت در این دیدگاه پرداخته می‌شود.

 

از دیدگاه فطری معنوی، انسان گرایش به کمال مطلق دارد و از هر گونه نقص متنفر است. برای تحقق این گرایش که شاخه اصلی فطرت است مجموعه‌ای از استعدادها و قوا در فطرت خلق شده است. در صورت شناخت و پرورش صحیح آن ها انسان به کمال حقیقی خواهد رسید. آرامش حقیقی او نیز زمانی است که ‌به این کمال برسد. در واقع سعادت حقیقی وقتی محقق می‌شود که سرمایه های فطری رشد کنند. در این دیدگاه برای فطرت ابعادی در نظر گرفته شده است:

 

ابعاد فطرت

 

ساختارعلمی ساختار تمایلات ساختار توانایی‌ها

 

شکل ۲-۲

 

همان گونه که در شکل ۲- ۲ آمده، ابعاد فطرت شامل ساختار علمی، تمایلات و توانایی‌ها می‌باشد که هر کدام را در ذیل به طور مفصل‌تر توضیح می‌دهیم.

 

اول: ساختار علمی

 

منظور از ساختار علمی، دریافت‌ها و شناخت‌های انسان است. انسان در این زمینه دارای یک سلسله امور فطری است که همراه تولد با خود دارد. ملکی(۱۳۹۳) شناخت فطری خداوند، اصول فطری فکر و قوه تفکر را جزء ساختار علمی انسان معرفی می‌کند. بنا‌بر‌این نظریه، مسئله توحید در قرآن امری است فطری ولی ممکن است در تعبیر از فطرت، استنباط علما متفاوت باشد اما در اصل این‌‌که چیزی به نام فطرت توحید در سرشت انسان وجود دارد، میان علمای شیعه و سنی هیچ اختلافی نیست.

 

علاوه بر شناخت فطری خداوند، اصول فکر انسان نیز فطری است. اصولی مانند:« تناقض محال است »، «کل از جزء بزرگتر است» و از این قبیل موارد، مطابق نظر فلاسفه اسلامی، نیازی به استدلال ندارند. حکمای اسلامی معتقدند در ابتدا که انسان متولد می‌شود، هیچ چیز نمی‌داند، حتی قضیه «کل از جزء بزرگتر است» را نمی‌داند چون تصوری از کل و تصوری از جزء ندارد، ولی همین‌قدر که تصوری از کل و تصوری از جزء پیدا کرده و این دو را برابر هم می‌گذارد، بدون نیاز به دلیل و معلم و تجربه، درک می‌کند که کل از جزء بزرگتر است(ملکی،۱۳۹۳). مطهری(۱۳۸۵) نیز این مطلب را در کتاب فطرت خود بیان کرده و تأیید می‌کند.

 

یکی دیگر از ویژگی‌های فطری انسان، دارا بودن قوه تفکر است. انسان موجودی است که جهان خارج را درک می‌کند، درباره جهان خارج می‌اندیشد. انسان به حکم این ویژگی یک سلسله دریافت‌ها از جهان خارج دارد که از آن ها به ادراک تعبیر می‌شود. حیوانات یک نوع آگاهی مبهم از جهان خارج دارند ولی آن آگاهی، در سطح آگاهی انسان نیست. انسان وقتی درباره موضوعی می‌اندیشد یا مشکلی دارد، برای کشف راه حل، فکر می‌کند و یک راه‌حل جدید کشف می‌کند. این فکر کردن، نوعی برقراری ارتباط میان معلومات است تا مجهول را تبدیل به معلوم کند و راه حل جدید کشف نماید. اما حیوان این توانایی را ندارد. حیوان فقط حس می‌کند ولی فکر کردن از ویژگی‌های انسان است(ملکی،۱۳۹۳).

 

در این‌باره، دانشمندان زیادی بدون توجه به اینکه تفکر یک نیاز فطری در انسان است، به اهمیت تفکر پرداخته‌اند. اریکسون[۱۶] معتقد است در کنار توانایی در تفکر انتقادی و حل مسأله، تعقل به عنوان یکی از اهداف اساسی تربیت محسوب می‌گردد. فیلسوفانی مانند انیس، لیپمن و پل[۱۷] بر این باورند که اولین هدف تربیت باید رشد متفکران منطقی باشد(قنبری هاشم آبادی و شهابی،۱۳۸۷).

 

به عقیده تعدادی اندیشمندان، تفکر صحیح امر دشواری است و ‌به این علت تعداد کمی از افراد، قادر به تفکر صحیح هستند. در حالی که صرفاً کسب آگاهی برای زندگی در جامعه کافی نیست و علاوه بر آن، افراد باید قادر به تفکر ‌در مورد اطلاعات و آگاهی‌ها باشند و ‌در مورد آن داوری و تفکر نمایند. پیچیدگی‌های زندگی معاصر، نیاز شدیدی را به عقلانیت انسان ایجاد ‌کرده‌است. آنچه انسان را تهدید می‌کند نبود دانش نیست بلکه ضعف و کاستی در عقلانیت است. در مقابل این نیاز شدید، مشاهده می‌شود که توانایی عقلانی در بین دانش‌آموزان کاهش یافته و آموزش‌های موجود بر مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر چندانی ندارد (بلنکی[۱۸]،۱۹۸۶؛ کینگ[۱۹]، ۱۹۸۳؛ ول فل[۲۰]، ۱۹۸۲؛ به نقل از قنبری هاشم آبادی و شهابی،۱۳۸۷). هر شخصی با مشاهده نحوه تحصیل و یادگیری دانش‌آموزان ‌به این مسئله رهنمون می‌شود که متأسفانه نظام آموزشی، دانش‌آموزان را بیشتر از آنکه به سوی توانایی اندیشیدن و تفکر سوق دهد به سمت محفوظات پیش می‌برد.

 

دوم: ساختار تمایلات

 

یک سری تمایلاتی در انسان وجود دارد که خاص اوست و حیوانات آن را ندارند. می‌توان از آن ها به عنوان گرایش‌های مقدس نام برد زیرا انسان را از خودمحوری دور می‌کنند. هر کسی به هر میزانی که از این گرایش‌ها برخوردار باشد از انسانیت متعالی، برخوردار است.

 

این گرایش‌ها، حقیقت‌جویی، فضیلت‌خواهی، زیبایی‌گرایی، جمع‌گرایی و گرایش به ابداع وخلاقیت را شامل می‌شود(ملکی،۱۳۹۳).

 

حقیقت جویی: یکی از نیازهای اصیل انسان، نیاز به علم، دانش و معرفت واقعیت‌های جهان هستی است. این نیاز از همان کودکی بروز می‌کند و تا پایان عمر از انسان گرفته نمی‌شود. سؤالات پی‌در‌پی کودکان نشانه وجود این نیاز فطری است. انسان، علم و آگاهی را تنها برای تسلط بر طبیعت و تأمین زندگی مادی نمی‌خواهد بلکه ذات علم و آگاهی برای انسان خوشایند و لذت بخش است. علم، گذشته از اینکه وسیله‌ای برای بهزیستی است فی‌حد نفسه مطلوب انسان هم هست.

 

انسان‌ها روزمره به دنبال کشف هزاران رمز و راز از جهان هستی هستند که هیچ تأثیری در بهزیستی آن ها ندارد. چرا که انسان ذاتاً از جهل و تاریکی گریزان و به سوی علم و نور در حرکت است. همه انسان‌ها این نیاز را به صورت فطری درک می‌کنند ولی مانند همه درک‌های دیگر در افراد، شدت و ضعف دارد و به اینکه انسان چقدر آن را تربیت کرده و پرورش داده است بستگی دارد‌(‌مصباح یزدی،۱۳۸۲). با این تفاصیل جای این سؤال باقی است که چه میزان از دانش‌آموزان، برای اصل علم و آگاهی مشغول تحصیل‌اند و احساس لذت‌بخش تأمین این نیاز را در خود احساس می‌کنند؟

 

فضیلت خواهی: گرایش دیگری در انسان وجود دارد که می‌توان از آن به خیرخواهی و فضیلت طلبی تعبیر کرد. آدمی به اموری گرایش دارد که منفعت شخصی او در میان نیست بلکه به خاطر ارزشی که آن کار دارد به آن، گرایش پیدا می‌کند. گرایش‌هایی مانند گرایش به تقوا، ایثار، فداکاری و تعاون در زمره فضایل اخلاقی قرار می‌گیرند. عدل‌خواهی یکی از گرایش‌های فطری است. یکی از فطریات بشر، درک لزوم وفای به عهد است. همچنین یکی دیگر از فضیلت‌های اخلاقی فطری خصوصاًً در کودکان، راستگویی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...